زنى که از شير يك شوهر، پسر و دخترى را شير كامل بدهد
مسأله ۲۵۴۴ ـ اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد ، خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.
ازدواج با خواهر زاده يا برادر زاده رضاعى زن و با رضاعى كه لواط دهنده
مسأله ۲۵۴۵ ـ انسان نمى تواند بدون اذن زن خود ، با زنهايى كه به واسطه شير خوردن خواهر زاده يا برادر زاده زن او شده اند ازدواج كند ، و نيز اگر مردى با پسرى لواط كند ، نمى تواند دختر و خواهر و مادر ـ و بنابر احتياط واجب مادربزرگ و دختر دختر ـ رضاعى آن پسر را براى خود عقد نمايد ، و همچنين است ـ بنابر احتياط واجب ـ در صورتى كه لواط كننده بالغ نباشد يا لواط دهنده بالغ باشد ، و در موارد احتياط اگر عقدى بعد از لواط واقع شده است ، احتياط واجب آن است كه طلاق داده شود.
محرم نشدن زنى كه برادر انسان را شير داده
مسأله ۲۵۴۶ ـ زنى كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمى شود ، اگرچه احتياط مستحبّ آن است كه با او ازدواج نكند.
ازدواج با دو خواهر اگرچه رضاعى و باطل بودن متأخر
مسأله ۲۵۴۷ ـ انسان نمى تواند با دو خواهر اگرچه رضاعى باشند ـ يعنى به واسطه شير خوردن خواهر يكديگر شده باشند ـ ازدواج كند ، و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند ، در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده مخيّر است هر كدام را بخواهد اختيار كند ، و اگر در يك وقت نبوده ، عقد اوّلى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.
مواردی که اگر زن از شير شوهر شير دهد به شوهر خود حرام نمى شود
مسأله ۲۵۴۸ ـ اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه ذكر مى شود شير دهد ، شوهرش بر او حرام نمى شود ، اگرچه بهتر آن است كه احتياط كنند:
(اوّل) برادر و خواهر خودرا.
(دوم) عمو و عمّه و دايى و خاله خودرا.
(سوم) اولاد عمو و اولاد دايى خودرا.
(چهارم) برادر زاده خودرا.
(پنجم) برادر شوهر يا خواهر شوهر خودرا.
(ششم) خواهر زاده خود يا خواهر زاده شوهرش را.
(هفتم) عمو و عمّه و دايى و خاله شوهرش را.
(هشتم) نوه زن ديگر شوهر خودرا.
محرم نشدن زنى كه دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد
مسأله ۲۵۴۹ ـ اگر زنى دختر عمّه يا دختر خاله انسان را شير دهد ، به او محرم نمى شود ، ولى احتياط مستحبّ آن است كه از ازدواج با او خوددارى كند.
مردى كه دو زن دارد و يكى از آن دو زن پسر عموى زن ديگر را شير دهد
مسأله ۲۵۵۰ ـ مردى كه دو زن دارد ، اگر يكى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را شير دهد ، زنى كه فرزند عموى او شير خورده به شوهر خود حرام نمى شود.
بهتر بودن مادر براى شير دادن بچه خود و حكم مزد گرفتن او
مسأله ۲۵۵۱ ـ براى شير دادن بچّه بهتر از هركس مادر اوست ، و سزاوار است كه مادر براى شير دادن فرزند از شوهر خود مزد نگيرد ، و خوب است كه شوهر مزد بدهد ، و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد ، شوهر مى تواند بچّه را از او گرفته و به دايه بدهد.
مستحبات و مكروهات در دايهاى كه براى طفل مىگيرند
مسأله ۲۵۵۲ ـ مستحبّ است دايه اى كه براى طفل مى گيرند دوازده امامى و داراى عقل و عفّت و صورت نيكو باشد ، و مكروه است كم عقل ، يا بد صورت ، يا بد خلق ، يا زنا زاده باشد ، و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه بچّه اى كه دارد از زنا بدنيا آمده باشد.
احتياط مستحبابی كه زنها به هر بچه اى شير ندهند
مسأله ۲۵۵۳ ـ احتياط مستحبّ آن است كه زنها به هر بچّه اى شير ندهند ، زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده اند و بعد دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.
احترام وارث و حقوق خويشاوندى براى خويشاوندان رضاعى
مسأله ۲۵۵۴ ـ سزاوار است كسانى كه به واسطه شير خوردن خويشى پيدا مى كنند ، يكديگررا احترام نمايند ، ولى از يكديگر ارث نمى برند ، و حقوق خويشاوندى كه انسان با خويشان خود دارد براى آنان نيست.
دو سال شير دادن بچه
مسأله ۲۵۵۵ ـ مستحبّ است بچّه را دو سال تمام شير بدهند.
اجازه شوهر در شير دادن و شير دادنى كه موجب حرام شدن به شوهر شود
مسأله ۲۵۵۶ ـ اگر به واسطه شير دادن حقّ شوهر از بين نرود ، زن مى تواند بدون اجازه شوهر بچّه ديگران را شير دهد ، ولى جايز نيست بچّه اى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچّه به شوهر خود حرام مى شود.
و امّا آنچه مشهور فقهاء «اعلى الله مقامهم» فرموده اند كه: «اگر مردى دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد ، زنش نبايد آن دختررا شير دهد ، چون اگر آن دختر را شير دهد، خودش مادر زن شوهرش مى شود و بر او حرام مى گردد» محلّ اشكال است، ولى دخترى را كه شوهر عقد كرده بر او حرام مى شود، چه شير از شوهر باشد ، و چه شير از غير شوهر باشد و زن مدخوله باشد.
محرم شدن زن برادر به واسطه شير دادن به دختر بچه اى كه متعه او شده
مسأله ۲۵۵۷ ـ جمعى از فقهاء «اعلى الله مقامهم» فتوا داده اند كه: «اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود ، بايد دختر شيرخوارى را مثلا دو روزه براى خود متعه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مسأله «۲۵۳۸» گذشت زن برادرش آن دختر را شير دهد ، زيرا مادر رضاعى زن او مى شود» ولى اين فتوى خالى از اشكال نيست.
ازدواج مرد با زنى كه به واسطه شير خوردن به او حرام شده
مسأله ۲۵۵۸ ـ اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند بگويد: به واسطه شير خوردن آن زن بر او حرام شده ، مثلا بگويد: شير مادر او را خورده ، چنانچه تصديق او ممكن باشد ، نمى تواند با آن زن ازدواج كند ، و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد ، عقد باطل است ، پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن زن بداند بر آن مرد حرام است ، مهر ندارد ، و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده ، شوهر بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مثل او هستند بدهد.
ازدواج زن با مردى كه به واسطه شير خوردن به او حرام شده
مسأله ۲۵۵۹ ـ اگر زن پيش از عقد بگويد: به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده ، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمى تواند با آن مرد ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است ، و حكم آن در مسأله پيش گذشت.
راه ثابت شدن شير دادنى كه علت محرم شدن است
مسأله ۲۵۶۰ ـ شير دادنى كه علّت محرم شدن است به دو چيز ثابت مى شود:
(اوّل) يقين يا اطمينان پيدا كند.
(دوم) شهادت دو مرد عادل ، يا يك مرد و دو زن ، يا چهار زن كه عادل باشند ، ولى بايد هريك بر شرايط شير دادن هم شهادت بدهند مثلا بگويند: ما ديده ايم كه فلان بچّه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده ، و همچنين ساير شرطهارا كه در مسأله «۲۵۳۸» گذشت شرح دهند.
شك و گمان در مقدارى كه علت محرم شدن است
مسأله ۲۵۶۱ ـ اگر شكّ كنند بچّه به مقدارى كه علّت محرم شدن است شير خورده يا نه ، يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده ، بچّه به كسى محرم نمى شود ، ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.
شرايط مردى كه زن خود را طلاق مىدهد
مسأله ۲۵۶۲ ـ مردى كه زن خودرا طلاق مى دهد بايد بالغ باشد ـ هر چند صحّت طلاق پسر ده ساله خالى از وجه نيستولى بايد مراعات احتياط شود ـ و عاقل باشد ، و به اختيار خود طلاق دهد ، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است ، و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد ، پس اگر صيغه طلاق را مثلا به شوخى بگويد ، صحيح نيست.
شرايط زن در وقت طلاق
مسأله ۲۵۶۳ ـ زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد ، و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد ، و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده خواهد آمد.
موارد صحّت طلاق زن در حال حيض يا نفاس
مسأله ۲۵۶۴ ـ طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
(اوّل) آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
(دوم) معلوم باشد آبستن است ، و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد ، بعد بفهمد آبستن بوده ، احتياط واجب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.
(سوم) مرد به واسطه غايب بودن يا مانند آن نتواند بفهمد كه زن از خون حيض و نفاس پاك است يا نه.
اگر بعد معلوم شود زن موقع طلاق در حال حيض يا نفاس بوده يا نبوده
مسأله ۲۵۶۵ ـ اگر زن را از خون حيض و نفاس پاك بداند و طلاقش دهد ، بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض يا نفاس بوده ، طلاق او باطل است ، و اگر او را در حيض يا نفاس بداند و طلاقش دهد ، بعد معلوم شود پاك بوده ، طلاق او صحيح است.
طلاق مرد غیابی كه مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است
مسأله ۲۵۶۶ ـ كسى كه مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است ، اگر غايب شود ـ مثلا مسافرت كند ـ و بخواهد او را طلاق دهد و متمكّن از اطّلاع بر حالش نباشد ، بايد تا وقتى كه يقين يا اطمينان به پاكى او پيدا مى كند صبر كند و بعد او را طلاق بدهد.
مردى كه غايب است و بخواهد زن خود را طلاق دهد
مسأله ۲۵۶۷ ـ اگر مردى كه غايب است بخواهد زن خودرا طلاق دهد ، چنانچه بتواند اطّلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه ، بايد به هر وسيله اى كه موجب يقين يا اطمينان مى شود استعلام كند ، و چنانچه نتوانست بعد از يك ماه از مدّت غيبت مى تواند او را طلاق دهد.
طلاق زنى كه نزديكى داشته يا نُه سالش تمام نشده وزن آبستن و يائسه
مسأله ۲۵۶۸ ـ اگر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد ، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود ، ولى زنى را كه نُه سالش تمام نشده ، يا معلوم باشد كه آبستن است اگربعد از نزديكى طلاق دهند اشكال ندارد ، و همچنين است اگر يائسه باشد ، و معناى يائسه در مسأله «۴۴۱» گذشت.
طلاق زن در طهرى كه نزديكى داشته ولى موقع طلاق آبستن بوده
مسأله ۲۵۶۹ ـ اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد ، چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده ، بنابر احتياط واجب دوباره او را طلاق دهد.
طلاق زنى كه با او نزديكى داشته را بعد از غايب شدن
مسأله ۲۵۷۰ ـ اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بعد غايب شود ـ مثلا مسافرت نمايد ـ چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند از حال او اطّلاع پيدا كند ، بايد تا يك ماه صبر نمايد.
طلاق زنی كه اصالة يا عارضاً حيض نمىبيند
مسأله ۲۵۷۱ ـ اگر مرد بخواهد زن خودرا كه حيض نمى بيند ـ چه از اصل خلقت و چه به واسطه امر عارضى ـ طلاق بدهد ، بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از نزديكى با او خوددارى كند ، و بعد او را طلاق دهد.
صيغه طلاق از خود شوهر يا وكيل او و شرط تحقق آن
مسأله ۲۵۷۲ ـ طلاق بايد به صيغه عربى صحيح ، و به كلمه «طالق» خوانده شود ، و دو مرد عادل آن را بشنوند ، و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد ، بايد بگويد: «زَوْجَتِي فاطِمَةُ طالِق» يعنى زن من فاطمه رها است ، و اگر ديگرى را وكيل كند ، آن وكيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوَكِّلِي فاطِمَةُ طالِق» و در صورتى كه زن معيّن باشد ذكر نام او لازم نيست.
رها شدن زنى كه متعه شده
مسأله ۲۵۷۳ ـ زنى كه متعه شده ، مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد ، و رها شدن او به اين است كه مدّتش تمام شود ، يا مرد مدّت را به او ببخشد ، به اين كه ـ مثلا ـ بگويد: مدّت را به تو بخشيدم ، و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض و نفاس لازم نيست.