• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    بحث در حروف تهجي بود كه بيست و نه سوره مصدّر به اين حروف است.
    مجموع وجوهي كه براي اين حروف ذكر شده، متجاوز از بيست وجه است؛ ولي عمده‌ي آن‌ها قابل طرح نيست؛ چون مستندي ندارد و حدسياتي است كه لا دليل عليها.
    عمده دو، سه وجه است:
    يكي اين است كه: تصدّر به اين حروف به اين جهت است كه اسهل از همه‌ي امور براي انسان، تكلم به اين حروف است، و همين حروف است كه مبدأ تمامِ لغاتِ مختلفِ عالَم است و در دسترس هر فردي از افراد است. و آنچه كه خدا تنبيه مي‌كند، اين است كه از همين حروف متداوله‌ي سهل الوصول لكل احد، مركّبي و مؤلَّفي نازل شد كه اگر جن و انس جمع بشوند «لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا »، و بالاترين قدرت‌نمايي اين است.
    اين مطلب، چون مورد نص است، از يك جهت، و از جهتي موافق با واقع است، وجه سوم تناسب بين نظام تكوين و تشريع است، لذا از جهت فني، اين وجه در توجيه حروف تهجي، در فواتح سور، مورد نظر و دقت است.
    اما از جهت نص، روايت اين است:
    در توحيد صدوق، «عن علي بن موسی… إن الله تبارك وتعالی أنزل هذا القرآن بـهذه الحروف التي يتداولها جميع العرب ثم قال: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ …».
    اين بيان امام كاشف از مطالب دقيقي است؛ فقه حديث، با تطبيقش، بحث مفصلي است، و مهم جمع بين سهل و ممتنع است؛ آنچه معجز بشر است، نه تنها بشر، جن و انس! چون ضم اين دو، باز حساب ديگري دارد. در انس خصوصيتي است؛ در جن خصوصيت ديگري است. در انس، خصوصيت، قدرت تفكر است و جوهره‌ي عقل است؛ «دعامة الإنسان العقل»؛ آنچه انسان، به آن، انسان است، عقل است. قدرت عقل اگر استخراج بشود، محير العقول است؛ منتها سرّ مهم اين است: معدن، مستخرج مي‌خواهد. بدون مستخرج، آن جواهر مخزونه پيدا نمي‌شود.


    تفسير سوره يس - جلسه چهل و دوم
    بحث در حروف تهجي بود كه بيست و نه سوره مصدّر به اين حروف است.
    مجموع وجوهي كه براي اين حروف ذكر شده، متجاوز از بيست وجه است؛ ولي عمده‌ي آن‌ها قابل طرح نيست؛ چون مستندي ندارد و حدسياتي است كه لا دليل عليها.
    عمده دو، سه وجه است:
    يكي اين است كه: تصدّر به اين حروف به اين جهت است كه اسهل از همه‌ي امور براي انسان، تكلم به اين حروف است، و همين حروف است كه مبدأ تمامِ لغاتِ مختلفِ عالَم است و در دسترس هر فردي از افراد است. و آنچه كه خدا تنبيه مي‌كند، اين است كه از همين حروف متداوله‌ي سهل الوصول لكل احد، مركّبي و مؤلَّفي نازل شد كه اگر جن و انس جمع بشوند «لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا »، و بالاترين قدرت‌نمايي اين است.
    اين مطلب، چون مورد نص است، از يك جهت، و از جهتي موافق با واقع است، وجه سوم تناسب بين نظام تكوين و تشريع است، لذا از جهت فني، اين وجه در توجيه حروف تهجي، در فواتح سور، مورد نظر و دقت است.
    اما از جهت نص، روايت اين است:
    در توحيد صدوق، «عن علي بن موسی… إن الله تبارك وتعالی أنزل هذا القرآن بـهذه الحروف التي يتداولها جميع العرب ثم قال: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ …».
    اين بيان امام كاشف از مطالب دقيقي است؛ فقه حديث، با تطبيقش، بحث مفصلي است، و مهم جمع بين سهل و ممتنع است؛ آنچه معجز بشر است، نه تنها بشر، جن و انس! چون ضم اين دو، باز حساب ديگري دارد. در انس خصوصيتي است؛ در جن خصوصيت ديگري است. در انس، خصوصيت، قدرت تفكر است و جوهره‌ي عقل است؛ «دعامة الإنسان العقل»؛ آنچه انسان، به آن، انسان است، عقل است. قدرت عقل اگر استخراج بشود، محير العقول است؛ منتها سرّ مهم اين است: معدن، مستخرج مي‌خواهد. بدون مستخرج، آن جواهر مخزونه پيدا نمي‌شود.

    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله رب العالمين وصلی الله علی سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقية الله في الأرضين واللعن علی أعدائهم إلی يوم الدين
    بحث در حروف تهجي بود كه بيست و نه سوره مصدّر به اين حروف است.
    مجموع وجوهي كه براي اين حروف ذكر شده، متجاوز از بيست وجه است؛ ولي عمده‌ي آن‌ها قابل طرح نيست؛ چون مستندي ندارد و حدسياتي است كه لا دليل عليها.
    عمده دو، سه وجه است:
    يكي اين است كه: تصدّر به اين حروف به اين جهت است كه اسهل از همه‌ي امور براي انسان، تكلم به اين حروف است، و همين حروف است كه مبدأ تمامِ لغاتِ مختلفِ عالَم است و در دسترس هر فردي از افراد است. و آنچه كه خدا تنبيه مي‌كند، اين است كه از همين حروف متداوله‌ي سهل الوصول لكل احد، مركّبي و مؤلَّفي نازل شد كه اگر جن و انس جمع بشوند «لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا »، و بالاترين قدرت‌نمايي اين است.
    اين مطلب، چون مورد نص است، از يك جهت، و از جهتي موافق با واقع است، وجه سوم تناسب بين نظام تكوين و تشريع است، لذا از جهت فني، اين وجه در توجيه حروف تهجي، در فواتح سور، مورد نظر و دقت است.
    اما از جهت نص، روايت اين است:
    در توحيد صدوق، «عن علي بن موسی… إن الله تبارك وتعالی أنزل هذا القرآن بـهذه الحروف التي يتداولها جميع العرب ثم قال: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ …».
    اين بيان امام كاشف از مطالب دقيقي است؛ فقه حديث، با تطبيقش، بحث مفصلي است، و مهم جمع بين سهل و ممتنع است؛ آنچه معجز بشر است، نه تنها بشر، جن و انس! چون ضم اين دو، باز حساب ديگري دارد. در انس خصوصيتي است؛ در جن خصوصيت ديگري است. در انس، خصوصيت، قدرت تفكر است و جوهره‌ي عقل است؛ «دعامة الإنسان العقل»؛ آنچه انسان، به آن، انسان است، عقل است. قدرت عقل اگر استخراج بشود، محير العقول است؛ منتها سرّ مهم اين است: معدن، مستخرج مي‌خواهد. بدون مستخرج، آن جواهر مخزونه پيدا نمي‌شود.
    « قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ »، انس را مقدم كرده، جن را مؤخر؛ خود اين تقديم و تأخير سرّ مهمي دارد. در انس قدرت علمي است؛ در جن قدرت عملي است . سيطره‌ي جن و قدرت عملي جن، قدرتي است كه در بحث جن، بايد طرح بشود. آن قدرت است كه «عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ » گفت: تخت بلقيس را حاضر مي‌كنم! اين قدرت عملي. اما آن قدرت كه قدرت عقلي است، آن قابل قياس با اين نيست؛
    آيات قرآن به اين سادگي نيست كه تصور شده. ما در فقه خود همين حديث، اگر بخواهيم حق مطلب را اداء كنيم، به اين سهولت نمي‌شود.
    امام استشهاد به اين آيه كه مي‌كند ـ ‌آن‌ها كه اهل فكر اند، آن‌ها كار كنند در اين بحث‌ـ بعد آن آيه را هم ببينيد. سرّ جمع هر دو و تقديم انس بر جن را به دقت مطالعه كنيد. او قدرت عملي را نشان داد؛ انس قدرت علمي را نشان داد؛ «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ …»؛ او در مقابل عفريت گفت: من به كمتر از چشم به هم زدن حاضر مي‌كنم. آن، چه بود؟ قدرت علمي بود! « عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ». آن، قدرت عملي بود. البته اين قدرت از آن عفاريت حاصل مي‌شود.
    حالا آن قدرت علمي ـ‌ خوب دقت كنيد ـ يعني قدرت علمي اگر برسد به حد آصف، قدرت عملي هم برسد به حد آن عفريتي كه توانست تخت بلقيس را بياورد پيش سليمان، هر دو قدرت جمع بشود، از آوردن اين قرآن عاجز است، با اين كه مبدأ اين كتاب كه اين دو قدرت در مقابل اتيانش عاجز است، حروفي است كه «يتداولها جميع العرب»!
    آن وقت روشن مي‌شود سرّ اين كه شروع مي‌شود قرآن [به] «الم». حالا باز در اين شروع، انتخاب الم چه سرّي دارد؟! از كجا است، تا به كجا؟! غوغايي است قرآن! افسوس كه نفهميديم! «الم»؛ مخارج حروف اقصي دارد، تا مي‌رسد به ادنی. از آخر حلق شروع مي‌شود؛ به دو تا لب خاتمه پيدا مي‌كند. حرف اولش را از اقصاي حلق گرفته؛ «الف»، «همزه»، مخرجش اقصاي حلق است. «ميم»، مخرجش ادناي همه‌ي مخارج است. من الاقصی الی الادنی، شروع شده «الم»؛ «لام» وسط، «الف» اول، «ميم» آخر.
    خود ترتيب؛ باز در اين ترتيب چه اسراري است! و اين مخارج حروف چه مي‌كند! و «الف» مبدأ چيست! «ميم» مبدأ چيست!
    فاتحه‌ي وجود «الف» است؛ مبدأ وجود «الف» است. بالاتر، اعظم، از اين كلمه نيست و آن كلمه چيست؟ «الله».
    اسلام ممكن نيست الا به «لا إله إلا الله»؛ اگر هر اسمي از اسمای خدا را بگويد، اثر ندارد. بايد اين اسم بيايد در تركيب «لا إله إلا الله».
    خود تسميه اول به چه مي‌خورد؟ باسم «الله».
    خود «الله» اسم جامع جميع اسماء است؛ مبدأ اين اسم چيست؟ «الف» است. پس هر چه هست، در «الف» است.
    سبع المثاني يك طرف، قرآن عظيم يك طرف؛ قرآن عظيم افتتاح شد به «الف»؛ «بسم الله الرحمن الرحيم، الف». باز در الف چه غوغايي است! كتابت جوري است، تلفظ جوري است. خود «الف»، اسم دارد، مسمی دارد، خود «الف». مسمی چيست؟ «الف». مسمی مي‌شود مركب. اسم مي‌شود بسيط. اسم چيست؟ آني است كه اول قرآن است. آن «الفِ» مكتوب اسم است؛ «الفِ» ملفوظ مسمی است.
    شروع شده به «الف»؛ اعجاز علمي براي خواص بشر، در اين حروف است! اين است سرّ آن روايت كه صفوه‌ي قرآن «حروف التهجي»؛ «صفوة القرآن». آن وقت، وقتي فهميده مي‌شود كه باز اسم و مسمی با هم تطبيق بشود و از عجايب اين است كه اسم مي‌خورد به مسمی، اسم و مسمی هر دو باز مي‌شود يكي؛ يعني «الف» كه مسمی است، شروع مي‌شود به چه؟ باز شروع مي‌شود به «الف»؛ منتها الفِ مسمی، مبدئش مي‌شود «همزه» و هماني است كه باز اسم روي اين مركب است. آن وقت اسم و مسمی يكي مي‌شود و اين خصوصيت فقط در اين حرف است و اين حرف هم بايد اول اين كتاب باشد.[۱]
    اگر مي‌گذاشتند بر مسند وحي بنشيند آن باب مدينه‌ي علم، آن وقت معلوم مي‌شد كه در «الم» چه خبر است!
    اين يك روايت، وجه اين جهت. حالا چون بحث بسيار عميق است و اگر خدا توفيق بدهد، بتوانيم ادامه بدهيم…
    كتاب تكوين با كتاب تدوين بايد مقايسه بشود. دو كتاب خدا دارد: يكي تدويني؛ يكي تكويني. تطابق اين دو كتاب و نسبت بين اين دو كتاب، در اين روايت روشن مي‌شود؛ نسخه‌هاي عالم به قدري مرموز است! فكر بايد كرد: چه خبر است؟! اين انساني كه ساخته شده...، سهل[است]، هر كسي به خودش نگاه كند:
    آن جوهر عقل كه امام فرمود: «دعامة الإنسان العقل»، آن بحثش بايد باشد؛
    از پوست بگير، اين پوست، اين پوستي كه سه ميليون غده‌ي عرق{درآن} چيده شده كه توليد عرق مي‌كند. پياز‌هاي مو در آن كاشته شده كه هر پياز مويي باز چه غوغايي دارد! پيازش، درختي كه از اين پياز روئيده كه آن تار مو است؛ آن تار مو، باز رنگش! خلاصه‌ي كلام، چندين هزار سال است، بحث مي‌شود، هنوز اسرار يك مو حل نشده! آن وقت همين مو! همين مو كه اين جور در سلماني اصلاح مي‌كني، مي‌ريزي، همين مو است كه وقتي استاد كرسي جعفر بن محمد باشد، هماني كه آن روز ما اين قدر غفلت كرديم و حقش ادا نشد و خدا خير بدهد به همين داش‌ها! به همين هيئتي‌ها كه اينها محيي شعار مذهب اند و انصافا من از اين جا دست و پاي همه‌ي اين سينه‌زن‌ها را مي‌بوسم كه اسم امام ششم را در سرتاسر اين مملكت به گوش{ها} رساندند. كی بود؟! وقتي{آن حضرت} مي‌نشيند به كرسي معرفت الله، شق القمر مي‌كند! وقتي مي‌رسد به تار موي آدم، به جابر بن حيان يك دستور مي‌دهد در{مورد} تار مو! از آن دستور جابر قطره به قنطار درست مي‌كند! قطره‌اش قنطار را طلاي احمر مي‌كرد
    اين اسرار خلقت انسان است! آن وقت همين انسان، با اين عظمت، مبدأش چيست؟ اول چيست؟ دو تا موجود: اسپرم از مرد، اُوُول از زن، به اين سادگي! بعد، مركّب، به اين بهت‌آوري! عالم تكوين با عالم تدوين بايد مطابق باشد؛ همان طوري كه آن قدرت از آن دو جزء بسيط، همچو تركيبي درست مي‌كند، بعد مي‌فرمايد: «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ »؛ همان قدرت از «الف» و «لام» و «ميم» همچو قرآني درست مي‌كند، بعد مي‌فرمايد: « لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ ».
    پس نظام و تكوين و تشريع بايد تطابق پيدا كند.؛ حروف تهجي با عناصر تكوين. عناصر كتاب تدوين، مي‌شود حروف تهجي؛ عناصر كتاب تكوين، آن افراد معدود، عناصرِ اصليِ عالم، معيّن است. همه را ضبط كرده اند، چقدر است؟ از اين چند تا عنصر، تمام اين تشكيلاتي كه از كهكشان گرفته تا برسد به پوست اين انسان، تشكيل شده. تا هفته‌ي ديگر.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما