• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    در جمع گروهي از شاعران جوان آييني به بيان اهميت سرودن شعر براي اهل بيت عليهم السلام و تذكراتي در همين مورد پرداختند و سپس بر اهميت اقامه عزا براي اميرالمؤمنين عليه السلام تأكيد كردند


    اهميت سرودن شعر براي اهل بيت عليهم السلام و اقامه عزاي اميرالمؤمنين عليه السلام
    در جمع گروهي از شاعران جوان آييني به بيان اهميت سرودن شعر براي اهل بيت عليهم السلام و تذكراتي در همين مورد پرداختند و سپس بر اهميت اقامه عزا براي اميرالمؤمنين عليه السلام تأكيد كردند
    بسم الله الرحمن الرحیم
    اولا این زندگی، که الان آن به آن میگذره هم از من هم از شما، این محصول تمام عالم وجوده، نه تنها این لقمه نانی است که می خوری یا جرعه ای آبی که می نوشی تمام این عالم که نه اولش پیداست نه آخرش این خورشید با این عظمت چندین صد هزار برابر کره زمینه نورش در ظرف هشت دقیقه و خورده ای به زمین میرسه با اینکه مسافت آفتاب تا زمین به اندازه ای است هشت دقیقه و هجده ثانیه تقریباً هر دقیقه ای اش شصت ثانیه هر ثانیه ای سیصد هزار کیلومتر نور سیر میکنه تا میرسه به زمین حالا منظومه هائی است که نورش بعد از یک میلیون سال نوری به زمین میرسه اینه وسعت این عالم این نفس من و شما بستگی داره به همین این عوالم یکی از اینها از دائره خارج بشه تمام وضع زندگی ما به هم میخوره (لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون) این زندگی ارزشش اینه منتها چه جور میگذره؟ امروز چندم ماهه شعبانه؟ همه شما یک سال قبل همچه روزی بودید الان هم هستید این یک سال چه جور گذشت؟ (کان لم یکن شیئا مذکورا) حالا خیلی باشه نهایتش اینه که صد تا مثل این یک سال همین جور که این یک سال اینچنین گذشت سال بعد هم اینچنینه و هکذا آخرش چیه؟ یا روز یا شب این رشته دیگه پاره میشه وقتی پاره شد بزرگترین مصیبت که فوق تمام مصائبه حسرته (و انذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر) این کلمات اصلا آب میکنه کسی که بفهمه به خاتم این جور خطاب از خداوند عالم (و انذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر) همه را بترسان از اون روز حسرت که کار تمام شد. این چه حسرتیه؟ این حسرتی که همه ماها در پیش داریم اینه. مثلش اینچنینه آدم به تاریکی میره در ظلمات بعد به او میگن زیر پات چیزیه که برداری پشیمان میشی برنداری هم پشیمان میشی یک عده برمی دارند یک عده میگن حالا که آخر پشیمانیه از اول چرا خسته کنیم خودمان را بعد که میان به روشنی می بینین زبرجده اونهائی که برنداشتند پشیمانند که چرا برنداشتند اونها که برداشتند پشیمانند که چرا کم برداشتند دم مردن هم عالم در حسرته هم جاهل هم مطیع در حسرته هم عاصی و گنهکار یک عده در حسرتند که چرا از این گوهر استفاده نکردند اونهائی که استفاده کردند اونها در حسرتند که یک نفس گذشت و ما می توانستیم در این نفس بگیم (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) به این چهار کلمه چهار قصر بهشتی درست کنیم و اون نفس تمام شد و نکردیم اینه اون پیشامدی که همه داریم هر کدامتان از امروز خوب فکر کنید اولا این زندگی را گفتم خوب تحلیل کنید بعد ببینید در چه صرف می کنید شما اهل شعرید، خود شعر داستانی داره اصلا حقیقت شعر چیه؟ شعر از چه پیدا میشه؟ بعد این شعر چه اطواری داره؟ خود این شعر چه الوانی پیدا میکنه؟ اینا مباحثی است که کتابی لازمه. حالا خلاصه اش را می گیم شعر یک قالبیه که در این قالب مواد ریخته میشه اون وقت دو چیز را باید دید یکی ماده را یکی هیئت را خوب اینا را دقت کنید. این پرده ای که روش نقش میکشند دو چیز در این نقاشی مهمه یکی اون ماده که رنگه اون چه رنگی باشه چه ماده ای باشه یکی اون نقشی که این رنگ در اون نقش درمیاد اون وقت مراتب در نقاشی پیدا میشه از کجا تا کجا؟ شعر موادی داره. تارة از اون مواد اخذ میشه از محسوسات. شقّ دوم ماده گرفته میشه از متخیلات. شقّ سوم ماده گرفته میشه از معقولات اون وقت قهراً شعر میشه شعر حسّی شعر خیالی شعر عقلی. اینه که در بیان حجت خدا ابواب حکمته (و انّ من الشعر لحکمة) اینکه فرمود (من الشعر لحکمة) این خودش شرحی داره حالا دیگه وقتش نیست سعی کنید در شعر دو مطلب را دقت کنید یکی اون ماده را موادی که در قالب نظم می ریزید این مواد را از کتاب و سنت اخذ کنید. بعد وقتی در قالب ریختید خب اهل قالب شعر شماها خودتان هستید دیگه اون محتاج به بیان نیست اونی که مهمه اینه موادی که پیدا می کنید و در شعر در قالب می ریزید اون ماده ریشه اش یا از قرآن باشه یا از کلمات ائمه معصومین اون شعر غوغا میکنه دیگه بعد خلاصه شماها هر کدامتان خودتان هم نمی دانید چه جور می تونید به مقام اعلی برسید ولی اگر این راه را طی کنید کم کم میشه اینجور. اولا شعر نگید الا در وصف چهارده نفر یا شعرتون رنگ توحید و معرفت و سیر الی الله داشته باشه یا شعرتون قالب مکارم این چهارده نفر باشه این زندگی را صرف در غیر این دو کلمه نکنید چون بعد به حسرت خواهید مبتلا شد بعد اگر شعر را در این راه صرف کردید اون هم با نفوذی که در مردم دارید هرکدامتان خب در عده ای از این مردم حرفتان اثر داره بعد برید دنبال خدمت کاری کنید که اون کار اسمتان را در دفتر این چهارده نفر ثبت کنه اگر ثبت شد اولا بعد قلم خورد ثانیا دو مطلب لازمه یکی اسم نوشته بشه در اون دفتر یکی بعد از نوشتن اسم قلم نخوره اگر این جور شد دم مردن زن جدا میشه دیگه فرزند جدا میشه همه میان تا کجا؟ تا دم قبر اونجا میگذارند همه ما را همه هم می روند غیر از این چاره نیست بعد شما می مانید و همان کسانی که اسمتان در دفتر آنها است اون وقت چشم باز می کنی تو قبر می بینی امیرالمؤمنین کنار توست چشم باز می کنی می بینی امام هشتم کنار توست این چه سعادتیه منتها قدر بدانید غنیمت بشمرید.
    من هر وقت یادم میاد از این قضیه خودم متحیرم. دعبل یک شاعره این مرد شغلش شعره اما موقعیت به کجا رسیده گفتن این کلمه آسونه اما درکش برای مثل شیخ انصاریه نه برای هر کسی اولا باید بشناسی اون کسی که گفته کیه؟ امام رضا به زبان آسان میاد اما علی بن موسی الرضا کیه؟ اون کسیه که امام جعفر صادق به فرزندش حضرت موسی بن جعفر بیانی که داره که هر حکیمی می لرزانه اینه امام ششم به امام هفتم فرمود در صلب تو عالم آل محمده (صلوات) این بیان رئیس مذهبه بعد فرمود (یا لیتنی ادرکته) اونی که گفتم مثل شیخ انصاری رو مبهوت میکنه این جمله است که امام ششم به امام هفتم فرمود در صلب تو کسی است که ای کاش من او را درک می کردم حالا کسی که جعفر بن محمد آرزوی دیدنش را داره این امام هشتمه کسی که طبق روایت صحیح السند که مجتهد مسلـّم بر طبق سند فتوا میده حجت خدا فرمود: یک زیارت قبر او برابره با هزار حج بیت الله امام هشتم اینه وقتی دعبل وارد شد جمله ای که حضرت فرمود، فرمود: (مرحبا بک یا دعبل) مرحبا به تو ای دعبل یک شاعر میتونه به اینجا برسه بعد فرمود: (مرحبا بناصرنا بیده و لسانه) مرحبا به تو که هم به دستت هم به زبانت ما را نصرت میکنی بعد فرمود بیا بنشین اینجا کنار خودش دعبل را نشاند بعد فرمود ایام عاشورا است بگو شروع کرد به گفتن که دیگه گفتنی نیست که چه گفت و چه جور امام هشتم منقلب شد خب شعری که وقتی خوانده بشه علی بن موسی الرضائی که چنانه گریه کنه این شعر غوغا میکنه وقتی مرد پسرش علی بن دعبل خوابش دید، دید یک لباس سفیدی سر تا به پا به قامت داره چه لباسی؟ لباسی که قابل بیان نیست گفتنی نیست پرسید پدرم حالت چطوره؟ گفت بعد از مردن در اثر بعضی از اعمال گرفتار بودم اینجا معلوم میشه حساب چه جور دقیقه در اون گرفتاری یک وقت دیدم خاتم النبیین ظاهر شد، خاتم انبیاء در عالم برزخ ظهور او حضور او گفت تا چشمش به من افتاد فرمود ای دعبل اون قصیده ای که برای فرزندانم گفتی برای من بخوان گفت شروع کردم به خواندن اون قصیده (لا اضحک الله سنّ الدهر ان ضحکت * و آل احمد مظلومون قد قهروا) این قصیده را شروع کردم به خواندن برای خود پیغمبر خاتم بعد که خواندم حضرت لباسش را درآورد بر قامت من پوشاند این لباسی که می بینی لباس خود پیغمبره این کلاهی که به سر من می بینی به سر خود پیغمبر بود، خودش برداشت رو سر من گذاشت، یک شاعر می تونه آخر به اینجا برسه این مقام گفتنی نیست، همه تان همت کنید شعرتان را در این راه صرف کنید منتها اگر بخواهید به آن مقام برسید شرط داره شرطش اینه که به این سفارش عمل کنید: اول تقوی اون کسی که مادح اهل بیت عصمته خواه ناخواه باید به تناسب ممدوح مادح باشه کسی که مدح شاهی میکنه به تناسب اون شاهه، کسی که مدح رئیس جمهوری میکنه به تناسب اویه، اما کسی که مدح امیرالمؤمنین میکنه باید مناسب با او باشه شرط اول تقوی است واجبات به جا آوردن، از حرام صرف نظر کردن شرط دوم نماز را بر همه کار مقدم بدارید شرط سوم بعد از نماز صبح حتما دعای عهد را که آخر مفاتیحه ترک نکنید شرط چهارم اینه که روز یا شب هر وقت فرصت کردید یک سوره یس بخوانید به حضرت زهرا هدیه کنید اگر این برنامه را عمل کردید همه تان در ردیف دعبل خزاعی نامتان در دفتر اونها نوشته میشه شرط آخر اینه که همه تان باید همت کنید همون طوری که فاطمیه شده دوم عاشورا باید به همت شماها از همین حالا شروع کنید بیست و یکم ماه رمضان باید بشه امسال عاشورای دوم ماها تقصیر کردیم خدا بر ما ببخشه حالا که بیدار شدیم باید غفلت نکنیم بیست و یکم ماه رمضان یعنی چه وقت نیست که من بگم چیه وقت نمازه اما چون اسم امیرالمؤمنینه خدا راضیه که این اندازه از اول وقت را ما بگیریم علی بن ابی طالب اون کسیه که نصّ قرآنه که اون نفس خاتم النبیینه (و انفسنا و انفسکم) اینا شوخی نیست نفس خاتم جان عقل کله عصاره عالم وجود خاتم النبیینه بعد که نگاه کرد به صورت امیرالمؤمنین خطبه می خواند یک مرتبه بلند بلند گریه کرد گریه یک وقت گریه منه خب به اندازه من ارزش داره یک وقت گریه گریه ابراهیم خلیله به اندازه ابراهیم خلیل عظمت داره یک وقت گریه گریه خاتم انبیاء است اشکی که از چشم عقل کل برزیه تمام ملکوت عالم وجود را منقلب میکنه

    وقتی اشک ریخت از چشم پیغمبر پرسید یا رسول الله چرا گریه می کنی؟ فرمود: برای محاسن غرق به خون تو در این ماه گریه می کنم روز بیست و یکم همچه روزیه بعد فرمود یا علی اون کسی که تو را بکشد مرا کشته

    این کلمه خیلی معنا داره معنی این کلمه اینه که روز بیست و یکم روز شهادت پیغمبره

    هر کس خدمتی بکنه برای احیاء اسم امیرالمؤمنین اون خدمت به نفس خود پیغمبره اینه که مردم باید از خواب بیدار بشوند امسال بیست و یکم باید بشه عاشورای دوم اگر اینجور شد اثر اولش اینه که پیغمبر خاتم از شما راضیه

    سعی کنید هرچه می توانید به وسیله ها به افرادی که مرتبطید هر هیئتی باید بیرون بیاد هر هیئتی که به وسیله شما بیرون بیاد در نامه عمل شما نوشته میشه اگر اون قدرت را داشته باشید صرف نکنید فردا به همان حسرت خواهید گرفتار شد (و انذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر) خلاصه باید حق امیرالمؤمنین ادا بشه ما نسبت به او بسیار کوتاهی کردیم خدا بر ما ببخشه نفهمیدیم که بود؟ چه کرد؟ و چه جور از این عالم رفت؟ اگر کسی فکر کنه همین اندازه بسه (ندیده کسی در جهان این سعادت * به کعبه ولادت به مسجد شهادت) وقتی آمد اول نافله صبح را خواند ابراهیم خلیل باید این حرف را بشنوه و به کنهش برسه موسی بن عمران باید به کنه این کلمه که میگم برسه صبح نوزدهم که آمد در محراب ایستاد نافله صبح را خواند در نافله صبح روز نوزدهم سوره انبیاء را خواند شقّ القمر کرد حالا چه روزیه چه دلیه؟ چرا سوره انبیاء را خواند؟ صد و بیست و چهار هزار پیغمبر اون وقت دور اون محراب حلقه زده بودند تا اون وقتی که افتاد روی زمین گفت: (فزت و ربّ الکعبة).

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما