• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    این دیدار در مکه مکرمه انجام شده است.


    بیانات معظم له در دیدار روحانیون کاروان عمره ماه رمضان۱۴۲۷هجری قمری
    این دیدار در مکه مکرمه انجام شده است.
    بسم الله الرحمن الرحیم
    نفس عنوانِ این آقایان که سرپرست کاروان های حج بیت الله الحرام اند، کافی است برای اینکه اهمیت امر را روشن کند.
    قرآن مشتمل است بر عباراتی و اشاراتی و لطائفی و حقائقی. کتابی است مُنزَل برای عامه نفوس. «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْك الْكِتَاب تِبْيَاناً لِّكلِّ شىْ‏ءً» ؛ قهرا کتابی که هدیً للناس است و مفهومی اعم از ناس نیست و تمام افراد بشر به تمام مراتب همه مندرج اند درعنوان ناس. قهرا کتاب مُنزَل برای ناس بالضروره دارای این مراتب است: عبارات برای عوام مردم، ‌اشارات برای علما، ‌لطائف برای اولیا، حقائق برای انبیا.حالا باز خود این حدیث بحث مفصلی دارد. غرض این است که علما باید به اشارات قرآن دقت کنند.
    موضوع حج در کتاب خدا به جوری عنوان شده که تأمل در نحوه ی بیان بهت آور است. مثلا بالنسبه به صیام: «كُتِب عَلَيْكمُ الصيَامُ كَمَا كُتِب عَلى الَّذِينَ مِن قَبْلِكمْ» و لکن بالنسبه به حج تعبیر این است: «وَ للَّهِ عَلى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيْهِ سبِيلاً». بعد دنبال قضیه [آمده]: « ومَن كَفَرَ » معلل شده به این علت: «فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ عَنِ الْعَالَمِينَ» . این تعبیر در هیچیک ازفرائض نیست. این آیه ی وضع است بالنسبه به اصل حج.
    آیه ای است بالنسبه به اتمام حج.- أصل الشیئ امری است، إتمامه أمر آخرٌ، و این است دقائق قرآن بالنسبه به اصل وضعِ حج.- تعبیر این است: «وَ للَّهِ عَلى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيْهِ سبِيلاً» بعد هم تحدید[می شود] به اینکه اِعراض از حج کفر است و بعد تعلیل[می شود به این] که « إِنَّ اللَّهَ غَنىُّ عَنِ الْعَلَمِينَ ». نسبت به اتمام عمل باز آیه این است «وأتموا الحج والعمرة لله».
    به قدری دقیق است نظم کلام. بالنسبه به اصلّ وضعِ حج شروع شده از کلمه الله ، "و لله" ، ختم هم در اتمام شده به لله. دقت باید بشود. مبدأ، الله ؛ منتها، الله. " ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا". این بدو امر است. ختم امر هم: «واتموا الحج والعمرة لله». خود این وضعِ ابتداء به الله ، انتهاء به الله، هر دو به عنوان «لله»، منتها لامِ اول لامی است تضمینی، ‌لام دوم لامی است از جهت داعی بالنسبه به عمل. و در این دو لام هم غوغائی است.
    «و لله علی الناس حج البیت» به نحو ضمان است. ضمان و برعهده گذاشتن و بر ذمه نهادن، جهت دَینْی پیدا می کند. به نظر دقیق علمی تمام فرائض الهّیه دیون است اما اشتغال به فرائض، عقلی است. در خصوص حج، اشتغالِ نقلی بیان شده. لک علیّ کذا، لی علیک کذا. تعبیر این است که برای خدا بر شماست. این تعبیر که کاشف از دَیْنیت است، آن هم امر عقلی را به بیان نقلی منعکس کرده، برای این است که بفهماند این قضیه، قضیه اشتغال و گرفتاریِ عهده ناس است، منتها به حکم قاعده من استطاعَ.
    بعد تحدیدی که می کند این است که ترک حج را قرین کفر می کند. بالنسبه به تعبیر کفر در نصوص و روایات بالنسبه به نماز هست. ‌از ترک صلاة‌ تعبیر به کفر شده اما مهم این است که در خود قرآن بالنسبه به ترک حج تعبیر کفر آمده.
    مشایخ اربعه: مفید، کلینی، شیخ الطائفه و شیخ صدوق، هرچهار رکن، این روایت را ضبط کرده اند، و گذشته از نقل مشایخ اربعه روایت اعتبار سندی دارد که فقیه بر طبق این سند در مسائل احتیاطیه فتوا می دهد. آن وقت متن روایت هم این است که کسی که مستطیع بشود و نرود، ‌دم مرگ مخیرش می کنند، مختاری بمیری یهودیاً او نصرانیاً. شدت امر بالنسبه به حج این است.
    قهرا ازاین نحوه ی بیان کتاباً، سنةً، روشن می شود که وظیفه کسانی که متصدی این امرند، چقدر مهم است.
    اولا ما نمی توانیم درک کنیم: اینجا کجاست؟! این بنا چه بنایی است؟! این سنگ های روی هم گذاشته شده چه غوغائی است.
    «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ». اولاً دو نفر را انتخاب کرده: یکی خلیل الله؛ یکی ذبیح الله بعد از آن ابتلا: «واذ ابتلی ابراهیمَ ربُه بکلماتٍ فاتمهن». همچو شخصی با همچو دستی، ‌او را کارگرِاین بنا کرده. آن ذبیحی که وقتی گفت: «انی اری فی المنام انی اذبحک»- بهت آوراست این کلمات. تصورش سهل است تحققش فوق العاده دشوار است- «یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاء‌الله من الصابرین». بعد که هر دو را از همچو مَحَکی در آورد، مأمور کرد که این بنا را بسازند. این خانه ای است که لا یدرک و لا یوصف.
    بعد مهم این است که همچو دو شخصیتی با آن تضرع می گویند: «ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم» منتها رمزِ این خانه بعد روشن شد.
    شماها اهل فضل اید، اشاره ای کافی است، بعد فکر کنید، تامل کنید بس است. نتیجه خلقت و ثمره تمام وجود، معرفت است و عبادت. خلقت مقدمه است. تمام این عالم، پوست است؛ فقط مغز عقل است، و حامل عقل، انسان است. دعامة الانسان العقل. این خانه ساخته شده؛ صاحب این خانه آدم شده: «و سخّر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض»؛ چراغ عقل را در مغزِ این صاحبخانه روشن کرده؛ این چراغ باید روشن بشود به معرفت از جهت نور، به حرارت از جهت ایمان و عبادت. می شود غرض خلقت این. نتیجه کی حاصل می شود؟ به بعثت. بعثت از بدء ‌باید شروع بشود؛ کمال و نهایت می رسد به مقام خاتمیّت. خاتم، می شود نتیجه خلقت، ‌ثمره وجود ؛ و او مبعوث می شود برای اینکه این بشر را به آن غایه القصوی که عبارت است از معرفت و عبادت برساند.
    حالا مهم این است که آن بذرِ ثمره ی خلقت و نتیجه ی بعثت، آن بذر کنار این خانه کاشته شده. عظمت این بیت در این است. این است که باید فهمید کعبه چیست؟ و اینجا کجاست؟ و وظیفه ما نسبت به این بنا چیست؟
    «رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسلِمَينِ لَك ومِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسلِمَةً لَّك وأَرِنَا مَنَاسِكَنَا». بهت آور است این بیانات. بعد که قواعد را بالا برد با آن خلوص، ‌خودش و اسماعیل، کمکی هم در کار نیست، چون دست دیگری لایق نیست؛ فقط دست خلیل است و دست ذبیح. بعد دو دعا کرد: « رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسلِمَينِ لَك ومِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسلِمَةً لَّك وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا». خوب دقت کنید، مناسک حج را ساده نگیرید. ابراهیم در همچو جایی گفت: بارالها! أرنا مناسکنا؛ وظیفه ما را نسبت به این خانه، خود ارائه بده. بعد... که بذر ثمره ی وجود پاشیده شد، اینجاست : « رَبَّنَا وَ ابْعَث فِيهِمْ رَسولاً مِّنهُمْ يَتْلُوا عَلَيهِمْ ءَايَاتِك وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَاب وَالحْكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّك أَنت الْعَزِيزُ الحْكِيمُ». این دعا از همچو داعی، از همچو بازوی خسته ای، از همچو نفس مخلصی، هنگام ساختمان این خانه انجام شد، بذر کمال وجود اینجا پاشیده شد. این قضیه در سوره بقره است. خوب دقت کنید، اینکه گفتم اشارات قرآن را باید دید... این قضیه در سوره بقره است.دعا تمام شد.
    بعد بروید به آخر قرآن، سوره جمعه : " بسم الله الرحمن الرحیم یسبح لله ما فی السماوات و ‌الارض الملک القدوس العزیز الحکیم". به قدری مطلب مهم است اولا:شروع که می شود: " یسبح لله ‌ما فی السماوات و ما فی الارض"؛ در آیه پنج اسم آورده شده: الله،‌ الملک، القدوس ،‌العزیز، ‌الحکیم. دو جای قرآن این قضیه را آورده: یک جا فرموده: "هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه "، یک جای دیگر باز فرموده: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب و الحکمه». مهم این است: دعا از ابراهیم این بود. اجابت دعا در این دو آیه بیان شد. در سوره جمعه با آن پنج اسم با هو الذی. جای دیگرهم لقد منّ الله.
    نتیجه این است: خانه خانه ای است که مبدأ‌ کمال بشریت در اینجا تأسیس شده و منتها هم، این است. حالا مهم این است. نتیجه این شد: بعثت خاتم بذرش اینجا[اشاره به شهر مکه] پاشیده شده، ثمرش هم اینجا به وجود آمده و از اینجا همان شمسی که فرمود: " والشمس وضحاها " طلوع کرد. " یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا ومبشرا ونذیرا وداعیا الی الله باذنه وسراجا منیرا" نتیجه این شد:‌ کعبه یعنی مرکزی که غرض از خلقت و نتیجه ی بعثت به برکت این خانه تأمین شده. آنچه محیر العقول است این است که دعا از ابراهیم، ‌اجابت از خدا. تمام شد.
    اما غرض نهائی چیست؟‌ غرض نهائی این است که این بعثت یعنی این تلاوت آیات، این تزکیه، این تعلیم کتاب و حکمت، ‌سرتاسر زمین را بگیرد و به تمام مراتب، از قوه به فعل بیاید و آن چیست؟ کی می شود؟ آن وقتی که «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله» آن جهت هم باز باید از این خانه شروع بشود.
    این است که عظمت کعبه وقتی فهمیده می شود که معلوم بشود بذر بعثت خاتم، کنار این سنگ ها پاشیده شده، کمال این بعثت هم که به ظهور ولی عصر است، باید از کنار این خانه بشود؛ جای دیگر اصلا لایق این امر نیست. خود تصور این دو کلمه بس است.
    آنچه سنی و شیعه متفقاً نقل می کنند و نقل کرده اند و عجب این است که این روایت مورد اتفاق است هم عامه نقل کرده اند[و] هم خاصه. [ولی عصر]یخرج از کعبه [در حالی که] ‌جبرائیل در یمینش، میکائیل در یسارش، بالای سرش ابری است. منادی از آن ابر ندا می کند: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه.
    جبرائیل در یمین یعنی چه؟ میکائیل در یسار یعنی چه؟ ناموس علم، جبرئیل امین است؛ ناموس رزق، میکائیل است. قوام وجود انسان به دو چیزاست: از جهت جسمانی، رزق مادی؛ از جهت معنوی، علوم و کمالات انسانی. جبرائیل در یمین اوست یعنی ناموس علم در دست راست اوست. میکائیل در یسار اوست یعنی رزقِ عالم در دست اوست. با این وضع ظهور می کند از این خانه.
    نتیجه این مطالب چی شد؟ نتیجه این است که وظیفه شما همه تان روشن شد به دو کلمه. و آن دو کلمه این است که هر روحانی که متصدی امری است در کاروانی، وظیفه اش این است اولا: عظمت این بیت را به آن حجاج بفهماند. ما در یک مجلس- نه در یک مجلس- در صدها مجلس هم نمی توانیم بگوییم اینجا کجاست. هر آیه ای[از قرآن درباره حج] را که ببینی، هر جمله ای را: «انّ اولّ بیتٍ وضع للناس» غوغائی است ، «ولیطّوّفوا بالبیت العتیق» باز غوغای دیگری است، «و اذّن فی الناس بالحج» آن داستانی است. هر یک از این آیات غوغائی از مطلب است.
    عظمت این حج را باید به افراد بفهمانید. حج، قصد است؛ قصد، مفهوم تعلقی است، قاصد می خواهد، مقصود می خواهد. قاصد این[اشاره به افراد حاضر] و آن است. مقصود چیست؟ این بیت است . پس باید مقصود معلوم بشود. وظیفه ی فرد فرد شما این است که عظمت مقصود را که کعبه است -کما هو- بفهمانید. نتیجه ی این قصد و نتیجه ی این مقصود را هم بیابید و اجرا‌ء ‌کنید.
    نتیجه چیست؟ نتیجه این است که از[روز] اولی که کاروان حرکت می کند تا وقتی که برمی گردد وظیفه فرد فرد شما این است که افرادی که تحت اشراف شما هستند، به دو کلمه توجیه بدهید - حرف حساب دو کلمه است. بیشتر دیگر نیست - آن دو کلمه چیست؟‌ یکی مَن مِنه الوجود و او خداست؛ یکی مَن بِه الوجود و او ولی عصر است. وقتی ما فهمیدیم این خانه برای چه ساخته شده و این خانه مبدأ و منتهایش چیست، باید بفهمیم‌ که حاجی وقتی می آید به مکه و برمی گردد باید عارف به دو کلمه برگردد: یکی خدا که وجود از اوست؛ یکی ولی خدا که وجود به اوست، به برکت او هر چه هست، هست.
    مجالسی که تشکیل می شود... سعی کنید هر مجلسی این برنامه را اگر عملی کنید خودتان بعد لذتش را خواهید چشید. ما هم تذکر می دهیم. علامه دو کتاب دارد. علامه فحلی است. اسم کتابهایش هم حساب دارد منتها بزرگان شیعه مجهول القدر اند. عامه نسبت به علامه حلی می گویند: یکتب وهو راکب ویزاحم بعظمته الکواکب. خلاصه فحل الفحول است. این مرد یک کتاب دارد به عنوان تبصره. تبصره را برای مقلدینش نوشته. اسمش را هم گذاشته تبصرة العوام؛ و این تبصره را اکابر دین شرح کرده اند؛ از اول مثل محقق، شارح تبصره است تا عصر اخیر هم مثل آقا ضیاء. کتاب دیگر علامه تذکره است. تذکرة الفقهاء. این کتاب را برای فقهاء‌ نوشته. حالا حرفهای ما برای شما تبصره نیست، تذکره است، یادتان می آوریم نه یادتان بدهیم، بین این دو تا فرق است. یاد دادن امری است، یاد آوردن امری است.
    آنی که باید به یادتان باشد اینهاست که می گویم. اینها عصاره یک عمر است منتها باید عمل کنید تا نتیجه اش را درک کنید. هر مجلسی که تأسیس می شود شروع کنید به زیارت سلام علی آل سین. دعاهایش را لازم نیست بخوانید. خود زیارت را بخوانید. آن زیارت اکسیر اعظم است. چون خود حضرت فرمود: هر وقت خواستید توجه کنید به خدا به وسیله ما، این جور بخوانید: سلام علی آل یس. ختم مجلستان را هم به دعا به امام زمان قرار بدهید تا اشراق نور او آن مجلس را عوض کند. ممکن نیست شما رو به آفتاب بایستید آفتاب رو به شما نباشد. اگر شما رو به او کردید او هم رو به شما خواهد بود و اشراق او اکسیری است که منقلب می کند هر مجلسی را.
    اهل کاروان که جمع شدند، سه قسمت کنید: یک قسمت تعلیم احکام؛ یک قسمت تهذیب اخلاق؛ یک قسمت تحکیم عقائد. مجالس شما باید مشتمل بر این سه امر باشد؛ اگر شد می شود: فریضةٌ عادلهٌ سنةٌ قائمهٌ. جمع کردید بین فریضه، بین سنت ، بین آیه محکمه. آیه محکمه می شود تحکیم عقائد مردم؛ فریضه عادله می شود تعلیم احکام شرعیه؛ سنت قائمه می شود تهذیب اخلاق.
    سعی کنید آنچه بر مردم می خوانید از این دو تا خارج نباشد: یا آیه قرآن یا روایت اهل بیت عصمت و طهارت. «کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل» . - سعی کنید...- تهذیب و تربیت فقط به آیات و روایات میسر است لیس الا. این ترتیب مجالس. اگر این جور بشود افرادی که از زیر دست شما در می روند اینها بعد، هم از جهت عقیده، هم از جهت عمل، هم از جهت اخلاق بهره مند شده اند؛ ریشه، تنه، شاخه وقتی درست شد قهرا میوه حاصل می شود. «الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت وفرعها فی السماء». به این جور از این حج تجارتی کردید که نمی شود گفت سودش چقدر است فقط اجمالا می شود گفت: «تجارة ‌مربحة یسّرها لکم ربکم»
    قدر این نعمت را بدانید. روحانیِ حج شدن مسئله ساده ای نیست. من نمی توانم در یک مجلس و دو مجلس بگویم این کار چقدر مهم است و چه آثاری برایش مترتب است ولی شما اهل فهم اید دو کلمه برایتان می گویم: یک کلمه از خدا: «و انذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر»؛ یک کلمه هم از امیرالمؤمنین: «اجتمعت علیهم حسرة‌ الفوت وسکرة الموت». این حسرت چیست؟ این حسرت این است که یک فرصتی به دست من آمده بود، ازاین فرصت آن بهره ای که باید بگیرم، نگرفتم، روز قیامت که می شود همه در حسرتند، آنها که کاری کرده اند علماً عملاً ‌متحسرند، آنهایی که نکرده اند گرفتار این حسرتند؛ آنها که نکرده اند در حسرت که چرا نبردیم، آنها که بردند در حسرت که چرا کم بردیم . هر آنی از وقتتان استفاده کنید.
    تعلیم کنید به مردم طُرُقی را که به آن طرق تربیت بشوند. راه ها دارد تربیت مردم. مشکلاتی دارد. راهی که الان می گویم و ان شاء الله خودتان هم عمل کنید و از فردا ترک نکنید، به همه حجاج هم سفارش کنید. از فردا شروع کنید روزی یک جزء قرآن، هر ماه ‌یک ختم، منتها به این ترتیب: ماه اول ـ این ماه، ماه رمضان است این کار را بکنید. از دستتان می رود! بعد به حسرتی گرفتار می شوید که حد ندارد. این ماه رمضان است، شروع کنید، آنها که شروع کرده اند خب خوشا به حالشان، آنها که شروع نکرده اند این ماه را، هر روز یک جزء قرآن هدیه کنید به حضرت خاتم النبیین، ماه دوم همین قرآن را بخوانید، هدیه کنید به حضرت امیرالمؤمنین. همچنین تا امام زمان. باز از سر بگیرید این کار را. هم خودتان بکنید، هم به حجاج تزریق کنید که همه بار بیایند به این عمل.
    آن وقت اثرش چیست؟ اثرش این است که... این روایتی که الان نقل می کنم روایتی است که از جهت سند جوری است که فقیه بر طبقش فتوا می دهد. فرق است بین روایتی که نقل بشود مرسل یا مقطوعه یا مسند اما سند حجت نباشد، با روایتی که هم مسند است و هم سند قوی است، و قوت هم در حدی است که فقیه محتاطی، آن هم مثل شیخ انصاری، بر طبق این سند فتوا می دهد. روایت این است که آمد نزد امام علیه السلام گفت:
    من در ماه رمضان چند ختم قرآن کرده ام، برای جدت، برای پدرت، برای خودت قرار دادم، ما لی بهذا؟‌ آیا برای من به این عمل چیست؟ ‌بعد که این را گفت ما لی بهذا ؟‌ حضرت فرمود: لک بهذا أن ‌تکون معهم. بهتش زد. مگر می شود. «‌لک بهذا ان تکون معهم» آنی که برای توست درمقابل این عمل این است که با اینها باشی. معیت با خاتم محیرالعقول است، معیت با موسی بن جعفر عقل را مندهش می کند، معیت با امام رضا بهت آور است ،منتها رحمت، رحمت واسعه است.
    امیدواریم ان شاء الله خودتان و همه حجاج حد اکثر استفاده را از این سفر ببرید. وقت نیست و همین اندازه بس است و ما از خدا می خواهیم که ما را در‌ زمره حجاج این بیت قرار بدهد و از معتمرین حساب کند؛ با عمره مقبوله همه تان برگردید، و امیدواریم مجالستان به خدا و امام زمان ختم بشود و این تحفه برای ابد برای خودتان و گذشتگانتان‌ و نسلتان بماند.
    اللهم کن لولیك الحجة بن الحسن صلواتك علیه وعلی آبائه في هذه الساعة و في کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضك طوعا وتمتعه فیها طویلا.
    اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین اللهم صل و سلم علی محمد و آل محمد و‌صل وسلم علی جمیع الانبیاء والمرسیلین والاوصیاء والشهداء والصدیقین وعبادک الصالحین اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات والمسلمین والمسلمات الاحیاء منهم والاموات تابع اللهم بیننا و بینهم بالخیرات.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما