• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    select your topic

    شرط زیاده در سود برای یکی از آنها که در سرمايه شريك باشند

    مسأله ۲۲۷۸ ـ اگر دو شخص در سرمايه شريك باشند و عامل يك شخص باشد ، و شرط كنند كه ـ مثلا ـ نصف سود براى عامل باشد ، و نصف ديگر بين دو مالك به تفاضل باشد ـ يعنى سهم يكى بيشتر از ديگرى باشد ـ با آن كه در سرمايه برابر باشند ، يا شرط كنند كه نصف ديگر بين دو شريك به تساوى باشد ، با آن كه سرمايه يكى از ديگرى بيشتر باشد ، مضاربه باطل است ، مگر اين كه سود زايد براى يكى از آن دو در مقابل عملى براى تجارت باشد ، كه در اين صورت صحيح است.

    از دنیا رفتن مالك يا عامل

    مسأله ۲۲۷۹ ـ اگر مالك يا عامل بميرد ، مضاربه باطل مى شود.

    واگذار کردن عامل، كار با سرمايه را به ديگرى

    مسأله ۲۲۸۰ ـ جايز نيست عامل بدون اذن مالك ، با سرمايه اى كه از مالك گرفته ، با ديگرى قرار داد مضاربه ببندد ، يا كار با سرمايه را به ديگرى واگذار كند ، يا ديگرى را براى تجارت با سرمايه اجير كند ، و اگر بدون اذن اين تصرّفات انجام شود ، و مالك هم اجازه نكند ، و مال تلف شود ، عامل ضامن است; ولى اجير گرفتن براى مقدّمات عمل يا وكيل گرفتن براى انجام آنها مانعى ندارد.

    شرط كردن هر يك از مالك و عامل بر ديگرى

    مسأله ۲۲۸۱ ـ هر يك از مالك و عامل مى توانند بر ديگرى ، امرى را كه شرعاً جايز است ، شرط كنند ، مثل آن كه يكى بر ديگرى شرط كند كه مالى بپردازد ، يا كارى انجام دهد ، و وفاى به اين شرط واجب است ، هر چند عامل ، تجارت و عمل را انجام ندهد ، يا انجام داده و سودى حاصل نشده باشد.

    مالک شدن سود قبل از قسمت و جبران ضرر

    مسأله ۲۲۸۲ ـ هرگاه تجارت سود كرد ، عامل سهمى را كه براى او قرار داده شده ، مالك مى شود ، هرچند سود قسمت نشده باشد ، ولى هر گونه ضرر و تلفى كه حاصل شود ، جبران مى شود ، و هنگام ظهور سودِ معامله ، اگر مالك راضى به قسمت نشد ، عامل حق ندارد او را مجبور به پذيرفتن قسمت كند ، و اگر عامل راضى به قسمت نشد ، مالك مى تواند او را به پذيرفتن قسمت مجبور كند.

    خسارت وارد بر سرمایه بعد از قسمت سود

    مسأله ۲۲۸۳ ـ اگر سود را قسمت كنند ، و بعد از قسمت خسارتى بر سرمايه وارد شود ، وسودى بعد از آن حاصل شود وكمتر از خسارت نباشد ، آن خسارت به آن سود جبران مى شود ، وچنانچه كمتر از خسارت باشد ، عامل بايد آن خسارت رابه سودى كه به قسمت گرفته جبران نمايد ، پس اگر خسارت كمتر از سود باشد ، زايد بر خسارت براى اومى ماند ، واگر بيشترباشد ، مقدار زايد برسود برعهده عامل نيست.

    خسارت وارد بر سرمايه تا وقتى كه عقد مضاربه باقى است

    مسأله ۲۲۸۴ ـ تا وقتى عقد مضاربه باقى باشد ، خسارت وارد بر سرمايه ، از سود حاصل از عمل جبران مى شود ، چه سود قبل از خسارت و يا بعد از آن باشد ، و اگر خسارت قبل از شروع در عمل باشد ، چنانچه قسمتى از سرمايه تلف شود ، آن خسارت به سود جبران مى شود ، و چنانچه تمام سرمايه تلف شود ـ بدون آن كه كسى آن را تلف كند ـ مضاربه باطل مى شود ، و اگر كسى آن را تلف نمايد و تلف كننده بدل آن را بدهد ، مضاربه باطل نمى شود.

    شرط کردن عامل بر مالك كه خسارت وارد بر سرمايه از سود جبران نشود

    مسأله ۲۲۸۵ ـ اگر عامل بر مالك شرط كند كه خسارت وارد بر سرمايه ، از سود جبران نشود ، شرط صحيح است ، و از سهم عامل كسر نمى شود.

    فسخ مضاربه و هزینه شدن مقدارى از سرمايه براى هزينه سفر

    مسأله ۲۲۸۶ ـ مالك و عامل ـ همچنان كه گذشت ـ مى توانند عقد مضاربه را هر وقت بخواهند فسخ كنند ، هرچند بعد از عمل و قبل از حصول سود باشد ، ولى اگر عامل به اذن مالك سفر كرده و مقدارى از سرمايه را براى هزينه سفر خرج كرده و بخواهد مضاربه را فسخ كند ، احتياط واجب آن است كه مالك را راضى كند.

    فسخ مضاربه بعد از حصول سود

    مسأله ۲۲۸۷ ـ اگر بعد از حصول سود ، مضاربه فسخ شود ، بايد آن سود بر طبق قرار داد بين مالك و عامل تقسيم شود ، و اگر يك طرف راضى به قسمت نشود ، طرف ديگر حق دارد او را بر قسمت مجبور كند.

    فسخ مضاربه در حالی که مال مضاربه يا قسمتى از آن دَين باشد

    مسأله ۲۲۸۸ ـ اگر مضاربه فسخ شود ، و مال مضاربه يا قسمتى از آن دين باشد ، بايد عامل آن را از مديون گرفته و به مالك برگرداند.

    بر گرداندن سرمايه مضاربه با مرگ عامل

    مسأله ۲۲۸۹ ـ اگر سرمايه مضاربه نزد عامل باشد و بميرد ، چنانچه عين آن معلوم باشد ، به مالك برمى گردد ، و چنانچه معلوم نباشد ، بايد به قرعه معيّن شود ، يا مالك با ورثه عامل مصالحه كند.

    تعريف مساقات

    مسأله ۲۲۹۰ ـ اگر انسان با كسى قرارداد كند كه درختهاى ميوه اى را كه ميوه آن مال خود او است يا اختيار ميوه هاى آن با او است تا مدّت معيّنى به آن كس واگذار نمايد كه تربيت كند و آب دهد و به حصّه مشاعى كه قرار مى گذارند از ميوه آن بردارد ، اين قرارداد را مساقات مى گويند.

    مساقات در درخت هايى كه مثل بيد و چنار ميوه نمى‏دهد

    مسأله ۲۲۹۱ ـ معامله مساقات در درختهايى كه مثل بيد و چنار ميوه نمى دهد صحيح نيست ، و در مثل درخت حنا كه از برگ آن استفاده مى كنند اشكال دارد.

    تحقق مساقات به صيغه و به واگذارى به قصد مساقات

    مسأله ۲۲۹۲ ـ در معامله مساقات لازم نيست صيغه بخوانند ، بلكه اگر صاحب درخت به قصد مساقات آن را واگذار كند و كسى كه كار مى كند به همين قصد تحويل بگيرد ، معامله صحيح است.

    شرايط مالك و كسى كه تربيت درختها را در به عهده مى ‏گيرد

    مسأله ۲۲۹۳ ـ مالك و كسى كه تربيت درختها را به عهده مى گيرد بايد عاقل و بالغ باشند ، و بايد كسى آنها را به ناحق اكراه نكرده باشد ، و نيز مالك شرعاً از تصرّف در مالش ممنوع نباشد ، مانند سفيه ـ كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند ـ و كسى كه از طرف حاكم شرع از تصرّف در مال خود به جهت افلاس منع شده است ، و همچنين عامل درصورتى كه عملش مستلزم تصرّف در مالش باشد ، و مساقات با سفيه بدون اذن ولىّ جايز نيست.

    مدت مساقات

    مسأله ۲۲۹۴ ـ مدّت مساقات بايد معلوم باشد و كمتر از زمانى كه ميوه به دست مى آيد نباشد ، و اگر اوّل آن را معيّن كنند و آخر آن را موقعى قرار دهند كه ميوه آن سال حاصل مى شود ، صحيح است.

    معلوم کردن سهم هركدام به نحو كسر مشاع

    مسأله ۲۲۹۵ ـ بايد سهم هر كدام به نحو كسر مشاع مانند نصف يا ثلث حاصل باشد و اگر قرار بگذارند كه مثلا صد من از ميوه ها مال مالك و بقيّه مال كسى باشد كه كار مى كند ، معامله باطل است.

    موقعى كه مى‏شود قرار مساقات بگذارند

    مسأله ۲۲۹۶ ـ بايد قرار مساقات را پيش از ظاهر شدن ميوه بگذارند ، يا بعد از ظاهر شدن ميوه و پيش از رسيدن آن در صورتى كه كارى مانند آبيارى كه براى تربيت درخت و زياد شدن ميوه لازم است باقى مانده باشد ، و در غير اين دو صورت اگر چه احتياج به كارى مانند چيدن ميوه و نگهدارى آن داشته باشد ، معامله صحيح نيست ، بلكه اگر احتياج به آبيارى براى زياد شدن و بهتر شدن ميوه نداشته باشد ، هر چند كارى باشد كه براى تربيت درخت لازم است ، صحّت معامله محلّ اشكال است.

    مساقات در ميوه‏ هايى كه ريشه ثابت ندارند

    مسأله ۲۲۹۷ ـ صحّت معامله مساقات در ميوه هايى كه ريشه ثابت ندارند ـ مانند بوته خربزه و خيار ـ محلّ اشكال است.

    مساقات در درختى كه به آبيارى احتياج ندارد

    مسأله ۲۲۹۸ ـ درختى كه از آب باران يا رطوبت زمين استفاده مى كند و به آبيارى احتياج ندارد ، اگر در زياد شدن يا بهتر شدن ميوه به كارهاى ديگر ، مانند بيل زدن و كود دادن محتاج باشد ، مساقات در آن صحيح است.

    مواردى كه مى‏ شود مساقات را به هم بزنند و موارد اجبار حاكم شرع

    مسأله ۲۲۹۹ ـ دو نفرى كه معامله مساقات كرده اند با رضايت يكديگر مى توانند معامله را به هم بزنند ، و نيز اگر در ضمن قرارداد مساقات شرط كنند كه هر دو يا يكى از آنان حق به هم زدن معامله را داشته باشد ، مطابق قرارى كه گذاشته اند به هم زدن معامله اشكال ندارد ، و اگر در ضمن معامله مساقات شرطى كنند و به آن شرط عمل نشود ، كسى كه به نفع او شرط كرده اند مى تواند معامله را به هم بزند ، و همچنين مى تواند ـ مثل ساير موارد شروط ـ طرف مقابل را به وسيله حاكم شرع به وفاى به شرط اجبار كند.

    از دنیا رفتن مالک در مساقات

    مسأله ۲۳۰۰ ـ اگر مالك بميرد ، معامله مساقات به هم نمى خورد و ورثه اش به جاى او هستند.

    از دنیا رفتن كسى كه تربيت درختها به او واگذار شده

    مسأله ۲۳۰۱ ـ اگر كسى كه تربيت درختها به او واگذار شده بميرد ، چنانچه در عقد شرط نكرده باشند كه خودش آنها را تربيت كند ، ورثه اش به جاى او هستند ، و اگر خودشان عمل را انجام ندهند و اجير هم نگيرند ، حاكم شرع از مال ميّت اجير مى گيرد و حاصل را بين ورثه ميّت و مالك قسمت مى كند ، و اگر قرارداد كرده باشند كه خود او درختها را تربيت كند ، با مردن او معامله به هم مى خورد.

    مساقات باطل

    مسأله ۲۳۰۲ ـ اگر شرط شود كه تمام حاصل براى مالك باشد ، مساقات باطل است و ميوه مال مالك مى باشد ، و كسى كه كار مى كند نمى تواند مطالبه اجرت نمايد ، ولى اگر باطل بودن مساقات به جهت ديگرى باشد ، مالك بايد مزد آبيارى و كارهاى ديگر را به مقدار معمول به كسى كه درختها را تربيت كرده بدهد ، و چنانچه مقدار معمول بيشتر از مقدار قرارداد باشد ، لزوم دادن زيادى محلّ اشكال است ، و احوط صلح است.

    تعريف مغارسه و احكام آن

    مسأله ۲۳۰۳ ـ اگر زمينى را به ديگرى واگذار كند كه در آن درخت بكارد و آنچه عمل مى آيد مال هر دو باشد ، اين معامله ـ كه آن را مغارسه گويند ـ باطل است ، پس اگر درختها مال صاحب زمين بوده ، بعد از تربيت هم مال اوست ، و بايد مزد كسى كه آنها را تربيت كرده بدهد ، مگر اين كه اجرت بيشتر از سهمى باشد كه براى عامل معيّن شده كه در اين صورت لزوم دادن زيادى محلّ اشكال و احتياط در صلح است ، و اگر مال كسى بوده كه آنها را تربيت كرده ، بعد از تربيت هم مال اوست ، و مى تواند آنها را بكند ، ولى گودالهايى را كه به واسطه كندن درختها پيدا شده بايد پُر كند و اجاره زمين را از روزى كه درختها را كاشته به صاحب زمين بدهد ، مگر اين كه اجاره زمين از سهمى كه از تربيت درختها براى مالك معيّن شده بيشتر باشد ، كه در اين صورت لزوم دادن زايد محلّ اشكال و احوط صلح است.
    و مالك هم مى تواند او را ملزم نمايد كه درختها را بكند ، و اگر به واسطه كندن درخت عيبى در آن پيدا شود چيزى بر صاحب زمين نيست ، ولى اگر خود صاحب زمين درختها را بكند و عيبى در آنها پيدا شود ، بايد تفاوت قيمت آنها را به صاحب درخت بدهد و صاحب درخت نمى تواند او را ملزم كند كه ـ با اجاره يا بدون اجاره ـ درخت را در زمين باقى بگذارد ، و همچنين صاحب زمين نمى تواند صاحب درختها را ملزم نمايد كه ـ با اجاره يا بدون اجاره ـ درختها در زمين او بماند.

    تصرفات بچه‏ اى كه بالغ نشده و ذكر نشانه‏ هاى بلوغ

    مسأله ۲۳۰۴ ـ بچّه اى كه بالغ نشده شرعاً نمى تواند در مال يا در ذمّه خود ـ مثل اين كه ضامن شود يا قرض كند و مانند آن ـ تصرّف نمايد ، و همچنين است نسبت به تصرّف مالى در نفس خود ـ مثل اين كه خود را اجاره دهد ، يا در مضاربه يا مزارعه و مانند آن عامل شود ـ و امّا حكم وصيّت او در مالش در مسأله «۲۷۶۱» خواهد آمد.
    و نشانه بلوغ يكى از سه چيز است:
    (اوّل) روييدن موى درشت زير شكم بالاى عورت در پسر.
    (دوم) بيرون آمدن منى.
    (سوم) تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر ، و تمام شدن نُه سال قمرى در دختر ، و خون حيض ديدن در مورد دخترى كه معلوم نيست نُه سال او تمام شده يا نه.

    امورى كه نشانه بالغ شدن نيست

    مسأله ۲۳۰۵ ـ روييدن موى درشت در صورت و پشت لب و در سينه و زير بغل و درشت شدن صدا و مانند اينها ، نشانه بالغ شدن نيست ، مگر انسان به واسطه اينها يقين يا اطمينان به بلوغ پيدا كند.

    تصرفات ديوانه و سفيه و مفلس، و تعريف سفيه و مفلس

    مسأله ۲۳۰۶ ـ ديوانه نمى تواند در مال و ذمّه خود تصرّف نمايد ، و همچنين نسبت به تصرّف مالى در نفس خود ، و سفيه ـ يعنى كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده صرف مى كند ـ نمى تواند در مال و ذمّه خود ـ مثل اين كه ضامن بشود يا قرض كند ـ بدون اذن يا اجازه ولىّ تصرّف نمايد ، و همچنين نمى تواند در نفس خود بدون اذن يا اجازه ولىّ تصرّف مالى كند ، مثل اين كه خود را اجاره دهد يا عامل مضاربه يا مزارعه و مانند آن شود ، و مفلس ـ يعنى كسى كه به جهت مطالبه طلبكاران به وسيله حاكم شرع از تصرّف در مال خود منع شده است ـ نمى تواند در مال خود بدون اذن يا اجازه طلبكاران تصرّف نمايد.

    تصرفات كسى كه گاهى عاقل و گاهى ديوانه است

    مسأله ۲۳۰۷ ـ كسى كه گاهى عاقل و گاهى ديوانه است ، تصرّف مالى كه در موقع ديوانگى مى كند ، صحيح نيست.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما