• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    بحث منتهي شد به
    جواب [از] اشكال لغويت قاعده‌ي فراغ و
    حكومت قاعده‌ي تجاوز بر قاعده‌ي فراغ.
    ولي چون پيشآمد اربعين است و
    جمعي هم عازم سفر هستند…


    به مناسبت اربعين و عزاداري سيد الشهدا علیه السلام
    بحث منتهي شد به
    جواب [از] اشكال لغويت قاعده‌ي فراغ و
    حكومت قاعده‌ي تجاوز بر قاعده‌ي فراغ.
    ولي چون پيشآمد اربعين است و
    جمعي هم عازم سفر هستند…

    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله رب العالمين
    و صلي الله علي سيدنا محمد
    و آله الطاهرين
    سيما بقية الله في الارضين
    و اللعن علي اعدائهم الي يوم الدين
    بحث منتهي شد به
    جواب [از] اشكال لغويت قاعده‌ي فراغ و
    حكومت قاعده‌ي تجاوز بر قاعده‌ي فراغ.
    ولي چون پيشآمد اربعين است و
    جمعي هم عازم سفر هستند…
    اين سفر، سفري است كه
    بايد همت همه‌ي آنهايي كه
    موفق مي‌شوند به توفيق انذار و ارشاد
    ـ كه نتيجه تفقه در دين [همين] است ـ
    در درجه‌ي اول، معرفت خدا [باشد]؛
    و معرفت خدا هم ممكن نيست الا
    به معرفت من هو سبيل الله
    و باب الله و صراط الله
    و به نص قرآن:
    «و أتوا البيوت من أبوابها»؛
    لذا معرفت امام دو حيث دارد:
    يك حيث موضوعي كه
    خودش «به الوجود» و
    «به النعم» و
    «كلّ ما في الكون به» است.
    و جهت طريقي اين است كه
    وسيله‌ي معرفت مبدأ و منتهاي وجود است
    و به معرفت او، معرفت «من منه الوجود»
    ميسر مي‌شود و
    معرفت آن ذات قدوسي كه
    أعلي و أجل من أن يوصف است،
    به وسيله‌ي او است.
    در زيارات ائمه آنچه وارد شده و
    [وبه آن]اهميت داده شده،اين جمله هست:
    «عارفا بحقه».
    اين كلمات بايد خوب دقت بشود؛
    «عارفا بحقه».
    از اين جمله دو مطلب استفاده مي‌شود:
    يكي حق عمومي كه
    آن حق امامت كبري و
    ولايت عظمي است؛
    يكي حق خصوصي؛
    «عارفا بحقه».
    هر امامي حقي دارد و
    معرفت آن حق،
    مهمترين اصلِ در معرفت او است.
    معرفت هم بايد بر اساس حكمت باشد.
    جز به حكمت اصلا معرفت ميسر نيست.
    حكمت, عبارت است از شناختن حقيقت إمّا
    به «لِم»، وإما
    به «إنّ».
    اين دو طريق جوهره‌ي حكمت است.
    اساس معرفت بايد حجت باشد.
    حجت عبارت است از علم و علمي.
    اگر بر اين اساس مؤسَّس شد،
    آن معرفت است كه
    به معرفت به نورانيت منتهي مي‌شود
    و قابل وصف نيست.
    سيد الشهداء كه
    منتهي مي‌شود اين ايام به چهلم او واربعين او،
    معرفت به او لِمّاً، و
    شناختن او إنّاً،
    آن قدر عظيم است كه
    جز خصيصين از اولياء,
    صلاحيت درك مطلب را ندارند.
    ميرزاي شيرازي فحل الفحول [است].
    تعظيم نائيني و آخوند از او
    عظمت او را روشن مي‌كند.
    اين محقّق[كسي است]كه باني مكتب سامرا و
    محصول آن مدرسه، ميرزاي دوم است و
    اساطين فقه متأخرين محصول آن مكتب هستند.
    اين جمله نشان مي‌دهد كه
    اين مرد چه جور به اين حقيقت رسيد.
    وقتي در مجلس[روضه خواني]ش يكي از بزرگان منبر مي‌رفت…
    آن هم مجلسي كه نوحه‌خوان آن مجلس كي بوده؟
    اين محقق عظيم الشأن[اشاره به مقبره شيخ حايري]
    مؤسس حوزه‌ي كبراي قم كه
    امروز مركز علميت تشيع است،
    اين مرد عظيم الشأن، در آن روزگار، در محضر ميرزا،
    نوحه‌ي مصيبت مي‌خواند.
    مجلس [چنين] مجلسي بوده!
    وقتي آن عالم نحرير نشست روي منبر و در حضور ميرزا،
    يك جمله گفت.
    اين جمله را هر كسي مي‌شنود ولي
    معرفت به آن مي‌خواهد[لازم است]كه بفهمد چيست!
    تا او شروع كرد به خواندن مقتل،
    اول جمله‌اي را كه گفت،[اين بود]
    «دخلت زينب علي ابن مرجانة».
    تا [اين جمله را] گفت،
    ميرزا داد زد:
    «ديگر بس است، كافي است»!
    از صبح ميرزا به سر و سينه زد، تا ظهر.
    آن هم در[چنين] مجلسي!
    اين است معرفت!
    [كجا است] اين معرفت؟!
    [چه كسي] شناخت زينب كه بود؟! او مي‌شناسد.
    وقتي او گفت:
    چنين كسي بر چنان كسي وارد شد،كمر او را شكست!
    ما، نه ما، از اولين تا آخرين،
    در اينجا محو هستند!
    خود او كيست؟ كار او چيست؟
    دو موضوع اينجا هست:
    يكي فاعل, يكي فعل؛
    يكي مؤثر, يكي اثر؛
    يكي علت, يكي معلول.
    بر اساس قانون تناسب و
    سنخيت بين فاعل و فعل و
    مؤثر و اثر.
    دو بحث اينجا هست:
    يكي اينكه خود حسين بن علي كيست؟
    دراين بحث كردن فوق الطاقة البشرية است!
    بحث دوم اين است كه
    كار حسين بن علي چيست؟
    روزگار روزهايي ديد؛
    روز آدم را ديد؛
    روز نوح نجي الله را ديد؛
    روز ابراهيم خليل الله را ديد؛
    روز موساي كليم الله را ديد؛
    روز عيسي بن مريم كلمة الله را ديد؛
    روز جوهره‌ي عالم وجود و
    عصاره خلقت، يعني قلب عالم هستي،
    خاتم النبيين را ديد.
    اين روزگار،روز ۱۲۴ هزار پيغمبر [را] ديد؛
    اولشان آدم، آخرشان خاتم.
    [روز] ۱۲۴ هزار وصي را ديد،
    ۱۲۴ هزار وصي؛ اولشان هبة الله،
    آخرشان امير المؤمنين و يعسوب المسلمين است.
    اين روزگار همه‌ي اين ايام را ديد.
    جميع ايام شهداء من البدو الي الختم[را]، و
    ايام صدّقين من البدو الي الختم[را] ديد.
    آنچه محيّر العقول است اين است كه
    حجت خدا، لسان الله، يعني كسي كه
    «و ما ينطق عن الهوي»,
    او مي‌گويد: «لا يوم كيوم الحسين»!
    معلوم مي‌شود كه ايام ۱۲۴ هزار پيغمبر
    در مقابل اين روز كوتاه آمد.
    «لا يوم كيوم الحسين»!
    شماها كه اينجا هستيد،
    -بدون تعارف، بعضي از شماها-
    از اساتيد خارج فقه و اصول هستيد.
    بعضي اساتيد سطوح عاليه‌ي فقاهت هستيد.
    شما بايد اين مطالب را بفهميد و بفهمانيد.
    وقتي اومي‌گويد:
    «لا يوم كيومالحسين»،
    تمام ايام را از نظر مي‌گذراند و
    تمام وقايع را مي‌بيند و بعد مي‌فرمايد:
    «لا يوم كيوم الحسين».
    اين كارش چه بود وچه كرد؟!
    در يك كلمه خلاصه مي‌شود:
    توحيد خدا، مبدأ و معاد،
    نبوت انبياء، وصايت اوصياء،و
    تمام كتب آسماني،
    همگي ممنون خون سيد الشهداء است!
    اين خون [چنين] اثري كرد!
    يك حديث لازم است امروز
    ولو شرح حديث طاقت فرسا است،
    اما اهلش بايد خوب دقت كنند.
    چون اساس بر حكمت است و
    ريشه‌ي معرفت بايد حجت قطعيه باشد.
    اين روايت به سه طريق نقل شده:
    دو طريق ثقة الاسلام كليني دارد؛
    يك طريق شيخ المحدثين صدوق دارد.
    روايت را فعلا به طريق شيخ مي‌خوانم،
    منتها با دقت در سند و متن.
    چون مجلس، مجلس عاميانه نيست.
    بايد شماها مجهز به معرفت كامل بشويد.
    بقيه‌ي مردم را هم منقلب كنيد.
    شيخ المحدثين صدوق,عن ابيه,
    پدرش كيست؟ علي بن موسي بن بابويه، كه
    موثق به توثيق شيخ، علامه و نجاشي است.
    عن سعد بن عبد الله.
    سعد بن عبد الله كيست؟ او
    موثق به توثيق شيخ الطائفه،ابن شهر آشوب و علامه است.
    عن يعقوب بن يزيد.
    اين مرد كيست؟ او
    موثق به توثيق شيخ الطائفه و توثيق اول متبحر در رجال و
    معتمد الكل[يعني] نجاشي است.
    بعد، از كيست؟ از ابن ابي عمير،[يعني]
    من اجمعت العصابة علي تصحيح ما يصح عنه.
    بعد، از كيست؟ از معاوية بن وهب، كه
    موثق به توثيق مثل نجاشي و علامه است.
    سند [چنين] سندي است!
    اين سند را اهلش مي‌دانند كه
    مثل شيخ انصاري, در دقيق‌ترين مباحث نفوس،
    دماء، اعراض و اموال،يعني
    در همه‌ي صغريات اصالة الاحتياط،
    بر طبق اين سند, فتواي قطعي صادر مي‌كند.
    آن وقت سند، يك [چنين] سندي است!
    متن چيست؟ متن اين است كه
    معاوية بن ابي وهب گفت:
    وارد شدم بر امام ابي عبد الله جعفر بن محمد.
    ديدم به سجده افتاده.
    جمله‌هايي كه در اين سجده است،محيّر العقول است!
    «يا من خصّنا بالكرامة».
    خوب دقت كنيد، از كجا شروع مي‌شود؟!
    با خدا حرف مي‌زند!
    مسئله اين قدر مهم است!
    «يا من خصنا بالكرامة،
    ووعدنا الشفاعة،…
    وخصنا بالوصية،
    وأعطانا علم ما مضي وعلم ما بقي،
    وجعل أفئدة من الناس تهوي إلينا»!
    پنج مطلب با خدا گفته كه
    هر مطلبي بحثي دارد.
    وقت نيست[براي بيان كردن اين تعبيرات].
    بعد از اين كلمات:
    «اغفر لي»،
    «اغفر لي و لإخواني».
    بعد ديگر براي احدي دعا نكرده.
    دعاي سوم چيست؟
    از اينجا بايد فهميد؛
    آن دليل إنّي كه گفتم اين است:
    «اغفر لي و لإخواني
    و لزوار قبر أبي [عبد الله] الحسين».
    چه خبر است؟!چه غوغا است كه
    زائر قبر او به اينجا رسيد؟!
    بعد با خدا حرفها دارد.
    جايي كه گفتگوي امام ششم است با رب الارباب،
    در اينجا كميت هر عقلي لنگ است!
    آنچه بهت‌آور است،اين جمله‌ها است:
    «و ارحم»،
    آن و ارحمي كه او مي‌گويد،
    مي‌دانيد چه مي‌گويد؟
    رحمتي كه او از ارحم الراحمين مي‌خواهد،[چديست؟]
    قرآن را بخوانيد،
    «و رحمت ربك خير مما يجمعون».
    اين رحمت را،چنين مسترحمي،
    از چنان ارحم الراحميني طلب مي‌كند,
    براي كي؟
    «و ارحم تلك العيون التي
    جرت دموعها رحمة لنا».
    آن چشمهايي كه اشكهاي آن چشمها
    براي ترحم بر ما جاري شده.
    اصلا من عاجزم از بيانشٍ!
    «جرت دموعها رحمة لنا».
    «رحمة لنا» خيلي حرف دارد!
    يعني آن اشكهايي كه مي‌ريزد از اين چشمها
    براي ترحم بر آن پهلوي شكسته؛
    بر آن محسن سقط شده؛
    بر آن فرق شكافته؛
    بر آن گلوي تير خورده.
    «جرت دموعها رحمة لنا».
    «و ارحم تلك القلوب…»،
    رحمتت را بفرست بر آن قلبها،
    اما چه قلبهايي؟
    «تلك القلوب التي جزعت
    و احترقت لنا»،
    دلهايي كه جزع كرده،
    آن دلهايي كه براي ما آتش گرفته.
    مصيبت اين است!
    اين كلام كيست؟!فكر كنيد،
    «احترقت لنا»،
    آيا چه شد؟! و چه اتفاق افتاد؟!
    اين عزاداري‌ها خيال نكنيد چيزي است؛
    «احترقت لنا»,
    دنيا بسوزد، هنوز كم است!
    مي‌دانيد چه شد؟!
    واي بر آن كساني كه در اين شعائر خدشه كنند!
    بيدار باشيد!
    مردم ايران! بدانيد كوچكترين كلمه اي كه
    شعائر حسينيه را سست كند،
    كمر خاتم النبيين را مي‌شكند!
    اين عزاداري‌ها، اين سينه‌زني‌ها،اين زنجيرزني‌ها،
    بايد به حد أعلي حفظ بشود!
    مسئله بازيچه كه نيست!
    اين كلام كيست؟!
    «و ارحم تلك الصرخة التي كانت لنا»،
    اين بي‌سوادهايي كه غلط مي‌كنند، و
    مي‌گويند: آهسته گريه كنيد،[ كسي نيستند]
    [آن ]امام ششم و رئيس مذهب است،و
    حديث اين حديث است.
    فقيه كيست؟
    فقهاء ور افتاده‌اند!
    فقيه نائيني است! فقيه بروجردي است! فقيه حائري است!
    فقيه اينان هستند كه مي‌گويند:
    سينه بزنيد، زنجير بزنيد،
    [اگر]خون هم جاري شد، بشود!
    اين است فقيه! فقهاهت اين است!
    آهسته گريه كن؟!
    اين غلطها چيست؟!
    صيحه! صيحه يعني چه؟
    صيحه عبارت است از شيون.
    صرخه چيست؟
    صيحه‌ي شديد, صرخه است.
    امام ششم مي‌گويد: خدايا! ترحم كن بر آن شيونهايي كه
    بر عزاي ما، از اين مردم سر مي‌زند.
    «و ارحم تلك الصرخة التي كانت لنا».
    «اللهم إني أستودعك…»،
    بار الها! من به تو به امانت مي‌سپارم…
    ديگر غوغايي است از بحث در اينجا!
    محقق نائيني،همان فحلي كه
    افتخار فقهاء بزرگ اين است كه
    دقائق [رساله]«لباس مشكوك» او را بفهمند.
    چنين فحلي مي‌گويد:
    «سينه‌زدن، زنجيرزدن براي سيد الشهداء
    حتي اگر خون جاري بشود،جايز است.»
    جواز در اينجا، جواز به معناي اباحه نيست.
    شماها كه اهل فقه هستيد،
    اين فتوا، فتواي چه فحلي است؟!
    بعد كه اين فتوا را صادر مي‌كند،
    اعاظم مذهب، اكابر دين،
    مثل سيد محسن حكيم،با آن[كتاب] مستمسكش،
    ذيل اين فتوا مي‌نويسد:
    «فتواي شيخ ما بالاتر از اين است كه
    محتاج به امضاي مثل مني باشد».
    مثل فقيه شاهروي مي‌گويد:[اين فتوا]
    «حقٌ في كمال التحقيق».
    مثل تمام اعاظم،تا برسد با آنهايي كه در اينجا خوابيده‌اند،
    اسطوانه‌ي فقهاهت هستند!
    اين حائري است كه فتوايش اين است!
    آن بروجردي است كه از او استفتاء مي‌كنند كه
    در شهر ما از اين ضريحها مي‌سازند و
    بعد روز عاشورا پرده‌ها رويش مي‌اندازند،
    به صورت عَلَم بيرون مي‌آورند.
    اين فقيه است! كه
    مي‌گويد: «در هر شهري،به آن جور كه
    رسم عزاداري است،بايد اجرا بشود.»
    اينها هستند فقهاء مذهب!
    او هم كسي است كه تمام مباحث إضرار به نفس را
    به دقت رسيدگي كرده؛ و
    همه‌ي احاديث را
    سندا، دلالتا ديده؛ و
    تمام عناوين ثانويه و اوليه را طي كرده؛ و
    تمام مباحث لا ضرر را پشت سر انداخته؛
    بعد مي‌گويد در اين راه،
    اين اندازه ضرر هيچ اشكالي ندارد.
    مردم بايد روز عاشورا،
    فقط چشمشان را بدوزند به كربلا.
    كجا؟ آنجا كه فحل الفحول،
    يعني ميرزاي شيرازي, ميرزاي دوم،
    همان كسي كه صدها مثل بلاغي،
    افتخار اين دارند كه كوچكترين شاگرد او هستند،
    يك [چنين] كسي، روز عاشورا،
    با سر برهنه، پاي برهنه،
    در دسته‌ي[به نام] طويرج سينه مي‌زند.
    اين فقيه است! اين سند امت است!
    عاشورا چشمتان به او[باشد]
    فاطميه گوشتان به كي؟
    به آن كس كه مثل مرحوم آيت الله ميلاني،آيت الله خويي،
    اين دو افتخار مي‌كنند كه
    ريزه‌خور خوانِ شاگردي او[يعني اصفهاني]هستند!
    گوشتان به حرف او باشد.
    او چه مي‌گويد؟!
    و لست أدري خبر المسمار
    سل صدرها خزينة الاسرار
    مملكت، بايد روز عاشورا، و روز سوم جمادي الثانيه،
    همه‌ي هيئات،سينه‌زن‌ها، زنجيرزن‌ها بيرون بيايند،
    براي آن كسي زنجير بزنند كه
    علي بن ابي طالب، آن رادمرد عالم وجود، و
    قطب دائره‌ي امكان،
    وقتي سر قبرش آمد، گفت:
    «نفسي علي زفراتها محبوسة
    يا ليتها خرجت مع الزفرات».

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما