• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    «إنّي تاركٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتي ، لن یفترقا ، لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما» اولا :طرف خطاب کیست؟ کل مَن غیر خاتم . همه در ضلالت هستند، همه . فقط کسی از ضلالت بیرون می آید که مُستَمسَکش هر دو باشد، چرا؟ سرّ این کلمه چیست؟ سرّش این است که بدون او محال است رسیدن به این؛ عقلا محال شد، نه تعبداً . باید کسی باشد با او در مرتبه او ، او بشود مبیِّن او، و الا کسی که در مرتبه نیست ، معقول است مبیِّن باشد ؟! این است که کلمات این طائفه، تمام بر دقیق ترین موازین برهانی منظم که هزار ارسطو باید زانو به زمین بزند تا بفهمد چی می گوید؟


    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و هفتم
    «إنّي تاركٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتي ، لن یفترقا ، لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما» اولا :طرف خطاب کیست؟ کل مَن غیر خاتم . همه در ضلالت هستند، همه . فقط کسی از ضلالت بیرون می آید که مُستَمسَکش هر دو باشد، چرا؟ سرّ این کلمه چیست؟ سرّش این است که بدون او محال است رسیدن به این؛ عقلا محال شد، نه تعبداً . باید کسی باشد با او در مرتبه او ، او بشود مبیِّن او، و الا کسی که در مرتبه نیست ، معقول است مبیِّن باشد ؟! این است که کلمات این طائفه، تمام بر دقیق ترین موازین برهانی منظم که هزار ارسطو باید زانو به زمین بزند تا بفهمد چی می گوید؟
    بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم
    الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
    أعوذ بالله من الشیطان الرجیم « وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»
    بحث در این قسمت موقوف است بر این که سه مطلب روشن بشود:
    یکی: حقیقت این قسَم: «وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ». واو ، واو قسَم است . قسَم، ذات تعلق است؛ یک طرف تعلق، مُقسَمٌ به است. یک طرف تعلق، مُقسَمٌ علیه است. این آیه وقتی روشن می شود که مُقسَمٌ به تعریف بشود، مقسم علیه هم تعریف بشود، این سیر برهانی مطلب است. قسم یاد کرد. چه کسی قسم یاد کرد؟ بر چه امری قسم یاد کرد؟ به چه چیزی قسم یاد کرد؟ تا همه این امور معلوم نشود، آن حقیقت غیر ممکن است معلوم بشود .
    در مورد، اهمیّت امر این است که کسی که قسم یاد کرده، آن کسی است که غنی بالذات است، و همه حقائق به او مقایسه می شود و از او نشأت می گیرد. حق مطلق ، اوست.
    صدق و کذب از اوصاف خبر است. اگر مطابق با واقع بود، صدق است ، اگر مخالف بود، کذب است. صدق، مطابِق است ، حق، مطابَق است . آن ذاتی که خود او حق است و قول او حق است و فعل او حق است، محتاج به قسم نیست، این است که باید فهمید: این قسم چه سرّی دارد.
    بعد که توجّه شد که " قسَم یاد کرده" کیست، ارزش و اهمیّت هر قسمی به همین اطراف است. کی قسم یاد کرده است؟ به چه چیز قسم یاد کرده؟ بر چه چیز قسم یاد کرده ؟ آن وقت تفسیر آیه روشن می شود . این است که اگر ما بفهمیم اصلا تفسیری وجود ندارد، فقط لفظ است؛ آن حقیقت تفسیر، کشف غناء از این آیات، متوقف بر این مقدمّات است . وصول به مقدمه برای کی میسر است؟ تا برسد به ذی المقدمه! اگر خوب این مطالب فهمیده شد، آن وقت معلوم می شود معنای « لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ »({^سوره الواقعة ، الآية: ۷۹^}) . نه مطهِرون ، مطهَرون .
    چون بحث برهانی است نه خطابی ، قهرا محتاج است به تعمّق زیادی .
    آنچه را که همچو ذاتی به او قسم یاد کرده است، مرکب است از موصوفی و وصفی . موصوف چیست؟ القرآن. وصف چیست؟ الحکیم. پس تا قرآن شناخته نشود که موصوف است؛ تا آن وصف ، مادةً و هیئةً، شناخته نشود ، قهراً روشن نمی شود به چه چیز قسم یاد شده است.
    در این مرحله، سه بحث می شود: یکی ما هو القرآن ؟ پس اول جواب این «ما هو» باید داده بشود. القرآن ما هو ؟
    بعد باز سؤال دیگر پیش می آید: الحکمة ما هي ؟ این بحث دوم است. وقتی لفظی مشتمل بر ماده ای است و هیئتی ، تارة هیئت معنا ندارد، تارة هیئت هم معنا دارد. جایی که هیئت معنا ندارد، مثل جوامد، در جوامد، هیئات معنا ندارد، هیئت حجر، هیئت سما، هیئت ارض. در مشتقات هم ماده معنا دارد، هم هیئت . قهراً مشتق وقتی فهمیده می شود که هم ماده فهمیده بشود، هم هیئت . هیئت ، هیئت فعیل است . ماده حکمت است .
    پس مباحث آیه چند مبحث است؟ چهار مبحث: قسم؛ آنچه به او قسم یاد شده: قرآن ؛ آنچه باز مُقسَمٌ به، به آن وصف شده: حکیم. موصوف ، وصف، در وصف هم ماده، هم هیئت.
    اما مُقسَمٌ به، یعنی القرآن . قرآن چیست؟ ما هو؟ برای یک محقق و مدقق، عمیق در مسائل، هر امری باید تعریف بشود. تا موضوع تعریف نشود، شناخته نمی شود. تعریف از دو حال خارج نیست: یا تعریف، کشف حقیقت ذات است که از نظر منطقی تعبیر می شود از آن به حدّ . تارة تعریف به وصف آن ذات است و لازم ذات. قهراً از نظر عقلی و برهانی شناختن چیزی از این دو راه است: یا باید خود ملزوم را یافت، یا باید از لوازم به ملزوم رسید. هر معرفی و هر تعریفی ممکن نیست مبین حقیقت باشد مگر این که یا اجلا باشد یا مساوی.
    قهراً با این مقدمّات روشن شد که اگر کسی بفهمد - منتها کو کسی که فهمی داشته باشد؟- اگر کسی بفهمد، وقتی قرآن شناخته می شود که یا برسد به اجلا از قرآن یا به مساوی با قرآن.
    این است که منحصراً وقتی همه اینها فهمیده شد، آن وقت فهمیده می شود یعنی چه «إنّي تاركٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتي ، لن یفترقا ، لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما» ({^صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج ۷ - ص ۱۲۲ - ۱۲۳
    وحصين بن سبرة وعمر بن مسلم إلى زيد بن أرقم فلما جلسنا إليه قال له حصين لقد لقيت يا زيد خيرا كثيرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم وسمعت حديثه وغزوت معه وصليت خلفه لقد لقيت يا زيد خيرا كثيرا حدثنا يا زيد ما سمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم قال يا ابن أخي والله لقد كبرت سنى وقدم عهدي ونسيت بعض الذي كنت أعي من رسول الله صلى الله عليه وسلم فما حدثتكم فاقبلوا ومالا فلا تكلفونيه ثم قال قام رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما فينا خطيبا بماء يدعى خما بين مكة والمدينة فحمد الله وأثنى عليه ووعظ وذكر ثم قال اما بعد الا أيها الناس فإنما انا بشر يوشك ان يأتي رسول ربى فأجيب وانا تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به فحث على كتاب الله ورغب فيه ثم قال وأهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي
    سنن الترمذي - الترمذي - ج ۵ - ص ۳۲۹
    إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي ; أحدهما أعظم من الآخر ; كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما " هذا حديث حسن غريب
    مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج ۳ - ص ۱۴
    رسول الله صلى الله عليه وسلم انى تارك فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من المساء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي
    المستدرك على الصحيحين للحاكم مع تعليقات الذهبي في التلخيص (ج ۳/ ص ۱۶۰)
    ۴۷۱۱ - حدثنا أبو بكر محمد بن الحسين بن مصلح الفقيه بالري ثنا محمد بن أيوب ثنا يحيى بن المغيرة السعدي ثنا جرير بن عبد الحميد عن الحسن بن عبد الله النخعي عن مسلم بن صبيح عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و أهل بيتي و إنهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض
    هذا حديث صحيح الإسناد على شرط الشيخين و لم يخرجاه
    تعليق الذهبي قي التلخيص : على شرط البخاري ومسلم
    المعجم الكبير - الطبراني - ج ۳ - ص ۶۵
    خدري رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم أيها الناس إني تارك فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا بعدي أمرين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي وإنهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض
    ^}). اولا :طرف خطاب کیست؟ کل مَن غیر خاتم . همه در ضلالت هستند، همه . فقط کسی از ضلالت بیرون می آید که مُستَمسَکش هر دو باشد، چرا؟ سرّ این کلمه چیست؟ سرّش این است که بدون او محال است رسیدن به این؛ عقلا محال شد، نه تعبداً . باید کسی باشد با او در مرتبه او ، او بشود مبیِّن او، و الا کسی که در مرتبه نیست ، معقول است مبیِّن باشد ؟! این است که کلمات این طائفه، تمام بر دقیق ترین موازین برهانی منظم که هزار ارسطو باید زانو به زمین بزند تا بفهمد چی می گوید؟
    حالا نوبت رسید به قرآن. چیست قرآن؟ روشن شد که راه تعریف قرآن منحصر است به اجلا از قرآن، اعلا از قرآن ، و او خود خداست و آن کسی که در مرتبه قرآن است. این است که برای شناخت قرآن، رجوع به غیر این دو برهاناً باطل است، نه خطابه و تعبد. به حکم برهانی که مثل اهل برهان بفهمند، میسّر نیست الا به این دو مرجع .
    اما باید دید خود صاحب قرآن، بیانش نسبت به قرآن چیست؟ از آنجا در آورد جواب «ما هو» را، که خواه و ناخواه هر محققی وقتی رسید به این آیه «وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» ، اول عقل زنده می شود، می گوید: «ما هو» القرآن ؟ تا مُقسَمٌ به معلوم نشود که قسم معلوم نمی شود .مُقسَمٌ به هم شد قرآن ، قرآن هم روشن شد که از من و تو بر نمی آید ، نه از ما، نه از مافوق ما ومَن فوق ما؛ پس مرجع در تعریف قرآن، ذات قدوس خداست.
    اما بیان خدا. وقت هست یا نه ؟ هفته بعد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما