ترديدي نيست كه «بسم» مشتمل است بر حرف جر و مجرور و اسم مضاف است به الله و الله موصوف است به رحمن و رحيم. البته وجوه ديگري هم از نظر ادبي، قابل طرح است، ولي عصارهي بحث اين است و اقرب در كيفيتِ تركيب.
بحثي كه هست اين است كه جار و مجرور محتاج است به متعلق؛ آيا متعلق اين جار و مجرور چيست؟ در تعيين متعلق كه علی اي حال متعلقي بالضروره براي «بسم» لازم است، اقوال مختلف است: بين جملهي فعليه و اسميه از يك جهت؛ و باز آن جمله آيا عبارت است از مشتمل بر مادهي قرائت كه متعلق قهرا ميشود أقرأ يا إقرأ؛ يا به عنوان خبر، يا به عنوان انشاء؛ نظر دوم اين است كه مادهاي كه در آن جمله هست، اخباراً يا انشاءً استعانت است؛ چه به عنوان "أستعين بإسم الله"، چه به عنوان امر به استعانت؛ نظر سوم اين است كه متعلق، مادهي در ضمن هيئتي است و آن ماده ابتداء است؛ أبتدئ بسم الله أو إبدأ.
الحمد لله رب العالمين وصلی الله علی سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقية الله فى الارضين واللعن علی اعدائهم الى يوم الدين
چون خود بسمله، آيهاي از آيات سوره هست، قهرا چون بحث در تفسير سورهي يس است، بايد شروع بشود از اين آيه. در اين آيهي كريمه مباحثي است. خلاصهي مباحث منقسم ميشود به سه قسم: يك قسم در مفردات اين آيه؛ يك قسم در مركب از اين مفردات، و يك قسم هم در ما يتعلق به آيهي كريمهي «بسم الله الرحمن الرحيم». قبل از شروع در اين اقسام، مقدمةً بايد إعراب آيه معين بشود.
ترديدي نيست كه «بسم» مشتمل است بر حرف جر و مجرور و اسم مضاف است به الله و الله موصوف است به رحمن و رحيم. البته وجوه ديگري هم از نظر ادبي، قابل طرح است، ولي عصارهي بحث اين است و اقرب در كيفيتِ تركيب.
بحثي كه هست اين است كه جار و مجرور محتاج است به متعلق؛ آيا متعلق اين جار و مجرور چيست؟ در تعيين متعلق كه علی اي حال متعلقي بالضروره براي «بسم» لازم است، اقوال مختلف است: بين جملهي فعليه و اسميه از يك جهت؛ و باز آن جمله آيا عبارت است از مشتمل بر مادهي قرائت كه متعلق قهرا ميشود أقرأ يا إقرأ؛ يا به عنوان خبر، يا به عنوان انشاء؛ نظر دوم اين است كه مادهاي كه در آن جمله هست، اخباراً يا انشاءً استعانت است؛ چه به عنوان "أستعين بإسم الله"، چه به عنوان امر به استعانت؛ نظر سوم اين است كه متعلق، مادهي در ضمن هيئتي است و آن ماده ابتداء است؛ أبتدئ بسم الله أو إبدأ.
از نظر مقام ثبوت، بحثي است؛ از جهت مقام اثبات بحثي و حق در بحث اين است كه مسئله هم از جهت ثبوتي دقت بشود و هم از جهت اثباتي.
اما از جهت ثبوت، تقدير هر يك از اين امور مانعي ندارد؛ هم استعانت به اسم خدا، هم قرائت به اسم خدا، هم ابتداء به اسم خدا.
البته يك اشكالي بعضي، مثل محقق مدقق صاحب "البيان"، در استعانت دارد كه آن هم برميگردد به مرحلهي اثبات كه بعد تعرض ميكنيم.
پس، از جهت ثبوتي و امكان، آن متعلق محذوف، هم ممكن است «أستعين» باشد، هم ممكن است أقرأ باشد، هم ممكن است أبتدئ باشد.
در مرحلهي اثبات، عدهاي از مفسرين قائل شده اند كه متعلق «أقرأ» هست يا «اقرأ». وجه اين قول، بايد بيان بشود، تا ببينيم اشكالش چيست. آنچه ممكن است اين قول مؤيَّد بشود، اين آيهي كريمه است: «اقرأ باسم ربك الذي خلق». در اين آيه امر شده به قرائت به اسم رب. پس اين وجه، مقرِّب اين است كه مقدر و متعلق جار و مجرور در بسم، «أقرأ» باشد، يا «إقرأ». اين قول و اين هم توجيهش.
اما اشكال عمدهاي كه بر اين نظر است، اين است كه اگر ما متعلق محذوف را «أقرأ» قرار بدهيم، قهرا نتيجهاش اين ميشود كه مقروء بعد از «بسم الله» است؛ مثلا در سورهي يس، "أقرأ بسم الله الرحمن الرحيم، يس، والقرآن الحكيم" و حال آنكه خود آيه، بر مسلك تحقيق، قرآن است. اگر ما متعلق را «أقرأ» قرار بدهيم، خود «بسم الله الرحمن الرحيم» خارج ميشود و اين محذور قابل دفع نيست.
اشكال دومش اين است كه قرائت فعل ما است. قرائت مأمورٌ به ای است كه امرش متوجه به قاري است و خود اين كلام كه نازل شده از رب الارباب، آيا متعلقش چيست؟ قرائت بالنسبه به ما مورد دارد، نه بالنسبه به خود خدا.
اشكال سومش اين است كه با آنچه كه در سور قرآن، مصدَّر به انشاء است، جمع نميشود. «بسم الله الرحمن الرحيم، قل هو الله أحد» و هكذا همهي سوري كه مصدَّر است به امر؛ قهرا با قرائت جمع نميشود. اين وجه، به اين ادله مردود است.
وجه دومي كه هست اين است كه مقدر «أستعين» باشد؛ استعانت ميكنم به اسم خداوند رحمان و رحيم. البته خداوند مسامحه است؛ «الله»، معنايش خداوند نيست كه بعد خواهيم گفت. منتها ما در اين زبان، كلمهاي غير از اين، فعلا نداريم و الا استعانت به اسم الله رحمان رحيم است. اين نظر عدهاي است. بعضي هم قائل شدند كه اين وجه لا بأس به، مثل صاحب الميزان كه لا بأس به اينكه مقدر و متعلق «أستعين» باشد.
اشكال بر اين نظر اين است كه «أستعين» از خلق ميسر است، نه از خالق؛ خدايي كه نازل كرده اين آيه را، متعلق اين جار و مجرور، نسبت به خدا محال است «أستعين» باشد. پس نظر ايشان هم كه اين وجه لا بأس به، ولي احسن اين است كه «ابدأ» باشد، مخدوش است.
بعضي مثل محقق صاحب البيان باز قائل شد ه اند كه «أستعين» معقول نيست، حتي از خلق. دليل ايشان هم در كتاب البيان اين است كه در سورهي كريمهي حمد، «إياك نعبد وإياك نستعين» است. تقديم «إياك» بر «نستعين» مفيد حصر است. به مقتضاي نص كتاب، استعانت منحصر است به خدا؛ قهرا استعانت به اسم الله مردود است.
اين دليل هم به نظر ما مخدوش است. اولا «إياك نعبد وإياك نستعين» منافات با استعانت به غير خدا ندارد. تنافي در صورتي است كه استعانت به غير خدا، بالذات باشد؛ اما اگر استعانت به غير خدا بالعرض باشد و ينتهي الی ما بالذات با «إياك نستعين» منافات ندارد. دليل بر مدعاي ما، در قبال ايشان، خود قرآن است. همچنان كه در قرآن است «وإياك نستعين»، در خود قرآن است «استعينوا بالصبر والصلاة»؛ استعانت كنيد به صبر، استعانت كنيد به نماز. اگر استعانت به صبر و صلاة، به نص قرآن ممكن است و واقع است، استعانت به اسم خدا هم امري است ممكن و واقع.
و لكن اشكال عمده در تقدير «أستعين» باز همان اشكال در «أقرأ» هست؛ چون مفروض اين است كه اين آيه نازل است از خود مبدأ متعال؛ بالنسبه به خدا «أستعين» محال است. بالنسبه به ما ممكن است، اما اشكال اين است كه چون مُنزِل خدا است و خدا فرموده: «بسم الله الرحمن الرحيم»، معقول نيست از او، صدور «أستعين بسم الله». اين هم اشكال عمدهي وجه دوم است.
وجه سوم قول به اين است كه مقدر "أبدأ" هست "أبدأ بسم الله". اين قول، از جهت ثبوت كه روشن شد اشكال ندارد. از جهت اثبات هم، هم بالنسبه به خدا معقول است كه مُنزِل است، هم بالنسبه به خلق خدا. أبدأ بإسم الله الرحمن الرحيم. اين وجه، نه از جهت ثبوت اشكال دارد، نه از جهت اثبات. مؤيد و مؤكد براي اين وجه نص وارد است.
اين روايت كه شيخ -اعلي الله مقامه- صدوق در امالي و عيون نقل كرده؛ روايت مفصل است. آن قدري كه شاهد مطلب ما است، اين است كه خدا فرموده: نصف سورهي حمد براي من است و نصف سورهي حمد براي عبد من است، «ولعبدي ما سأل إذا قال العبد: بسم الله الرحمن الرحيم قال الله عز وجل: بدأ عبدي باسمي وحقٌّ علي أن أتمم له أموره وأبارك له في أحواله». اين روايت مؤيد اين است كه مقدر مادهي ابتداء است.
روايت دوم: «كل أمر ذي بال لم يبدأ فيه بـبسم الله فهو أبتر». از اين روايت هم باز استفاده ميشود كه ابتداء بايد به نام خدا باشد. هر امري مبدوّ است به اسم؛ قهرا مقدر ميشود أبتدأ بسم الله الرحمن الرحيم.
اقوال در مسئله سه قول شد. اقرب و اقوي بين اقوال، قول سوم است. بقيهي اقوال هم، از جهت ثبوت و از جهت اثبات، تحقيق شد.اين بحث در جهت اعراب آيه.