• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    مُصحف فاطمه علیها السلام گنجینه حوائج بشریت

    16 April 2011 ۱۲ جمادى الأولى ۱۴۳۲ ۲۷ فروردين ۱۳۹۰

    00:00:00

    دانلود تصویری

    یکی از اسماء آن حضرت سماویه است. یعنی چه سماویه؟ زن آسمانی. این کلمه مبین یک حقیقتی است فوق ادراک ما. زنی در قالب مُلک اما جوهر مَلکوت؛ زنی زندگی می کند در زمین ولی روحی آسمانی در آن جسم زمینی. این سماویت و این مَلکوتیت و این گوهر تجرّد مطلق به این سادگی قابل فهم نیست مگر مراجعه به کلمات آن کسانی که معدن علم هستند.


    مُصحف فاطمه علیها السلام گنجینه حوائج بشریت
    یکی از اسماء آن حضرت سماویه است. یعنی چه سماویه؟ زن آسمانی. این کلمه مبین یک حقیقتی است فوق ادراک ما. زنی در قالب مُلک اما جوهر مَلکوت؛ زنی زندگی می کند در زمین ولی روحی آسمانی در آن جسم زمینی. این سماویت و این مَلکوتیت و این گوهر تجرّد مطلق به این سادگی قابل فهم نیست مگر مراجعه به کلمات آن کسانی که معدن علم هستند.
    بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيم
    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين وَ صَلّی اللَّهُ‏ عَلَى‏ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ الطَّاهِرِينَ سِيَّمَا بَقِيَّةِ اللَّهِ‏ فِي‏ الْأَرَضِينَ‏ وَ اللَّعْنُ‏ عَلَى‏ أَعْدَائِهِمْ‏ إِلَى‏ يَوْمِ‏ الدِّينِ‏.
    چون ایام مصادف است با شهادت صدیقه کبری است امروز مختصری به قدر میسّور در این موضوع بحث کنیم ولو بسیار مشکل است، چون مراتب معرفت مختلف وموضوع بحث هم فوق ادراک است،
    ابن شهر آشوب که مقامش معلوم است عند اهله، او می گوید: برای آن حضرت پنج کنیه است، و بعد نوزده اسم می شمارد، از فاطمه شروع می شود، به هانیه ختم می شود. این اسماء، اَعلام سماتی است الهیه برای مسمیاتی. هر یک از این اسم ها حداقل یک کتاب شرح دارد اگر کسی درک کند.
    یکی از این اسماء سماویه است. یعنی چه سماویه؟ زن آسمانی. این کلمه مبین یک حقیقتی است فوق ادراک ما. زنی در قالب مُلک اما جوهر مَلکوت؛ زنی زندگی می کند در زمین ولی روحی آسمانی در آن جسم زمینی. این سماویت و این مَلکوتیت و این گوهر تجرّد مطلق به این سادگی قابل فهم نیست مگر مراجعه به کلمات آن کسانی که معدن علم هستند.
    امام و امامت وقتی فهمیده بشود، آن وقت فاطمه زهرا شناخته شده. امامت چیست؟ امام کیست؟ الْإِمَامُ‏ وَاحِدُ دَهْرِهِ. این کلام امام هشتم است، امام واحد دهر است. هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ. امام، واحد دهر است. علامت او چیست؟ اول علامت این است اِنَّمَا يَعْرِفِ‏ الْإِمَامَ‏ بالْعِلْمَ. اِنَّمَا، منحصراً، امام شناخته نمی شود الا به علم. و این امر برهانی است، چون امامت، امامت اجسام نیست امامت ابدان نیست، امام، امام عقول است، امام افکاراست، امام ارواح است، امام نفوس است، امام انسان است و انسانیت. وَ دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلِ. این است که بحر لایتناهای علم، می شود امام. تا این جهت پیدا نشود آن جهت محال است. این است مقام امامت.
    نصوصی که وارد است، نحوه بیان، برای علماء محققین نشان می دهد تعریف این گوهر چیست؟ خدا... پنج تعبیر این جاست، این ها را اهلش دقت کنند. إِنَّ اللَّهَ اعَزَّ وَ أَجَلُ‏ وَ أَكْرَمُ‏ وَ أَعْظَمُ وَ أَحْكَمَ. این چه بیانی است، خداوند اعَزَّ است، خداوند أَجَلُ است، خداوند أَعْظَمُ است، خداوند أَكْرَمُ‏ است، آخر، خداوند أَحْكَمَ است، حکیم تر از آن است که کسی را مُفْتَرَضَ‏ الطَّاعَةِ کند و امری را از او محجوب کند. افتراض طاعت توأم است با این کلمه. اگر شد مُفْتَرَضَ‏ الطَّاعَةِ - که مُفْتَرَضَ‏ الطَّاعَةِ منحصر است در دوازده نفر بعد از خاتم- بین او و بین هیچ حقیقتی نباید حجاب باشد. این است مقام امامت.
    حالا نوبت می رسد به بیان این مطلب که یعنی چه فاطمه زهرا نُوریَّةٌ سَمَاویَّة؟ این روایت دو سند دارد. سندی که در بصائراست، احمد بن محمد از حسین بن سعید است و رجال حدیث موثقند به توثیق قدما از مشایخ رجال و حدیث. در حدی از صحت، سند هست که فقیه محتاط در فقه و دین حتی مثل شیخ انصاری بر طبق این سند در مسائل دماء که مورد اصل احتیاط است فتوا می دهد. سند همچو سندی است؛ و کلینی هم اعلی الله مقامه در کافی متن را با سند دیگری ذکر کرده، و چون در مقدمه کافی ثِقَةُ الْإِسْلَامِ، تصریح کرده که این کتاب حجت است علماً و عملاً، ما حدیثی را با این سند از بصائر با آن سند، به لحاظ مقدمه کافی از کافی نقل می کنیم و حدیث این است:
    عدة من أصحابنا، عن احمد بن محّمد، عن عبدالله بن الحجال، عن احمد بن عمر الحلبی، عن ابی بصیر قال دخلت علی ابی عبدالله. فقه حدیث را خوب تأمل کنید، کیفیت را. سائل کیست؟ مسئول عنه کیست؟ سوال چیست؟ کیفیت سوال چیست؟ بحث در فاطمه زهرا به این سادگی نیست که ما تصور کردیم. فَقُلْتُ‏ لَهُ‏ جُعِلْتُ‏ فِدَاكَ‏ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي، البته ابی بصیر را باز باید بشناسید؛ از چه طبقه است؟ در چه درجه است؟ سوال این است، به قدری سوال مهم است که به امام می گوید در اینجا کسی هست که حرف مرا بشنود؟ امام پرده را بالا زد و به او فهماند که کسی نیست هر چه می خواهی بگو.
    ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَلَّمَ عَلِيّاً بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ، شیعه تو حدیث می کنند که رسول الله تعلیم کرد به علی بابی را که از آن باب هزار باب علم باز می شود. قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيّاً أَلْفَ بَابٍ، نه یک باب، عَلَّمَ أَلْفَ بَابٍ، هزار باب، از هر بابی هزار باب، قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ، خوب تأمل کنید، آن علمی که اول گفتیم باید به اینجا منتهی بشود. وقتی ابی بصیر شنید هزار باب، از هر باب، هزارباب فتح علم، گفت ولله علم همین است. به قدری مطلب بزرگ است که این سکوت ها حاکی از عمق مطلب است، فَسَكَتَ سَاعَةً، اینجا دارد فَنَكَتَ‏ سَاعَةً فِي‏ الْأَرْضِ، امام ششم یک ساعت چشم به زمین دوخت و در یک ساعت سکوت چه بود، چه کسی خبر دارد؟ ثُمَّ قَالَ، بعد جواب ابی بصیر را داد. فرمود: إِنَّهُ لَعِلْمٌ، این هر آینه علم است اما هنوز فوق این است، حالا فوق این چیست؟ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ. این ورق بالاتر از آن ورق است. نزد ما جامعه است، کجا می دانند که جامعه چیست؟ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ، صحیفه ای است که هفتاد ذراع است به ذراع خود رسول خدا، وَ املا آن از دهان او و خط علی به یمین علی، وَ خَطِّ عَلِيٍّ بِيَمِينِهِ، در آن صحیفه چیست؟ بعد از فَلْقِ فِيهِ وَ خَطِّ عَلِيٍّ بِيَمِينِهِ، فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ،
    همه حدیث را وقت نیست بخوانیم، فقط به قسمتی کفایت می کنیم.
    ابی بصیر گفت، گفتم هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ، قسم به خدا الْعِلْم همین است بعد امام فرمود: إِنَّهُ لَعِلْمٌ، این علم است اما باز مرحله بعد است، آنجا چه خبر است؟ این بهت آوراست: ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً، باز یک ساعت سکوت کرد ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْجَفْرُ قَالَ وِعَاءٌ مِنْ أَدَمٍ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِينَ مَضَوْا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ، پرسیدم جفر چیست؟ فرمود: پوستی است که در او علم تمام نبیین است، علم صد و بیست و چهارهزار پیغمبر، و علم تمام وصیین است، جمیع اوصیاء هر چه داشتند در اوست، علاوه آنچه غیر از انبیاء و اوصیاء از علماء داشتند. این مرحله سوم است، علم آدم تا خاتم، علم شیث تا علی بن ابی طالب، این چه غوغایی است؟ آن هم حدیث صحیح السند.
    بعد فرمود: إِنَّهُ لَعِلْمٌ، اما مرحله بعد است. شق القمر این جاست: سَكَتَ سَاعَةً، یک ساعت باز سکوت کرد آن وقت قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ. فاطمه زهرا کیست؟ بعد از هزار باب علم که از هر بابی هزار باب؛ بعد از جامعه و جمیع مسائل دین؛ بعد از جفر و علم تمام انبیاء و اوصیاء، ورق بعد، مصحف فاطمه زهراست. قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ قَالَ مُصْحَفٌ، مصحفی سه برابر این قرآن است. این تا اینجا.
    عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ. چون بحث نوریّه سماویّه عالم امکان است لذا از محکم ترین مبانی علمی با سندی که مشتمل است بر اعاظمی که همه این ها موثقین به شهادت خاصّ یا به شهادت عامّ هستند.
    متن حدیث این است: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ‏ إِنَّ عِنْدِي، نزد من جفر ابیض است. قَالَ قُلْتُ، چه چیز در آن جفر ابیض است؟ قَالَ‏ زَبُورُ دَاوُدَ وَ تَوْرَاةُ مُوسَى وَ إِنْجِيلُ عِيسَى وَ صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ ع وَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ، بعد فرمود نزد من مصحف فاطمه است. مصحف فاطمه چیست؟ وَ فِيهِ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْنَا وَ لَا نَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ. مصحف فاطمه گنجینه ای است که آنچه ناس- مفهومی اوسعه از ناس نیست- آنچه هر بشری به آن محتاج است در مصحف فاطمه است و ما با وجود مصحف فاطمه به احدی احتیاج نداریم. خلاصه کتاب زهرا سرمایه ای است که امام ششم افتخار می کند که با وجود مصحف فاطمه همه بشریت به ما محتاج هستند و ما به احدی حاجت نداریم.
    که بود؟ چه بود؟ این مصحف چه جور نازل شد؟ وقت دیگر نیست. زنی که جبرئیل نازل بشود و از طرف خدا مأمور بشود کنار او بنشیند وَ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ را برای او شرح بدهد، این است آن نوریّه ای که در زمین است اما جوهر آسمان است، درعالم مُلک است اما جوهر مَلکوت است.
    تعریف هر کسی معرفش یا باید اجلی باشد یا مساوی. صدوق در امالی نقل می کند: فَأَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ، این تعریف خاتم است وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي، او من هستم، منتها تکه شده، یک تکه، یک قسمت از انیت من فاطمه است، یعنی اگر عقل مرا، علم مرا، حلم مرا، عبادت مرا بخواهی باید در فاطمه ببینی. بَضْعَةٌ مِنِّي نه مِن بَدنی، از انیت من یک قسمت جدا شده و اسمش شده فاطمه. وَ هِيَ‏ نُورُ عَيْنِي، این چه تعبیراتی است؟ به کجا رسیده؟ او نور چشم من است. چشم عالم امکان خاتم پیغمبران است، نور چشم او باز فاطمه زهراست. وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي. ختم سخن اینجاست: وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ، فاطمه روحی است که بین دو پلوی من است. خلاصه تمام انبیاء زنده اند به خاتم انبیاء اما او زنده است به فاطمه زهرا.
    کسی نفهمیده او که بود؟ و در این عالم چه آورد؟ و چه کرد؟ شرح زیاد است و وقت کم است، آن کسی فهمید که زهرا که بود که هزار ضربت بر بدن او وارد شد در جنگها ولی آهی نکشید. درغزوه احد نود جراحت بر بدن وارد شد، سوراخ شد بدن که فتیله در این روزنه ها می بردند و پیغمبر اشک می ریخت و او ساکت می گفت رضای خدا را می خواهم. صبر، این صبر. همان کسی که گفت: فَصَبَرْتُ‏ وَ فِي‏ الْعَيْنِ‏ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا، اما وقتی بدن را تحویل داد گفت: قَلَ‏ يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، یا رسول الله دیگر صبرم تمام شد.
    آن کلمه ای که دلسوز است و امسال باید سوم جمادی الثانیه این مملکت متناسب با مقام فاطمه و مصحف فاطمه قیام کند و به جبران آن شب تار که بدنی برداشته شد اما در تشییع جنازه پسرش بود و دخترش، با چه عقده ای رفت؟ من نمی دانم مصیبت چه ها بوده، گفت يَا عَلِيُ‏ غَسِّلْنِي‏ فِي‏ لَيْلٍ، غسل من باید شب باشد، کفن من هم شب باشد، دفن من هم شب باشد وَ لَا تُعْلِمْ‏ أَحَداً، این عقده بود که این کلمه کافی است، گفت يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ سَتُنْبِئُكَ‏ ابْنَتُكَ، عن قریب دخترت به تو خبر خواهد داد، نگفت چه گذشته، خواست بگوید يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ من نمی توانم بگویم اما سَتُنْبِئُكَ‏ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما