عزیزترین گوهری که خدابه بشر داده این زندگی است که مثل برق می گذرد هر آنی از آنات که می گذرد حسرتی است که آن حسرت نهایت نداره عمر را در دو چیز صرف کنید این عصاره حکمت است یکی حرف زدن با خدا دوم حرف خدا شنیدن عمر در این دو کلمه صرف بشه یا با خدا حرف بزن یا خدا با تو حرف بزنه اما حرف زدن ما با خدا نماز، که این گوهر شناخته نشد الصلاه معراج المومن و منهاجه بالصلاه یبلغ العبد الی الدرجه القتبا
اگر نماز رو بفهمیم چه کرده تمام ملائکه چهار قسمتا یک قسمت همه در حال قیام یک قسمت همه در حال قعود یک قسمت همه در حال رکوع یک قسمت همه در حال سجود هر چهار قسم در این دو رکعت نمازآن قیامش تشبه به ملائکه قائمین آن قعودش تشبه بهد ملائکه قائدین آن رکوعش تمثل از ملائکه راکعین آن سجودش نص قرآن این است منتها چون آیه سجده واجب داره ما اون آیه رو نمی خوانیم خدا به شخص اول عالم خطاب می کند سجده کن به ما نزدیک بشو الله اکبری که می گی خلق می کند حجب را سوره ی حمدی که می خوانی ام الکتابه بعد سوره توحید نسوه الربه ثلث تورات و قرآن و انجیل و زبور بعد رکوع نهایت سجده منتهای قرب این حرف زدن با خدا است
دوم حرف خدا را شنیدن آن چی است قرآن بخون اگر نماز بخوانی تو با خدا حرف زدی اگر قرآن بخوانی خدا با تو حرف زده
اگر نماز بخوانی تو با خدا حرف زدی اگر قرآن بخوانی خدا با تو حرف زده است.
سه آیه در قرآن همین بس است. یک آیه و تلک الایام نداواله بین الناس/.......
این ایام مداوله ماست بین ناس هر روزی برای کسی، کتاب عمری به ما داده اند چند ورق دارد نهایتش ۱۰۰ ورق، یک ورقش این است که سال گذشته همچین روزی همه بودیم امسال هم هستیم گذشت ولی هیچ نماند تما شد بقیه اوراق هم این جور برمی گردد
وتلک الیام نداولها بین الناس
این یک آیه فراموش نکنید همیشه مقابل نظرت باشد.
دوم و اندر هم یوم الحسرته اذ قضی لامر
خطاب به شخص خاتم النبیین است . انذار کن این مردم را از روز حسرت از آن روزی که کار گذشته است.
سوم : سوره تبارک را بخوان. تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی قدیر
بعد از تسدر به تبارک این مطلب: خلق الموت و الحیات. مرگ و زندگی را آفرید، چرا؟ لیبلوکم ایکم احسن عملا فقط به خاطر یک مطلب، آزمایش کند شما را، کدام احسن الاعمال را دارید؟ نتیجه سه آیه این است.
روز قیامت روز حسرت است.
دو قیامت انسان دارد.
صغری و کبری.
قیامت صغری وقت جان دادن من و شماست. هر روزی که می گذرد یک رشته عمر پاره می شود. به آن دم نزدیکتر می شویم. این قیامت صغری است. امیر المونین فرمود : اجتمعت علیهم حسره الفوت و سکره الموت دو مطلب دم جان دادن به همه ما حمله می کند، یکی حسرت فوت، دوم سکره موت.
روز قیامت کبری هم بانذرهم یوم الحسره اذ قضی الامر این دو تا حسرت است. کسی از این حسرتها رسته است که عمرش را در آن احسن صرف کند. بقیه مطلقا در حسرت هستند.
چه ها از دست دادیم. چه کارها می توانستیم انجام دهیم.امام ششم گفتنش سهل است، اما درکش عقل را مهبوت می کند.
خاتم النببین فرمود: پسرم که می آید اسمش صادق است.امام چهارم فرمود: اسمه عن اهل السما اصادق فهم این کلمات عقل را مبهوت می کند. عمر گذشت ما او را نشناختیم.
حسرتی که هست این است که روز شهادت او می توانستیم چه بکنیم و نکردیم. این حسرت تمام شدنی نیست.
شیخ الطائفه، این یک نفر کیست شیخ طوسی، شیخ الطائفه الحقه دوم : شیخ الطائفه محمد بن محمد بن نعمان شیخ المفید
این هر دو این قضیه را نقل کردند. از سدیر سیرفی گفت شب خواب دیدم مشرف شدم محضر رسول خدا مقابل حضرت یک طبق خرما بود. روی این طبق پوشیده بود حضرت روپوش را از طبق خرما برداشت. شروع کرد به تناول آن رطب. گفتم یا رسول الله یک دانه هم به من بدهید. دست دراز کرد یک دانه برداشت به من داد. بعد دانه دوم را خواستم تا رسید به هشت دانه. بعد که به دانه هشتم رسید گفتم یا رسول الله یک دانه دیگر هم بده. فرمود : تو را بس است. فردا شنیدم امام جعفر بن محمد وارد شدند. رفتم که این خواب حیرت انگیز را برای آن حضرت بگم. تا وارد شدم. دیدم همان جا که پیغمبر نشسته بود امامک ششم نشسته همان طبق خرما مقابل او بود. روپوش برداشت. دست از آستین برآمد دیدم دست خود خاتم النبیین است. گفتم یابن رسول الله یک دانه خرما هم به من بده. یک دانه از آن طبق رطب داد. بعد دانه دوم را خواستم تا دانه هشتم. گفتم یابن رسول الله یک دانه دیگر هم بده. نگاهی به من کرد فرمود: اگر جدم دیشب جدم داده بود من هم می دادم.یعنی چه این قضیه؟ آن هم به نقل مفید، شیخ طوسی. یعنی روز شهادت او. روز شهادت خود پیغمبر است. هیئتی که برای او بیرون بیاد برای خود خاتم انبیا بیرون آمده است.این فرصتها از دست ماها رفت دیگه سال گذشته روز شهادت او نخواهد برگشت. هیآتها غنیمت بشمارند. این موهبت را هر علمی که روز عزای او درآید. اسم در دفاتر تمام انبیا نوشته می شود. از وقتی به زبان آمدی مادرت به تو چه گفت.؟ گفت مذهب از که داری؟ یاد داد به تو . از امام جعفر صادق. معنی این کلمه چی است؟ مذهب یعنی چه؟ یعنی راه رفتن، مبدأ، هر راهی اول دارد و آخر، مبدا این راه این مذهب منم. منتهی این مذهب خداست. بانی این مذهبه جعفر بن محمد است. امام ششم این است . آنچه ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر آورده است همه به بعثت خاتم تمام شد. بعثت خاتم النبیین به ولایت امیر المومنینن توام شد.ایوم اکملت لکم دینکم، ولی آن حقایق پشت پرده بود. همه به برکت نفس جعفر بن محمد بروز کرد. بعد که همه تمام شد. نتیحه شد مذهب جعفری. این کار اوست.
حالا خود او کیست؟
قطب الدین راوندی که ما از آنان نقل می کنیم.خود اینها مقامشون فوق وصفه، صاحب فقه القرآن او نقل می کند. آنچه نقل می کند از ابن حنات گفت مشرف شدم خدمت امام ششم حال برادرم را پرسید. می خواهی امام جعفر صادق را بشناسی اینه، او کارش و این هم خودش.
گفتم برادرم پیش قضات علما وجیه است. مورد احترام و اعتبار است. نقصی در کمالات او نیست الا یک مطلب، پرسید آن مطلب چیست؟ گفتم به امامت شما ایمان ندارد.
فرمود: چرا به امامت من ایمان ندارد؟ گفتم از ورعش.
هر وقت ازاو سوال کردم گفته است تورع من ایجاب می کند که من به امامت او معتقد نشوم. فرمود به برادرت بگو آن ورعت شب نحربلخ کجا بود؟
من این کلمه را نفهمیدم.
از محضر آن حضرت حرکت کردم آمدم نزد برادرم گفتم واقعه این است من رفتم خدمت آن حضرت حال تو را جویا شدند، پس از آنکه شرح حالت را دادم عقیده ات را گفتم این جمله را فرمود: ورعت شب نحر بلخ کجا بود؟ تا این کلمه را برادرم شنید، لرزید.
گفت: اشهد، شهادت می دهم حجت خدا در تمام عالم ابوعبدالله جعفر بن محمد
گفتم چه شد؟ به یک کلمه این جور منقلب شدی؟
گفت خبر نداری کسی که این کلمه را گفته تمام آفاق تمام انفس زیر سایه سلطنت احاطه ی اوست متصل به رب الارباب این قضیه را احدی جز من یک نفر دیگر و خدا احدی خبر ندارد گفتم: شب نحر بلخ چه بوده؟
گفت:یک سفری من به بلخ رفتم مدینه کجا بلخ کجا؟ دو نفر بودیم رسیدیم به نحر بلخ هوا سرد بود رفیق من گفت یا تو برو آتشی طلب کن که ما از سرما برهیم یا من
گفتم تو برو مال را به من سپرد کنیزی داشت صاحب جمال بعد که آن مرد رفت من در آن تاریکی شب با آن کنیز همبستر شدم
این مطلب را جز من و آن کنیز و خدا احدی خبر نداره آن کسی که خبر داده
آن کسی که خبر داد ورعش کجا بود شب نحر بلخ. او کسی است که یعلم خائنه عین... این امام ششم است. کسی که است که عقل مبهوت است. این چه مقامی است. مدینه کجا؟ بلخ کجا؟ او در مدینه تمام عالم را زیر نظر دارد. روز ۲۵ شوال تو را و مرا زیر نظر ندارد؟ این هیآت را نمی بیند. خوشا به حال آن کسانی که او را شناختند.
دست از دامنش بر نداشتند مفضل بن عمر گفت در طواف بودم با آن حضرت بعد از طواف بیرون آمدم. وقتی از مسجدالحرام بیرون آمدیم دیدیم یک زنی با چند بچه نشسته و گریه می کنند و گاوی هم مرده است. پرسید چرا گریه می کنی؟ گفت تمام معیشت من و بچه های یتیم و ب پدر من از این حیوان بود که مرده.فرمود میخواهی من این گاو مرده را زنده کنم. زن گفت با این مصیبت مرهم روی جراحت من می گذاری ؟ مسخره می کنی؟ گاو مرده چطور زنده می شود؟
فرمود اینگونه : قدمش مبارک را به آن حیوان زد. یک مرتبه گاو مرده برخاست. زن فریاد زد ایها الناس عیسی بن مریم آمده است. مفضل گفت:حضرت خودش را میان جمع پنهان کرد که مردم خبر دار نشوند. قدمش کار نفس عیسی بن مریم می کند.در طواف ابو بصیر کنارش راه می رود گفت یابن رسول الله این جمع آیا مورد نجاتن. فرمود یا ابابصیر عده ای خوکند. عده ای سگ اند. ابوبصیر نابیناست. دست را روی چشم ابابصیر کشید تا چشم گشود دیده یک عده دور خانه طواف می کنند اما خوک به اشکال مختلف. یک دست روی چشم کشید هم بصر دارد هم بصیرت. هم ملک داد هم ملکوت. هم چشم نابینا شد بینا، هم باطن اشخاص را یک مرتبه دید. بعد دوباره دست کشید روی چشم. دید،ندیدیه و نه بصیرتی. کسی که به یک نظر دست کشیدن بصر و بصیرت می دهد به یک دست کشیدن بصر و بصیرت را می گیرد. او رییس مذهب ماست. افسوس که این عمر گذشت و ما قدر این حقایق را نفهمیدیم.
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
کیست در زمین حجت به حق ناطق اسم او نزد اهل آسمان صادق است. . . . عقل در کنه علم او حیران، غرق دریای حکمتش لقمان
هر هیئتی که روز عزای آن حضرت بیرون آید مرهمی است بر قلب امام هشتم خوشا به حال آن کسانی که این سعادت را پیدا کند. آن هیئت برود در صحن علی بن موسی به امام هشتم عرض کند. یابن رسول الله این خدمت من به جدت است.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
امیدوارم اولا شهر مشهد به تناسب عظمت این مصیبت یک پارچه سیه پوش شود و همه هیآتی که روز عاشورا بیرون میان برای آن کسی که عاشورا او زنده کرده است بیرون بیایین. مبادا از این حسرت گرفتار بشید و نرهید و این سعادت از شما فوت شود. از امروز هم همه تان تصمیم بگیرد از اول قرآن شروع کنید آن قدری که می توانید هر روزه بخوانید و به خود امام زمان هدیه کنید تا دست عنایت او کمک کند شما را به این راه خیر و سعادتها موفق کند.
مددی گر به چراغی نکند آتش تور
چاره تیره شب وادی ایمن چکنم
این قرآن را هر روزه بخوانید و به امام زمان هدیه کنید اگر کسی هر روز سفره ای بچیند در خانه تو هدیه ای بیارد شب عید نوروز چه معامله ای می کنید. عزیز ترین گوهر نزد امام زمان قرآن است. آیا شب قدر که صحیفه عمل و تقدیرات تو به امضای او باید برسد با تو چه معامله ای خواهد کرد.اینها فیوضاتی است که از ما رفته
از هر جای ضرر بازگردید نفع است.مخصوصا جوانها این روایت در کمال اعتبار:
اگر جوانی از جوانی قرآن بخواند و روح او با قرآن آمیخته شود در روز قیامت وقتی که محشور می شود
ذات خدا دو ورق به او می دهد یک ورق به دست راست و یک ورق به دست چپش
در یک ورق نوشته امان از عذاب
ورق دوم نوشته خلود در فردوس اعلا
یک آیه از قرآن بخوان و یک درجه بهشت بالا برو.
در جوانی قرآن بخوان برای امام زمان. اکسیر اعظمی است که حساب ندارد. توفیق بیهوده نصیب کسی نمی شود.
انشا الله با این روش با آن نماز و با آن قرآن با آن کیفیت با آن تعظیم نسبت به راس و رئیس مذهب آبرویی نزد امام هشتم تحصیل خواهید کرد که حد و مرز ندارد.
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلي آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتي تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.