• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    مأمون مجلس‌ها ترتیب داد. مقصد از این مجالس این بود که آن سیطره‌ی علمی...، حالا چه جور بوده است آن سیطره، اصلا قابل تصور نیست، سیطره‌ای که تمام ملل عالم را درمانده کرد. چهار هزار... چهار هزار نخبه از همه دنیا جمع کرد، از هند تنها دو نفر بودند، تا چین، همه را جمع کرد در یک مجلس در مقابل یکنفر، چون دید راه نیزه و شمشیر بنی‌امیه ، نتیجه برعکس می‌دهد، این طریق را انتخاب کرد، و واقعاً دانشمند بود همان طوری که در ملاحم خبر داد "تاسعهم أعلمهم" ، با آن شیطنت و حیله ها همه را جمع کرد، آن وقت مجالس هم مختلف، بالنسبه به مبدأ ، بالنسبه به معاد، بالنسبه به نبوات، بالنسبه به امامت، یک مجلس ، مجلس سؤال از این مسائل بود .
    سوال شد : « وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً » چیست؟- حالا با آن دقتی که گفتم معلوم می شود مفسر قرآن کیست- بدون معطلی جواب داد : "جاء أمر ربک" منتها کیست که بفهمد، آن کسی می گوید : "جاء أمر ربک" که محیط است به همه قرآن .


    تفسیر سوره یس - جلسه شصت و هشتم
    مأمون مجلس‌ها ترتیب داد. مقصد از این مجالس این بود که آن سیطره‌ی علمی...، حالا چه جور بوده است آن سیطره، اصلا قابل تصور نیست، سیطره‌ای که تمام ملل عالم را درمانده کرد. چهار هزار... چهار هزار نخبه از همه دنیا جمع کرد، از هند تنها دو نفر بودند، تا چین، همه را جمع کرد در یک مجلس در مقابل یکنفر، چون دید راه نیزه و شمشیر بنی‌امیه ، نتیجه برعکس می‌دهد، این طریق را انتخاب کرد، و واقعاً دانشمند بود همان طوری که در ملاحم خبر داد "تاسعهم أعلمهم" ، با آن شیطنت و حیله ها همه را جمع کرد، آن وقت مجالس هم مختلف، بالنسبه به مبدأ ، بالنسبه به معاد، بالنسبه به نبوات، بالنسبه به امامت، یک مجلس ، مجلس سؤال از این مسائل بود .
    سوال شد : « وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً » چیست؟- حالا با آن دقتی که گفتم معلوم می شود مفسر قرآن کیست- بدون معطلی جواب داد : "جاء أمر ربک" منتها کیست که بفهمد، آن کسی می گوید : "جاء أمر ربک" که محیط است به همه قرآن .

    بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم
    الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.

    بحث در حکمت قرآن بود، در مقام اول، یعنی مقایسه این حکمت با آنچه نزد ادیان دیگر است.
    در اینجا مقدمه‌ای برای این بحث ضروری است و آن این است که در کلام هر متکلّمی دو دلالت معتبر است. مدرک اعتبار این دو دلالت ، سیره قطعیه عقلاست با اختلاف در همه مسالک و ادیان ، چه مادّی ، چه الهی ، چه یهود ، چه نصاری، چه مسلمان، چه منکر مبدأ و معاد. آنچه در همه عقلاء مبنای زندگی است و حیات اجتماعی و فردی ، این است که هر متکلمی، کلامش دو مدلول دارد، و در هر تکلّمی و کلامی دو اراده محقق است : یکی اراده ی تفهیم معنا به لفظی که قالب آن معناست که از این اراده تعبیر می شود به اراده‌ی استعمالیه؛ و هر کلامی کاشفیت دارد بر این اراده قطعاً ، مگر متکلمی باشد که در مقام بیان مقصد و مراد نباشد . در این اراده ، کشف و دلالت و مؤاخذه به اراده استعمالیه ، متوقف بر این است که متصل به کلام، صارفی از ظهور این لفظ در این اراده نباشد، همین اندازه که قرینه‌ای بر خلاف اراده‌ی استعمالیه از آنچه لفظ در قالب است برای آن، نبود ، عند جمیع العقلاء کشف این لفظ از مراد استعمالی تمام است. اما اگر گفت و متصل نبود و در مجلس تکلّم ، آن قرینه را نیاورد، بعد از او پذیرفته نیست بالنسبة به کشف از این اراده .
    بعد که این مرحله تمام شد ، نوبت می رسد به این که آنچه این لفظ دال بر آن است و آن ، مدلول این لفظ است، آیا مراد جدی متکلّم است یا مراد جدی نیست. در این جا هم آنچه باز جمیع عقلاء بر آن متّفق هستند ، کشف از اراده جدی است ، مگر اینکه قرینه‌ای لفظاً یا مقاماً و حالاً ولو منفصله اقامه کند . اگر هیچ یک از اینها نبود ، آن کلام از آن متکلّم کاشفیتش از اراده جدی تمام است ، و اگر عذر بیاورد که مراد من غیر از این بود ، چرا ترتیب اثر دادید؟ در هر محکمه‌ای ولو محکمه‌ی الحادی ، محجوج است، و حجت بر متکلّم از سامع تمام است که اگر غیر از این بود مراد جدیت ، می بایست به هر جوری برسانی . بر این اساس تمام محاکم دنیا تشکیل می شود "و المرء عما قال مسئول" تمام می شود، و هیچ عذری دیگر پذیرفته نیست، مگر مشاعر مختل باشد و باز عند العقلاء مشمول رفع قلم بشود . این قانون کلی است.
    حالا اگر متکلم قرینه عامّه قائم کرد که به این قسمت از کلمات من، مرادات من کشف نمی شود، و به این قسمت از کلمات من اخذ می‌شود . در اینجا به آن قسمت اول مؤاخذه کردن ، مردود است، و حجت از متکلّم بر سامع تمام است، و قضیه منقلب می شود.
    اگر باز علاوه بر قرینه عامّه، قرینه خاصّه قائم کرد، به اولویت قطعیه حجت سامع منقلب می شود به حجت متکلّم.
    این مبنای بحث است که باید اهل نظر روی این مبنا کار کنند .
    در قرآن مجید این آیه هست: «إِذا دُكّتِ اْلأَرْضُ دَكّا دَكّا ، وَ جاءَ رَبّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّا صَفّا» در اینجا نسبت مجیء داده شده است به رب . مجیء حرکت است، هر جائی متحرک است، هر متحرکی متغیر است ، هر متغیری حادث است. اما تمام نکته این است که دنیا یعنی عقلاء عالم از جمیع ملل ، نمی توانند از این جمله ، این لوازم را بر قائل اخذ کنند ، چرا ؟ به سه دلیل :
    دلیل اول این است که خود گوینده بر این اساس تکلّم می کند: « مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ» . بعد تمام این سلسله را از دائره‌ی اخذ و احتجاج تمام امم خارج کرده است، « فَأَمّا الّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ» ،مرجع را محکمات قرار داده است، بعد میزان معین کرده است: بسنجند کلمات را، محکمات را پیدا کنند، متشابهات را بر او عرضه کنند و بر اولو العلمی که آنها دارای قدرت درک آن متشابهات هستند « وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» .
    حالا در این مورد، محکم کدام است، که حلّ مسأله می کند «وَ كانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطًا» . « أَلا إِنّهُ بِكُلّ‏ شَيْ‏ءٍ مُحيطٌ» . مفهومی از مفهوم "شیء" اعم نیست ، چون شیء هم ماده را می گیرد- چون شیءٌ - هم صور را می گیرد ، هم صور حالّ در مادّه را می گیرد، هم موجود مجرد از مادّه اما آمیخته به مقدار، را می گیرد که می شود موجودات برزخیه ، هم مجرد از مادّه و کل مواد را می گیرد که می شود عالم مجرّدات . محسوسات، از نظر فنی و موهومات...- چون بالاتر از حس ، مرتبه ی وهم است، بالاتر از وهم مرتبه عقل است- محسوسات، موهومات ، معقولات، مادیات، برزخیات، مجردات ، همه در دایره شیء مندرج هستند ، و او بر همه محیط است. این می شود محکم.
    کسی که از جایی به جایی می‌آید خواه ناخواه بالضروره محاط است، نه محیط. آن جائی از نقطه حرکت که حرکت می کند، دیگر از آن جا احاطه سلب می شود پس مجیءِ مادی بالنسبه به یک شیءِ، ملازم است با جسمیت، حرکت . جسم و حرکت هر دو محاط هستند ، "هو بکل شیء محیط"؛ او می شود قرینه، قهراً کمال نادانی است که قیاس بشود «جَاءَ رَبُّكَ» با آن قرینه عامّه، با عرض متشابه بر محکم که قانون قطعی متکلّم است، با آن کلامی که نه قرینه متصله بر خلاف دارد، نه قرینه منفصله.
    این تازه اول کلام است، قرینه دوم: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ» . این جمله تماثل از جمیع اشیاء را نفی کرد. با این کلمه تمام خواص مادیات ، برزخیات ، مجرّدات را از ساحت قدس ربوبی جدا کرد، «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ» . بنابراین تمام خواص کائنات ، حتی مجرّدات، از آن جا سلب می شود، می شود، «سبوحٌ ، قدوسٌ» از " کل ما یتصف به کل شیءٍ" . با همچو قرینه‌ای ، دیگر احتجاج بر این متکلم در محاکم عقلیه مردود است، این هم مرحله دوم .
    مرحله سوم، در خصوص همین مجیء است. آن دو تا جنبه عمومی دارد، این[مورد سوم] جنبه خصوصی دارد. آن آیه این است: « و جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ». این است. « هَلْ يَنْظُرُونَ » - خوب دقت کنند اهلش- « هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ» قهرا آن « جَاءَ رَبُّكَ» می شود "جاء أمر ربک". آن وقت روشن می شود مفسر قرآن کیست؟
    مأمون مجلس‌ها ترتیب داد. مقصد از این مجالس این بود که آن سیطره‌ی علمی...، حالا چه جور بوده است آن سیطره، اصلا قابل تصور نیست، سیطره‌ای که تمام ملل عالم را درمانده کرد. چهار هزار... چهار هزار نخبه از همه دنیا جمع کرد، از هند تنها دو نفر بودند، تا چین، همه را جمع کرد در یک مجلس در مقابل یکنفر، چون دید راه نیزه و شمشیر بنی‌امیه ، نتیجه برعکس می‌دهد، این طریق را انتخاب کرد، و واقعاً دانشمند بود همان طوری که در ملاحم خبر داد "تاسعهم أعلمهم" ، با آن شیطنت و حیله ها همه را جمع کرد، آن وقت مجالس هم مختلف، بالنسبه به مبدأ ، بالنسبه به معاد، بالنسبه به نبوات، بالنسبه به امامت، یک مجلس ، مجلس سؤال از این مسائل بود .
    سوال شد : « وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً » چیست؟- حالا با آن دقتی که گفتم معلوم می شود مفسر قرآن کیست- بدون معطلی جواب داد : "جاء أمر ربک" منتها کیست که بفهمد، آن کسی می گوید : "جاء أمر ربک" که محیط است به همه قرآن . از آن طرف این آیه را می بیند: « هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ أَمْرُ رَبِّكَ» قهراً نتیجه می شود «جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ» باید با او مقایسه بشود. این یک جمله بود، حالا اگر وارد بشویم ، دامنه بحث مفصل است، در این جا قضیه این است. وقت هست ؟ ان شاءالله مقایسه با انجیل از اینجا تا آنجا ، هفته بعد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما