• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    select your topic

    تصرفات مريضى كه به آن مرض از دنيا مى‏رود

    مسأله ۲۳۰۸ ـ انسان مى تواند در مرضى كه به آن مرض از دنيا مى رود ، هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عيال و ميهمان و كارهايى كه اسراف شمرده نمى شود برساند ، و اگر مال خود را به كسى ببخشد يا ارزان تر از قيمت بفروشد ، اگر چه بيشتر از ثلث باشد و ورثه هم اجازه ننمايند ، تصرّف او صحيح است.

    تعريف وكالت و وكيل گرفتن سفيه و مفلس

    وكالت آن است كه انسان كارى را كه مى تواند در آن دخالت كند و مباشرت در آن معتبر نيست ، به ديگرى واگذار نمايد تا از طرف او انجام دهد ، مثلا به ديگرى واگذار كند كه خانه او را بفروشد ، يا زنى را براى او عقد نمايد ، پس سفيه چون حقّ ندارد در مال خود تصرّف كند ، نمى تواند براى فروش آن كسى را بدون اذن ولىّ وكيل نمايد ، و همچنين كسى كه به واسطه افلاس به حكم حاكم شرع از تصرّف در مالش منع شده است ، نمى تواند براى تصرّف در مالش وكيل بگيرد مگر به اذن يا اجازه طلبكاران.

    تحقق وكالت به صيغه و يا فهماندن به طرف

    مسأله ۲۳۰۹ ـ در وكالت لازم نيست صيغه بخوانند ، و اگر انسان به ديگرى بفهماند كه او را وكيل كرده و او هم بفهماند كه قبول نموده ـ مثل آن كه مال خود را به كسى بدهد كه براى او بفروشد و او مال را بگيرد ـ وكالت صحيح است.

    وکیل کردن كسى را كه در شهر ديگر است

    مسأله ۲۳۱۰ ـ اگر انسان كسى را كه در شهر ديگر است وكيل نمايد و براى او وكالت نامه بفرستد و او قبول كند ، اگر چه وكالت نامه بعد از مدّتى برسد وكالت صحيح است.

    تعريف موكّل و شرايط وكيل و موكّل

    مسأله ۲۳۱۱ ـ موكّل ـ يعنى كسى كه ديگرى را وكيل مى كند ـ و نيز كسى كه وكيل مى شود ، بايد عاقل باشند ، و از روى قصد و اختيار اقدام نمايند ، و اكراهِ به ناحق نشده باشند ، و در موكّل بلوغ نيز معتبر است ،ولى بچّه اى كه بالغ نشده در چيزى كه خودش مى تواند انجام بدهد مى شود وكيل بگيرد ، مانند بچّه ده ساله اى كه حقّ دارد وصيّت كند.

    وكيل شدن در كارى كه نمى‏تواند يا نبايد انجام دهد

    مسأله ۲۳۱۲ ـ كارى را كه انسان نمى تواند انجام دهد ، يا شرعاً نبايد انجام دهد ، نمى تواند براى انجام آن از طرف ديگرى وكيل شود ، مثلا كسى كه در احرام حجّ است ، چون نبايد صيغه عقد زناشويى را بخواند ، نمى تواند براى خواندن صيغه از طرف ديگرى وكيل شود.

    وكيل كردن براى انجام تمام كارهاى خويش يا يك كار غير معيّن

    مسأله ۲۳۱۳ ـ اگر انسان كسى را براى انجام تمام كارهاى خودش وكيل كند صحيح است ، ولى اگر براى يكى از كارهاى خود وكيل نمايد و آن كار را معيّن نكند ، وكالت صحيح نيست ، مگر آن كه تعيين را به نظر وكيل واگذار كند ، مثل اين كه بگويد: (تو وكيل هستى در فروش يا اجاره خانه هر كدام را كه اختيار كردى).

    عزل کردن وكيل پيش از انجام كار يا بعد از آن

    مسأله ۲۳۱۴ ـ اگر وكيل را عزل كند ـ يعنى از كار بركنار نمايد ـ بعد از آن كه خبر به او رسيد نمى تواند آن كار را انجام دهد ، ولى اگر پيش از رسيدن خبر آن كار را انجام داده باشد ، صحيح است.

    کناره گیری وكيل از وكالت

    مسأله ۲۳۱۵ ـ وكيل مى تواند از وكالت كناره گيرى كند ، اگر چه موكّل غايب باشد.

    وكيل گرفتن وكيل

    مسأله ۲۳۱۶ ـ وكيل نمى تواند براى انجام كارى كه به او واگذار شده ديگرى را وكيل نمايد ، ولى اگر موكّل به او اجازه داده باشد كه وكيل بگيرد ، به هر طورى كه به او دستور داده مى تواند رفتار نمايد ، پس اگر گفته باشد: (براى من وكيل بگير) بايد از طرف او وكيل بگيرد و نمى تواند كسى را از طرف خودش وكيل كند.

    وکیل گرفتن وكيل از طرف موکّل

    مسأله ۲۳۱۷ ـ اگر وكيل با اجازه موكّل كسى را از طرف او وكيل كند ، نمى تواند آن وكيل را عزل نمايد ، و اگر وكيل اوّل بميرد يا موكّل او را عزل كند ، وكالت دومى باطل نمى شود.

    وکیل گرفتن وكيل از طرف خودش

    مسأله ۲۳۱۸ ـ اگر وكيل با اجازه موكّل كسى را از طرف خودش وكيل كند ، موكّل و وكيل اوّل مى توانند آن وكيل را عزل كنند ، و اگر وكيل اوّل بميرد يا عزل شود ، وكالت دومى باطل مى شود.

    وکیل گرفتن چند نفر را براى انجام کاری

    مسأله ۲۳۱۹ ـ اگر چند نفر را براى انجام كارى وكيل كند و به آنها اجازه دهد هر كدام به تنهايى در آن كار اقدام كنند ، هر يك از آنان مى تواند آن كار را انجام دهد ، و چنانچه يكى از آنان بميرد ، وكالت ديگران باطل نمى شود ، ولى اگر نگفته باشد كه با هم يا به تنهايى انجام دهند ، يا گفته باشد كه با هم انجام دهند ، نمى توانند به تنهايى اقدام كنند ، و در صورتى كه يكى از آنان بميرد وكالت ديگران باطل مى شود.

    موارد باطل شدن وکالت

    مسأله ۲۳۲۰ ـ اگر وكيل يا موكّل بميرد ، وكالت باطل مى شود ، و نيز اگر چيزى كه براى تصرّف در آن وكيل شده است از بين برود ـ مثل آن كه گوسفندى كه براى فروش آن وكيل شده بميرد ـ وكالت باطل مى شود ، و اگر يكى از آنها ديوانه يا بى هوش شود ، بطلان وكالت به نحوى كه بعد از برطرف شدن ديوانگى و بى هوشى نيز نتواند عمل را انجام دهد و محتاج به توكيل جديد باشد ، محلّ اشكال است.

    پرداخت چيزى را که براى وكيل قرار داده

    مسأله ۲۳۲۱ ـ اگر انسان كسى را براى كارى وكيل كند و چيزى براى او قرار بگذارد ، بعد از انجام آن كار چيزى را كه قرار گذاشته بايد به او بدهد.

    کوتاهی نکردن وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار اوست

    مسأله ۲۳۲۲ ـ اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار او است كوتاهى نكند و غير از تصرّفى كه به او اجازه داده اند تصرّف ديگرى در آن ننمايد و اتفاقاً آن مال از بين برود ، ضامن عوض آن نيست.

    کوتاهی کردن وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار اوست

    مسأله ۲۳۲۳ ـ اگر وكيل در نگهدارى مالى كه در اختيار او است كوتاهى كند ، يا غير از تصرّفى كه به او اجازه داده اند تصرّف ديگرى در آن بنمايد و آن مال از بين برود ضامن است ، پس اگر لباسى را كه گفته اند بفروش بپوشد و آن لباس تلف شود ، بايد عوض آن را بدهد.

    تصرف وكيل بعد از تصرفى كه به او اجازه نداده‏ اند

    مسأله ۲۳۲۴ ـ اگر وكيل غير از تصرّفى كه به او اجازه داده اند تصرّف ديگرى در مال بكند ، مثلا لباسى را كه گفته اند بفروش بپوشد و بعد تصرّفى را كه به او اجازه داده اند بنمايد ، آن تصرّف صحيح است.

    اهميت قرض دادن و مدارا كردن در طلب آن و حكم كسى كه قرض ندهد

    قرض دادن به مسلمان مخصوصاً به مؤمنين از كارهاى مستحبّ است ، و در قرآن مجيد به آن امر شده ، و قرض دادن به مؤمن قرض دادن به خدا شمرده شده ، و وعده مغفرت به قرض دهنده داده شده ، و در اخبار راجع به آن سفارش شده است ، و از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)روايت شده كه كسى كه به برادر مسلمان خود قرض بدهد ، براى او به هر درهمى كه قرض داده به وزن كوه احد از كوههاى رضوى و طور سيناء حسنات است ، و اگر با او در طلب قرض مدارا كند بر صراط مانند برق بدون حساب و عذاب مى گذرد ، و كسى كه برادر مسلمان به او شكايت كند و قرض ندهد خداوندعزّوجلّ بهشت را بر او حرام مى كند.
    و از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده كه اگر قرض بدهم براى من محبوب تر است از آن كه به مانند آن صدقه بدهم.

    تحقق قرض به صيغه و دادن به قصد قرض

    مسأله ۲۳۲۵ ـ در قرض لازم نيست صيغه بخوانند ، بلكه اگر چيزى را به قصد قرض به كسى بدهد و او هم به همين قصد بگيرد ، صحيح است.

    قبول از بدهکاری که بخواهد بدهی خود را بپردازد

    مسأله ۲۳۲۶ ـ در صورتى كه در قرض شرط مدّت نشده باشد ، يا بعد از گذشتن مدّت باشد ، هر وقت بدهكار بدهى خود را بدهد طلبكار بايد قبول نمايد.

    مطالبه طلبکار، طلب خود را از بدهکار

    مسأله ۲۳۲۷ ـ اگر در عقد قرض براى پرداخت آن مدّتى قرار دهند ، طلبكار نمى تواند پيش از تمام شدن آن مدّت طلب خود را مطالبه كند ، ولى اگر مدّت نداشته باشد ، طلبكار هر وقت بخواهد مى تواند طلب خود را مطالبه نمايد.

    هرگاه طلبكار مطالبه كند و بدهكار تأخير اندازد

    مسأله ۲۳۲۸ ـ اگر طلبكار ـ در موردى كه حقّ مطالبه دارد ـ طلب خود را مطالبه كند ، چنانچه بدهكار بتواند بدهى خود را بدهد ، بايد فوراً آن را بپردازد ، و اگر تأخير بيندازد گناهكار است.

    مستثنيات دَين

    مسأله ۲۳۲۹ ـ اگر بدهكار غير از خانه اى كه لايق به حال او است و در آن سكنى دارد و اثاثيه منزل و چيزهاى ديگرى كه ناچار از داشتن آنهاست ، چيزى نداشته باشد ، طلبكار نمى تواند طلب خود را از او مطالبه نمايد ، بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهى خود را بدهد.

    كسى كه نمى‏ تواند بدهى خود را بدهد

    مسأله ۲۳۳۰ ـ كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد ، چنانچه بتواند كاسبى كند و براى او عسر و حرجى نباشد ، واجب است كسب كند و بدهى خود را بدهد.

    كسى كه دسترسى به طلبكار خود ندارد

    مسأله ۲۳۳۱ ـ كسى كه دسترسى به طلبكار خود ندارد ، چنانچه اميد نداشته باشد كه اورا پيدا كند ، بايد طلب اورا از طرف صاحبش به قصد صدقه به فقير بدهد ، و بنابر احتياط واجب از حاكم شرع اجازه بگيرد ، و اگر طلبكار او سيّد نباشد ، احتياط مستحبّ آن است كه طلب اورا به سيّد فقير ندهد.

    هرگاه مال ميت بيشتر از خرج واجب كفن و دفن و بدهى او نباشد

    مسأله ۲۳۳۲ ـ اگر مال ميّت بيشتر از خرج واجب كفن و دفن و بدهى او نباشد ، بايد مالش را به همين مصرفها برسانند ، و به وارث او چيزى نمى رسد.

    قرض کردن مقدارى پول طلا يا نقره و كم يا زيادتر شدن قیمت آن

    مسأله ۲۳۳۳ ـ اگر كسى مقدارى پول طلا يا نقره قرض كند و قيمت آن كم شود ، چنانچه همان مقدار را كه گرفته پس بدهد كافيست ، و اگر قيمت آن زيادتر گردد ، لازم است همان مقدار را كه گرفته بدهد ، ولى در هر دو صورت اگر بدهكار و طلبكار به غير آن راضى شوند ، اشكال ندارد.

    مالى كه قرض كرده از بين نرفته باشد و صاحب مال آن را مطالبه كند

    مسأله ۲۳۳۴ ـ اگر مالى را كه قرض كرده از بين نرفته باشد و صاحب مال آن را مطالبه كند ، احتياط مستحبّ آن است كه بدهكار همان مال را به او بدهد.

    ربا در قرض

    مسأله ۲۳۳۵ ـ اگر كسى كه قرض مى دهد شرط كند كه زيادتر از مقدارى كه مى دهد بگيرد ، مثلا يك من گندم بدهد و شرط كند كه يك من و پنج سير بگيرد ، يا ده عدد تخم مرغ بدهد كه يازده عدد تخم مرغ بگيرد ، ربا و حرام است ، بلكه اگر قرار بگذارد كه بدهكار كارى براى او انجام دهد ، يا چيزى را كه قرض كرده با مقدارى جنس ديگر پس دهد ـ مثلا شرط كند يك تومانى را كه قرض كرده با يك كبريت پس دهد ـ ربا و حرام است ، و نيز اگر با او شرط كند كه چيزى را كه قرض مى گيرد به طور مخصوصى پس دهد ـ مثلا مقدارى طلاى نساخته به او قرض بدهد و شرط كند كه ساخته پس بگيرد ـ بازهم ربا و حرام مى باشد ، ولى اگر بدون اين كه شرط كند خود بدهكار زيادتر از آن چه قرض كرده پس بدهد ، اشكال ندارد ، بلكه مستحبّ است.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما