ما مطالبي می شنويم که فهم آن مطالب
از حوصلهي ادراك ما خارج است.
امام زمان كيست؟ اين يك سؤال است.
قرآن چيست؟ اين يك سؤال است.
نيمهي شعبان قابل درك و توصيف شدنی نيست!
ما مطالبي می شنويم که فهم آن مطالب
از حوصلهي ادراك ما خارج است.
امام زمان كيست؟ اين يك سؤال است.
قرآن چيست؟ اين يك سؤال است.
اما قرآن چيست؟
آن كساني كه اهل قرآن هستند[ مي دانند] كه
در اين بين الدفتين، يعني بين اين دو جلد،
تمام آنچه خدا بر ۱۲۴ هزار پيغمبرنازل كرد،
همه در اين کتاب است.
درك اين مطلب و فهمش عقل را مبهوت ميكند!
يعني آنچه نزد آدم بود و
آنچه خدا به نوح داد و
آنچه خدا به ابراهيم خليل عنايت كرد و
آنچه پروردگار به موسي بن عمران داد و
آنچه به عيسي بن مريم بخشيد و
آنچه به شخص اول عالم و به عقل كل داد
همه در اين كتاب است!
اولش «بسم الله الرحمن الرحيم»، سورهي حمد؛
و آخرش سورهي ناس.
اين قرآن است!
هر كسي بايد وظيفهاش را نسبت به قرآن انجام بدهد.
وظيفه نسبت به قرآن دو كلمه است؛
خلاصهي امر اين دو كلمه است:
يكي قرائت قرآن، اين كلمهي اول؛
كلمهي دوم عمل به قرآن.
اما قرائت قرآن:
هر چه هست، در كلمات اهل بيت است.
علم فقط در قرآن است و روايات.
هر چه از اين بيت بيرون نيامده باشد، باطل است.
در روايت صحيح و تام السّند آمده است كه
حجت خدا فرمود: هر چيزي ...
ـ كلمهي «كل» لفظ موضوع براي عموم استـ كه
«لم يخرج من هذا البيت فهو باطل»؛
هر چيزي كه از اين بيت... ، يعني بيت اهل البيت، بيتي كه
«إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت
و يطهركم تطهيرا»،
آنچه از اين بيت بيرون نيامده باشد، باطل است.
حالا آنچه از اين بيت بيرون آمد، چيست؟
ما خلاصهاش را ميگوييم.
از امروز، همهتان به اين برنامه عمل كنيد:
امير المؤمنين به فرزندش محمد حنفيه فرمود:
اين قرآن عهد خدا است.
عهدي است بين خدا و بندگانش.
وصيتي كه پدري مثل اميرالمؤمنين،
به پسري مثل محمد حنفيه مي كند،
اين را بايد خوب درك كرد!
فرمود: اين كتاب عهد خداست.
سعي كن كه هيچ روزي بر تو نگذرد،
مگر اينكه رابطهات را با عهد خدا تازه كني.
حد اقل را آن حضرت فرمود.
حد اكثر ... ديگر حد ندارد؛ چرا؟
چون قرآن نور است.
هر آيهاي افزوده شود، ميشود: نور علي نور.
فرمود: كمتر از ۵۰ آيه را در روز ترك نكن.
حد اقل پنجاه آيهي قرآن را بخوان.
همين يك جمله بس است:
اگر كسي هر روز پنجاه آيهي قرآن بخواند[...چه می شود؟]
كلام امير، امير الكلمات است!
ما نفهميديم كه علي بن ابي طالب كيست!
«أنا مدينة العلم و عليٌّ بابها»!
او حساب كرد كه
در آن پنجاه آيه، همهي گوهرها هست؛
مبدأ، معاد، اخلاق و احكام هست.
اگر كسي اين اندازه توفيق پيدا كند كه
هر روز پنجاه آيه بخواند، ولي چه جور بخواند؟
خواندن باز راه دارد؛
«أفلا يتدبرون القرآن أم علي قلوب أقفالها».
آن قرائت بايد توأم با تدبر باشد.
اگر اين جور، هر كسي پنجاه آيه قرآن،در هر روز بخواند،
در چهل روز روحش اكسير احمر ميشود!
منتها افسوس كه عمر ما گذشت و
آنچنان كه مي بايست
از اين عمر استفاده نكرديم!
از امروز شروع كنيد.
آن قرائت كمتر از پنجاه آيه نباشد. هر چه بيشتر، بهتر.
اما مسئله اين است:
عمل، يك وقت عمل من است؛
اين عمل ارزشي ندارد.
آدم بايد خودش را گم نكند.
خود من چه ارزشي دارم؟! چه قيمتي دارم؟!
از سر تا پا قصور! از سر تا پا تقصير!
اين است كه راه را بايد پيدا كرد.
يك وقت قرائت قرآن، قرائت من ميشود.[ارزشی ندارد]
اگر عقل آدم كار كند،ورق را برميگرداند؛
اگر این كار را بكنيد،آن وقت است كه ورق برمی گردد:
آن قرآني را كه ميخوانيد، با آن حد اقلش،
حد اكثرش هم هر چه بيشتر بهتر،
همه را هديه كنيد به ولي عصر، به امام زمان.
اگر هديه كرديد به او،
عمل از نسبت به من و تو بيرون ميرود؛
بر ميگردد انتسابش به او؛
يعني اگر عمل، عمل من باشد،
آيا اين پذيرفته است، يا نه؟
[این عمل ]هزار مشكل دارد!
اما اگر آن قرآن را خواندي و
به امام زمان هديه كردي،
هيچ مَلَكي قدرت [پذیرفتن آن را] ندارد.
بلکه بايد برود تا به عرش اعلي برسد!
اين برنامهي اول. از امروز شروع كنيد.
حد اكثر را بگيريد.
سعي كنيد هر چه بيشتر قرآن بخوانيد
هديةً الي صاحب العصر و الزمان.
اما امام زمان كيست؟
گفتني نيست كه او چه گوهري است!
يك روايت است که از اين روايت تا به آخر بخوانيد[کنایه از دریافتن مطلبی و فهمیدن آن]
و آن روايتي است كه صدوق نقل ميكند از امام چهارم زين العابدين.
روايت اين است:
«كسي كه در زمان غيبت او …»
معلوم ميشود از اينجا که
اگر كساني كه در عصر غيبت او زندگي ميكنند،
حدشان اين است،
آيا خود او در چه حدي است؟!
از اين روايت، بايد فهميد از ابتداء امر انتهاء امر را.
خود من اصلا متحيرم!
روايت، روايتي است كه
شيخ المحدثين محمد بن علي بن بابويه صدوق[با آن عظمتش] نقل ميكند،
آن هم در كتابي نقل می کند كه
به امر امام زمان آن كتاب را نوشته است
و روايت اين است:
كساني كه در زمان غيبت او،
بر ولايت او بميرند،
ثواب هر يك آنها،[برابر با] ثواب هزار شهيد
از شهداء بدر و اُحد است.
اين منزلت كساني است كه
در عصر غيبت او بر ولايت او ثابت هستند!
حالا خود امام زمان چه مرتبهاي دارد؟!
اولا سرّ اين حديث چيست؟
حساب در نهايت دقت، در دستگاه ربوبيت است؛
«و كل شيء عنده بمقدار»،
و السماء رفعها و وضع الميزان»،
«و نضع الموازين القسط».
دستگاه ربوبي ادق حسابها را رعايت ميكند.
سرّ اينكه اين قدر عظمت است، اين است كه
در آخر الزمان حفظ دين در نهايت اشكال است.
مشكلات يكي و دو تا نيست؛
براي خواص يك سنخ مشكلات، و
براي عوام يك سنخ مشكلات.
براي زنها مشكلاتي و
براي جوانها مشكلاتي.
آن وقت در اين زمان، با اين شدت، دين نگه داشتن …
رواياتي كه در آخر الزمان است،محير العقول است.
يك روايت اين است كه
در آخر الزمان، خطر به جايي ميرسد كه
صبح كسي از خانه اش بيرون ميآيد در حالی که دين دارد و
وقتی شب به خانه برميگردد، دين ندارد.
شدت به اينجا ميرسد!
در همچو زماني دين را حفظ كردن و
بر ولايت اهل بيت مردن، سرّش اين است:
«والذين جاهدوا فينا …»،
چون در اين زمان، زمان جهاد است في سبيل الله.
صبر بر فقر، صبر بر مصيبت،
صبر در مقابل طاعت و صبر در مقابل معصيت،
اين صبرها تراكم پيدا ميكند در اين زمان.
وقتي شدت زياد شد و
مقابلهي با آن شدائد شد،
اجر به اين مرحله ميرسد.
آن وقت يك نفر از شما، چه مرد، چه زن،
اگر در اين زمان،
بر ولايت اهل بيت ثابت باشيد و
ورع و تقوا را حفظ كنيد،
چه مرد، چه زن، بميريد،
[برابر] هزار شهيد جنگ بدر و احد اجر داريد.
اين روايت از شيخ صدوق است و
آن هم منقول از سيد الساجدين، زين العابدين.
حالا اگر نوكران او، در عصر غيبت،
اين مقام را دارند، خود او چه مقامي دارد؟!
عقلها آنجا مبهوت اند!
وقتي به دنيا آمد، در روز نيمهي شعبان
ـ در روايت هم چنين آمده است
كه در روز نيمهي شعبان متولد شدـ
وقتي متولد شد،
نوري از اين مولود تلألؤ كرد و
اين نور تا عنان سماء رسيد.
این چه روحي و چه نفسي است كه
از اين بدن،در اثر سيطرهي آن نور و آن روح
همچو نوري ساطع ميشود!
سير نور و شعاع نور حدي دارد.
اين چراغ نورش تا آنجا ميرسد.
همچنين خورشيد نورش حدی دارد.
نوري كه از ولي عصر، هنگام ولادتش ساطع شد،
اين نور رسيد به تمام ملأ اعلي؛
يعني خلاصه، در سامره
خورشيدي در روز نيمهي شعبان طلوع كرد كه
نورش عرش خدا را روشن كرد!
اولين جملهاي كه او به آن تكلم كرد در حالی که
دستهایش روي زمين بود، این بود:
«شهد الله أنه لا إله إلا هو
و الملائكة و أولو العلم
قائما بالقسط
لا إله إلا هو العزيز الحكيم».
آيهي شهادت را خواند،
بعد هم اين جمله را فقط گفت:
«إن الدين عند الله الإسلام».
حالا اهل فكر، فكر كنند.
كساني كه اهل علم قرآن اند،
آنها ميدانند كه
آيهي شهادت در قرآن، چه منزلتي دارد!
آيهي شهادت اين آيه است:
«شهد الله أنه لا إله إلا هو
و الملائكة و أولو العلم
و الملائكة و أولو العلم
«لا اله الا الله» بالاترين كلمه است.
آن كيفيت تولد و
اين نحوه حرف زدن، شرح مفصلي دارد که
اگر فرصت شد،
ان شاءالله در جایی مفصل صحبت ميكنم.
الآن اشارهاي ميكنيم.
مهمترين كلمه، كلمهي «لا اله الا الله» است،
ولي در كلمهي «هو» يك اسراري است.
شاهدش سورهي توحيد است:
«قل هو»،
اول شروع ميشود به لفظ «هو».
«قل هو الله أحد»
اول «هو»، بعد «الله».
در آيهي شهادت، «لا اله الا الله» نيست؛[بلکه]
در آيهي شهادت «لا اله الا هو» است.
«شهد الله أنه لا إله إلا هو».
اول شهادت خدا و
بعد شهادت ملائكه و
سپس شهادت اولو العلم.
مشهودٌ به چيست؟ «لا إله إلا هو».
اول جملهاي كه
از لبهاي امام زمان بيرون آمد، اين جمله بود.
خلاصه آن آخرين كلمهاي كه
تمام انبياء و اولياء در نهايت به آن رسيدند،
اين كلمهي اول روز ولادت او بود!
امام زمان اين است!
گفت: «شهد الله أنه لا إله إلا هو
و الملائكة و أولو العلم قائما بالقسط
لا إله إلا هو العزيز الحكيم».
بعد هم «إن الدين عند الله الإسلام».
ديگر تمام شد.
در آن جملهي «إن الدين عند الله الإسلام» غوغايي است!
روز اول ولادتش گفت كه در آخر من چه خواهم كرد.
حالا كسي كه روز اول ولادتش،
نور جبههاش عرش خدا را نور باران كند،
الآن بعد از هزار و اندي سال [پس از تولدش]،
با اين رنجهايي كه او كشيده و
با آن مشكلاتي كه او با آنها روبرو شده…
ما نميفهميم چيست مطلب!
هر معصيتي كه از كسي سر بزند،
قلب او را آزرده ميكند!
هر گرفتاري که براي شيعهاي پيدا بشود،
دل او را مكدر ميكند!
اين است كه در طول اين زمان،
مصائب امام زمان را غير از خدا كسي نميداند!
فكر كنيد شما،
شماها ميرويد كربلا و
چشمتان به آن قبر ششگوشه ميافتد،
چه حالي پیدا می کنید؟!
اما او هر روز مقابل آن قبر است و
آن بدن قطعه قطعه را ميبيند،
بر اوچه ميگذرد؟!
او ميآيد به مشهد،
وقتي نگاه ميكند امام رضا را ميبيند كه
يتململ كتململ السليم!
و وقتي ميرود كنار قبر صديقهي كبري،
بدن آزردهي او را ميبيند!
حالا كسي كه نور او، روز اول،
همهي ملأ اعلي را روشن كرد،
بعد از اين همه ابتلائات و آن همه عبادات،
آيا تلألؤ نفس او كجاست؟!
خلاصهي كلام اين است كه
خدا در قرآن يك آيه دارد:
«و أشرقت الأرض بنور ربها».
اين آيه تفسير شده به ظهور امام زمان.
نور امام زمان اين است!
اگر كسي حقيقتش اين است
درك مقام او از حوصلهي ادراك ما خارج است!
آيه اين است، تفسيرش هم اين است.
خدا ميفرمايد:
زمين روشن شد به نور پرودگار زمين.
امام در تفسير اين آيه فرمود:
نور ربّي كه تمام زمين را اشراق ميكند،
صاحب العصر و الزمان است.
اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن
صلواتك عليه و علي آبائه
في هذه الساعة و في كل ساعة
وليا و حافظا
و قائدا و ناصرا
و دليلا و عينا
حتي تسكنه أرضك طوعا
و تمتعه فيها طويلا.
اللهم صل وسلم علی ولیک صاحب الزمان
عدد ما فی علمک
صلاة دائمة بدوام مُلکک
وعجل فی فرجه
و اصلح کل فاسد من أمور المسلمین