• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    select your topic

    كسى كه خانه ملكى براى او ضرورى است

    مسأله ۲۰۵۴ ـ كسى كه خانه ملكى براى او ضرورى است كه با نداشتن آن در حرج و مشقّت مى افتد ، وقتى حجّ بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.

    زنى كه بعد از برگشتن از خودش مال نداشته باشد

    مسأله ۲۰۵۵ ـ زنى كه مى تواند مكّه برود ، اگر بعد از برگشتن از خودش مال نداشته باشد و شوهرش هم خرجى او را ندهد ، و در زندگى به حرج و مشقّت بيفتد ، حجّ بر او واجب نيست.

    كسى كه به او بگويند حج برو، خرج تو و عيالات تو را مى‏ دهم

    مسأله ۲۰۵۶ ـ اگر كسى توشه راه و مركب سوارى نداشته باشد و ديگرى به او بگويد: (حجّ برو و من خرج تو و عيالات تو را در موقعى كه در سفر حجّ هستى مى دهم) در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه خرج او را مى دهد ، حجّ بر او واجب مى شود.

    كسى كه خرج رفتن و برگشتن و عيالات را به او ببخشند كه حج كند

    مسأله ۲۰۵۷ ـ اگر خرجى رفتن و برگشتن و خرجى عيالات كسى را در مدّتى كه مكّه مى رود و بر مى گردد به او ببخشند و با او شرط كنند كه حجّ كند ، واجب است قبول كند و حجّ بر او واجب مى شود ، اگر چه در موقع برگشتن مالى كه بتواند با آن زندگى كند نداشته باشد ، و يا قرض داشته باشد ، مگر در صورتى كه وقت پرداخت قرض رسيده باشد و طلبكار هم مطالبه كند و بدهكار اگر حجّ نكند متمكّن از دادن بدهى باشد ، يا قرض مدّت دار باشد و بدهكار بداند كه اگر حجّ كند متمكّن از پرداخت بدهى در سر رسيد قرض نخواهد بود.

    مخارج حج رفتن و عيالات كسى را بدهند و بگويند حج برو و ملك او نكنند

    مسأله ۲۰۵۸ ـ اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عيالات كسى را در مدّتى كه مكّه مى رود و بر مى گردد به او بدهند ، و بگويند: (حجّ برو) و ملك او نكنند ، در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه از او پس نمى گيرند حجّ بر او واجب مى شود.

    مالی به كسى بدهند و شرط كنند كه در راه مكه به او خدمت نمايد

    مسأله ۲۰۵۹ ـ اگر مقدارى مال كه براى حجّ كافيست به كسى بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكّه به كسى كه مال را داده خدمت نمايد ، حجّ بر او واجب نمى شود.

    مالی به كسى بدهند و حج كند و بعد هم مالى از خود پيدا كند

    مسأله ۲۰۶۰ ـ اگر مقدارى مال به كسى بدهند و حجّ بر او واجب شود ، چنانچه حجّ نمايد هر چند بعد مالى از خود پيدا كند ، ديگر حجّ بر او واجب نيست.

    استطاعت کسی که براى تجارت مثلاً تا جده برود

    مسأله ۲۰۶۱ ـ اگر براى تجارت مثلا تا جدّه برود و مالى به دست آورد كه اگر بخواهد از آن جا به مكّه رود ، آنچه در استطاعت معتبر است داشته باشد ، بايد حجّ كند ، و در صورتى كه حجّ نمايد اگر چه بعد مالى پيدا كند كه بتواند از وطن خود به مكّه رود ، ديگر حجّ بر او واجب نيست.

    کسی كه خودش از طرف كسى اجیر شده و بخواهد ديگرى را بفرستد

    مسأله ۲۰۶۲ ـ اگر انسان اجير شود كه خودش از طرف كسى ديگر حجّ كند ، چنانچه نتواند برود و بخواهد ديگرى را از طرف خودش بفرستد ، بايد از كسى كه او را اجير كرده اجازه بگيرد.

    كسى که مستطيع شود و مكه نرود و فقير شود

    مسأله ۲۰۶۳ ـ اگر كسى مستطيع شود و مكّه نرود و فقير شود ، بايد اگر چه به زحمت باشد بعد حجّ كند ، و اگر به هيچ قسم نتواند حجّ برود ، چنانچه كسى او را براى حجّ اجير كند ، بايد به مكّه رود و حجّ كسى را كه براى او اجير شده به جا آورد ، و اگر بتواند تا سال بعد در مكّه بماند و براى خود حجّ نمايد ، ولى اگر ممكن باشد كه اجير شود و اجرت را نقد بگيرد و كسى كه او را اجير كرده راضى شود كه حجّ او در سال بعد به جا آورده شود ، بايد سال اوّل براى خود و سال بعد براى كسى كه اجير شده حجّ نمايد.

    کسی که در سال استطاعت به مكه رود ولى به عرفات و مشعر نرسد

    مسأله ۲۰۶۴ ـ اگر در سال اوّلى كه مستطيع شده به مكّه رود و در وقت معيّنى كه دستور داده اند به عرفات و مشعر الحرام نرسد و طورى نباشد كه مى توانسته زودتر برود و برسد ، چنانچه در سالهاى بعد مستطيع نباشد حجّ بر او واجب نيست ، ولى اگر طورى بوده كه مى توانسته زودتر برود و برسد ، يا از سالهاى پيش مستطيع بوده و نرفته ، اگر چه به زحمت باشد بايد حجّ كند.

    کسی که در سال اولى كه مستطيع شده حج نكند يا توان حج نداشته باشد

    مسأله ۲۰۶۵ ـ اگر در سال اوّلى كه مستطيع شده حجّ نكند و بعد به واسطه پيرى يا مرض يا ناتوانى نتواند حجّ نمايد و يا بر او حرجى باشد و نااميد باشد از اين كه بعد خودش بدون حرج حجّ را به جاآورد ، بايد ديگرى را از طرف خود فوراً بفرستد ، بلكه اگر در سال اوّلى كه به قدر رفتن حجّ مال پيدا كرده ، به واسطه پيرى يا مرض يا ناتوانى نتواند حجّ كند و يا بر او حرجى باشد و نااميد باشد از اين كه بعد خودش حجّ كند ، احتياط واجب آن است كه كسى را از طرف خود بفرستد كه حجّ نمايد ، و احتياط مستحبّ آن است كه چنانچه منوب عنه مرد باشد كسى را نايب بگيرد كه اوّلين مرتبه حجّ رفتن او باشد.

    طواف نساء كسى كه از طرف ديگرى حج به جا آورده

    مسأله ۲۰۶۶ ـ كسى كه از طرف ديگرى حجّ به جا آورد ، بايد طواف نساء را نيز از طرف او به جا آورد ، و اگر به جا نياورد زن بر آن اجير حرام مى شود.

    طواف نساء را به جا نياورد يا درست به جا نياورد يا فراموش كند

    مسأله ۲۰۶۷ ـ اگر طواف نساء را از روى نادانى به جا نياورد ، يا درست به جا نياورد يا فراموش كند ، بنابر احتياط واجب خودش به جا آورد ، و در صورت عدم تمكّن يا حرج مى تواند نايب بگيرد ، ولى در صورتى كه عمداً با علم به حكم به جا نياورده باشد ، بايد برگردد و به جا آورد ، مگر در صورتى كه نتواند يا برايش حرجى باشد كه مى تواند نايب بگيرد.
    «و تفصيل مسائل حجّ در مناسك ذكر شده است».

    اهميت امر به معروف و نهى از منكر

    از بزرگترين واجبات بر مكلّفين امر به معروف و نهى از منكر است.
    خداوند متعال مى فرمايد: ( وَالْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِيَاءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ )» ، (و مردان و زنان مؤمن ، بعضى از ايشان دوستان بعضى ديگر هستند ، امر مى كنند به معروف و نهى مى كنند از منكر).
    امر به معروف و نهى از منكر راه انبياى خداست ، و به اين فريضه الهيّه ، بقيّه فرايض و مقرّرات دين اجرا مى شود ، و كسب و كار حلال ، و امنيّت جان و عرض و مال مردم حفظ ، و حقّ به حقّ دار مى رسد ، و زمين از لوث منكرات و بديها تطهير و به معروف و خوبيها آباد مى شود.
    و به روايتى از امام ششم(عليه السلام) اكتفا مى شود كه فرمود: «رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چگونه است حال شما ، زمانى كه زنان شما فاسد ، و جوانان شما فاسق شوند ، و حال آن كه امر به معروف و نهى از منكر نكرده ايد؟
    گفته شد: چنان خواهد شد يا رسول الله؟
    فرمود: بلى ، و بدتر از آن هم خواهد شد ، چگونه است حال شما ، زمانى كه امر كنيد به منكر ، و نهى كنيد از معروف؟
    گفته شد: يا رسول الله چنان خواهد شد؟
    فرمود: بلى ، و بدتر از آن هم خواهد شد ، چگونه است حال شما زمانى كه معروف را منكر و منكر را معروف ببينيد!»

    واجب کفائی بودن امر به معروف و نهى از منكر

    مسأله ۲۰۶۸ ـ امر به معروف و نهى از منكر با شرايطى كه بيان مى شود ، واجب كفايى است ، به اين معنى كه اگر به مقدار كافى كسانى اين وظيفه را انجام دادند از ديگران تكليف ساقط مى شود ، و گرنه همه گناهكارند.

    شرایط وجوب امر به معروف و نهى از منكر

    مسأله ۲۰۶۹ ـ وجوب امر به معروف و نهى از منكر مشروط به شرايطى است:
    (اوّل) آن كه امر كننده به معروف و نهى كننده از منكر ، عالم به معروف و منكر باشد ، پس جاهل به معروف و منكر نبايد متصدّى امر و نهى شود ، و امر و نهى جاهل به معروف و منكر ، خود منكرى است كه بايد از آن نهى شود.
    (دوم) آن كه احتمال تأثير بدهد ، و اگر بداند تارك معروف و فاعل منكر ، به امر و نهى ترتيب اثر نمى دهد ، واجب نيست.
    (سوم) آن كه تارك معروف ، و فاعل منكر ، از ترك و فعل منصرف نباشد ، ولى اگر برايش انصراف حاصل شده باشد ، يا احتمال انصراف باشد ، واجب نيست.
    (چهارم) آن كه در ترك معروف و فعل منكر معذور نباشد ، و معذور مثل آن است كه مقلّد كسى باشد كه آن فعل را واجب يا حرام نمى داند ، هرچند به حسب اجتهاد يا تقليد آمر يا ناهى ـ امر كننده و نهى كننده ـ واجب و حرام باشد.
    (پنجم) آن كه اگر نداند امر و نهى او تأثير مى كند ، ضررى ـ از امر و نهى او ـ بر جان يا عرض يا مال مسلمانى وارد نشود ، و اگر بداند تأثير مى كند ، بايد اهمّ و مهم را ملاحظه نمايد ، پس چنانچه امر به معروف و نهى از منكر ـ از جهت اهميّت فعل معروف و ترك منكر ـ شرعاً اهمّ از آن ضرر باشد ، وجوب امر به معروف و نهى از منكر ساقط نمى شود.

    شکّ در وجود يكى از شرايط امر به معروف و نهى از منكر

    مسأله ۲۰۷۰ ـ هر گاه شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منكر ، براى مكلّف ـ به علم يا اطمينان ـ ثابت شد ، امر به معروف و نهى از منكر واجب مى شود ، و اگر وجود يكى از شرايط مشكوك باشد واجب نيست.

    ادعای عذر شرعی توسط تارك معروف و فاعل منكر

    مسأله ۲۰۷۱ ـ اگر تارك معروف و فاعل منكر ادّعا كند كه در ترك و فعل عذر شرعى دارد ، امر و نهى واجب نيست.

    اظهار برائت از بدعت گذاران و مفسدین در دين

    مسأله ۲۰۷۲ ـ بر هر مسلمانى واجب است از بدعت گذاران در دين ، و كسانى كه موجب افساد در دين و تزلزل عقايد حقّه هستند ، اظهار برائت و بيزارى كند ، و ديگران را از فتنه و فساد آنان بر حذر دارد.

    تجسس براى اطلاع از ترك معروف و فعل منكر

    مسأله ۲۰۷۳ ـ سركشى كردن به خانه ديگران و تجسّس براى اطّلاع از ترك معروف و فعل منكر جايز نيست.

    امر به معروف و نهى از منكر که موجب حرج و مشقت باشد

    مسأله ۲۰۷۴ ـ امر به معروف و نهى از منكر ، در مواردى كه براى امر كننده و نهى كننده موجب حرج و مشقّت غير قابل تحمّل از نظر عرف باشد ، واجب نيست ، مگر در امورى كه اهميّت آنها در شرع مقدّس به مرتبه اى باشد كه تكليف به آنها به واسطه حرج رفع نشود ، مانند حفظ دين و نفوس مسلمين.

    امر به معروف و نهى از منكر نسبت به اهل خود

    مسأله ۲۰۷۵ ـ بر هر مكلّفى به مقتضاى فرمان خداوند متعال ( يَأَيّهَا الَّذيِنَ ءامَنُوا قُوْا اَنْفُسَكُمْ وَاَهْليِكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجَارَةُ ) (اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، نگهداريد خود را و اهل خود را از آتشى كه آتش افروز آن مردم و سنگ است) ، واجب موكّد است كه اهل خود را امر به معروف و نهى از منكر كند ، و به آنچه خود را به آن امر مى كند ، آنان را امر كند ، و از آنچه خود را نهى مى كند ، آنان را نهى نمايد.

    مراتب امر به معروف و نهى از منكر

    مسأله ۲۰۷۶ ـ بر هر مكلّفى واجب است كه به قلب خود ، از منكر كراهت داشته باشد ، هرچند نتواند از آن جلوگيرى نمايد.
    و در مقام امر به معروف و نهى از منكر ، اوّل به اظهار كراهت قلبى ، هر چند به ترك معاشرت با تارك معروف و فاعل منكر ، و به وسيله زبان به موعظه و نصيحت ، و بيان ثواب معروف و عذاب منكر ، او را وادار به معروف نمايد ، و از منكر باز دارد.
    و اگر اين دو اثر نكرد ، و جلوگيرى متوقّف بر زدن بود ، بايد به گونه اى باشد كه موجب ديه و قصاص نشود ، و گرنه ، چنانچه ـ مثلا ـ موجب به جراحتى شود ، در صورتى كه به عمد باشد ، مجروح مى تواند قصاص كند و اگر از روى خطا باشد ، مى تواند ديه بگيرد.

    تحصیل عرض شارع مقدس در امر به معروف و نهى از منكر

    مسأله ۲۰۷۷ ـ وظيفه آمر به معروف و ناهى از منكر آن است كه در امر به معروف و نهى از منكر غرض شارع مقدّس را ـ كه ارشاد گمراه و اصلاح فاسد است ـ در نظر داشته باشد ، و اين مهمّ حاصل نمى شود ، مگر به آن كه مبتلا به گناه را مانند عضو فاسد پيكر خود بداند ، و همچنان كه به علاج پاره تن خود مى پردازد ، به معالجه مبتلايان به مفاسد و امراض روحى بپردازد ، و آمر به معروف و ناهى از منكر نبايد غفلت كند كه شايد در صحيفه عمل آن گناهكار حسنه اى باشد كه خدا او را به آن ببخشد ، و در دفتر عمل خودش سيئه اى باشد كه او را به آن مؤاخذه كند.

    امر به معروف در مستحبات

    مسأله ۲۰۷۸ ـ امر به معروف در مستحبات مستحبّ است.

    گناه كبيره و تعداد آن

    خاتمه :
    هرچند هر گناهى بزرگ است ـ چون عظمت و جلال و كبرياى خداوند ، محدود به حدّى نيست ، پس نافرمانى خداوند متعال هم با توجه به اين كه معصيتِ خداوند علىّ عظيم است ، بزرگ است ، و روايت شده: «نظر نكن به آنچه معصيت كردى ، بلكه ببين چه كسى را معصيت كردى» ـ ولى در مقايسه گناهان به يكديگر ، بعضى بزرگتر و عذاب آن شديدتر است ، و بر برخى از گناهان به طور صريح يا ضمنى ، تهديد و وعيد به عذاب و آتش شده ، و يا در روايات وارده از اهل بيت عصمت(عليهم السلام)از آنها تعبير به كبيره شده است ، و به مقتضاى آيه كريمه ( اِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ )
    (اگر دورى كنيد از گناهان كبيره اى كه نهى شده ايد از آن ، مى پوشانيم از شما بديها و سيئات شما را).
    اجتناب از آنها موجب آمرزش گناهان ديگر است.
    و بعضى از فقهاء (اعلى الله مقامهم) آنها را تا هفتاد و بعضى بيشتر از آن شمرده اند ، و قسمتى از آنها كه بيشتر مورد ابتلاست ذكر مى شود:
    ۱ ـ شرك و كفر به خداوند متعال ، كه با هيچ گناه كبيره اى قابل قياس نيست.
    ۲ ـ يأس و نااميدى از رَوح و رحمت خداوند متعال.
    ۳ ـ امن از مكر خداوند متعال.
    ۴ ـ قسم دروغ به خداوند متعال.
    ۵ ـ انكار آنچه خداوند نازل فرموده است.
    ۶ ـ محاربه با اولياى خداوند متعال.
    ۷ ـ محاربه با خدا و رسول به قطع طريق و افساد در زمين.
    ۸ ـ حكم به غير آنچه خداوند نازل فرموده است.
    ۹ ـ دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصيا.
    ۱۰ ـ منع از ذكر خداوند ، در مساجد و سعى در خراب كردن آنها.
    ۱۱ ـ منع زكاتى كه واجب است.
    ۱۲ ـ تخلّف از جهاد واجب.
    ۱۳ ـ فرار از جنگ مسلمين با كفّار.
    ۱۴ ـ اضلال ـ گمراه كردن ـ از راه خداوند متعال.
    ۱۵ ـ اصرار بر گناهان صغيره.
    ۱۶ ـ ترك عمدى نماز و ساير واجبات الهيّه.
    ۱۷ ـ ريا
    ۱۸ ـ اشتغال به لهو ، مانند غنا و تار زدن.
    ۱۹ ـ ولايت ظالم.
    ۲۰ ـ اعانه ـ كمك كردن ـ ظالم.
    ۲۱ ـ شكستن عهد و قسم.
    ۲۲ ـ تبذير (فاسد كردن مال و بيهوده خرج كردن آن).
    ۲۳ ـ اسراف.
    ۲۴ ـ شرب خمر.
    ۲۵ ـ سحر.
    ۲۶ ـ ظلم.
    ۲۷ ـ غنا.
    ۲۸ ـ عقوق والدين (اذيّت و بدرفتارى با پدر و مادر).
    ۲۹ ـ قطع رحم.
    ۳۰ ـ لواط.
    ۳۱ ـ زنا.
    ۳۲ ـ نسبت دادن زنا به زن محصنه.
    ۳۳ ـ قيادت (جمع كردن بين مرد و زن به زنا ، يا دو مرد به لواط).
    ۳۴ ـ دزدى.
    ۳۵ ـ ربا
    ۳۶ ـ خوردن سُحت (خوردن حرام) مانند بهاى خمر ، و اجرت زن زناكار ، و رشوه اى كه حاكم براى حكم مى گيرد.
    ۳۷ ـ كم فروشى.
    ۳۸ ـ غشّ مسلمين.
    ۳۹ ـ خوردن مال يتيم به ظلم.
    ۴۰ ـ شهادت دادن به ناحقّ.
    ۴۱ ـ كتمان شهادت.
    ۴۲ ـ اشاعه فاحشه و گناه بين مؤمنين.
    ۴۳ ـ فتنه.
    ۴۴ ـ سخن چينى كردن كه موجب تفرقه بين مؤمنين شود.
    ۴۵ ـ ناسزا گفتن به مؤمن و اهانت به مؤمن و ذليل كردن او.
    ۴۶ ـ بهتان بر مؤمن (تهمت زدن به مؤمن)
    ۴۷ ـ غيبت ، و آن ذكر عيبِ مستور و پوشيده مؤمن ، در غياب او است ، چه آن عيب را به گفتار بيان كند ، يا به رفتار بفهماند ، هرچند در اظهار عيب مؤمن قصد اهانت و هتك حيثيّت نداشته باشد ، و اگر به قصد اهانت ، عيب مؤمن را اظهار نمايد ، دو گناه مرتكب شده است.

    معناى غيبت و توبه از آن و مواردى كه غيبت جايز است

    غيبت ، و آن ذكر عيبِ مستور و پوشيده مؤمن ، در غياب او است ، چه آن عيب را به گفتار بيان كند ، يا به رفتار بفهماند ، هرچند در اظهار عيب مؤمن قصد اهانت و هتك حيثيّت نداشته باشد ، و اگر به قصد اهانت ، عيب مؤمن را اظهار نمايد ، دو گناه مرتكب شده است.
    و مرتكب غيبت بايد توبه كند ، و بنابر احتياط واجب از كسى كه غيبت او را كرده ، حليّت بطلبد ، مگر آن كه حليّت طلبيدن موجب مفسده اى شود.

    و در مواردى غيبت جايز است:
    ۱ ـ متجاهر به فسق ، يعنى كسى كه آشكارا و علنى گناه مى كند ، كه غيبت كردن از او در همان گناه جايز است.
    ۲ ـ غيبت كردن مظلوم از ظالمى كه بر او ظلم كرده ، نسبت به آن ظلم.
    ۳ ـ در مورد مشورت ، كه اظهار عيب به قصد نصيحت مشورت كننده ، در حدّى كه نصيحت محقّق شود ، جايز است.
    ۴ ـ غيبت بدعت گذار در دين ، و كسى كه موجب گمراهى مردم مى شود.
    ۵ ـ غيبت براى اظهار فسق شاهد ، يعنى اگر كسى كه شهادت مى دهد فاسق است، غيبت او به اظهار فسق او ، براى آن كه به شهادت او حقّى ضايع نشود، جايز است.
    ۶ ـ غيبت كردن از شخصى براى دفع ضرر از جان يا عرض يا مال آن شخص.
    ۷ ـ غيبت كردن از گناهكار به قصد بازداشتن او از آن گناه ، در صورتى كه به غير آن بازداشتن او ممكن نباشد.

    اهميت فراگيرى احكام خريد و فروش

    مسأله ۲۰۷۹ ـ شخص كاسب سزاوار است احكام خريد و فروش را ياد بگيرد ، بلكه در مواردى كه يقين يا اطمينان دارد ـ تفصيلا يا اجمالا ـ كه در اثر ندانستن مسأله به ترك واجب يا ارتكاب حرامى مبتلا مى شود ، ياد گرفتن مسائلى كه مورد ابتلاى او است لازم است ، و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده (كسى كه مى خواهد تجارت كند بايد در دين خود دانا باشد ، تا بداند چه براى او حلال و چه بر او حرام است ، و كسى كه در دين خود دانا نباشد بعد تجارت كند ، به معاملات شبهه ناك گرفتار مى شود).

    کسی که نداند معامله‏ اى كه كرده صحيح است يا باطل

    مسأله ۲۰۸۰ ـ اگر انسان به واسطه ندانستن مسأله نداند معامله اى كه كرده صحيح است يا باطل ، نمى تواند بر آن معامله ترتيب اثر دهد ، و در مالى كه به جهت آن معامله گرفته تصرّف نمايد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما