نه آنهایی که مجاور هستند
و نه آنهایی که به زیارت آمده اند
هیچ کدام خبر ندارند که اینجا چه خبر است؟
و امشب چه شبی است؟
و فردا چه روزی است؟
حدیثی را که مشایخ ثلاثه نقل کنند،
مشایخ حدیث شش نفر هستند،
سه نفر از قدما،
ثقة السلام کلینی،
شیخ طائفه و رئیس الفرقه شیخ طوسی
و شیخ المحدثین شیخ صدوق.
اگر حدیثی را این سه رکن نقل کنند
عظمت آن حدیث را مثل شیخ انصاری درک می کند،
مثل شهید اول،
شهید ثانی،
محقق اول،
محقق ثانی،
آن حدیثی که هر سه رأس حدیث،
کلینی در کافی،
شیخ طوسی در تهذیب،
شیخ صدوق در عیون و امالی نقل کردند این است،
این از جهت ریشۀ حدیث،
اما متن حدیث محیر العقول است.
قبلاً این مقدمه را باید فهمید،
در مخلوقات خدا اعظم از عرش نیست.
این منظومۀ شمسی با این عظمتش
که باز مثل ذره ای است در مقابل کهشکان ها...،
همۀ این ستاره ها و کهکشان ها زیر آسمان دنیا هستند،
به نص قرآن سماء دنیا مزیّن است به زینت کواکب.
این کهکشان هایی که بعضی از ستاره هایشان چندین صد میلیون سال نوری
که در سال نوری هر ثانیه ای سیصد هزار فرسخ است،
نور آن ستاره بعد از چندین صد سال به کره زمین می رسد،
همه این ها اگر در کرسی بیفتد
مثل یک حلقه ای است در بیابانی،
عظمت کرسی این است
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ،
باز آن کرسی با همۀ این آسمان ها و زمین و کواکب
در قبال عرش مثل یک حلقه ای است در صحرایی.
وقتی معلوم می شود عرش چیست که کسی قرآن را بفهمد
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ،
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ،
عرش همچون عظمتی دارد،
آن وقت حدیثی که مثل کلینی، شیخ طوسی، شیخ صدوق همه نقل کرده اند این است؛
بر آن عرش هشت نفر هستند،
هشت نفر نگهبانان آن عرش عظمت هستند.
این هشت نفر کیستند؟
چهار نفر از اولین،
چهار نفر از آخرین.
آن چهار نفری که از اولین هستند،
آن چهار نفر یکی نوح نجی الله است،
یکی ابراهیم خلیل الله است،
یکی موسی کلیم الله است،
یکی عیسی روح الله است.
آن چهار نفری که از آخرین باز بر این عرش هستند
اول خاتم النبیین،
دوم امیرالمومنین،
سوم حسن بن علی،
چهارم حسین بن علی.
این هشت نفر مراقب این عرش هستند،
حالا عرشی که به این عظمت است،
عرشی که باز بر آن عرش این هشت نفر هستند
آنچه محیر العقول است این جمله است که امام موسی بن جعفر فرمود:
روز قیامت که می شود زوار قبر همۀ ما مقرب هستند و با ما هستند
ولی اقرب از جمیع زوار همۀ معصومین به آن عرش اعلی،
زوار قبر فرزند من علی بن موسی هستند،
کسی که اینجا خوابیده همچون کسی است.
نه مجاور خبر دارد،
نه زائر خبردارد،
آنچه باز عقل را مبهوت می کند این است.
بیان، بیان امام هفتم هست آن هم به نقل چنین رجال حدیثی
و آن جملۀ محیر العقول این است که امام هفتم فرمود:
هر کس فرزند من را در طوس زیارت کند خدا را در عرش زیارت کرده.
این کیست که زیارت او می شود زیارت خدا؟
این کیست که مرقد او می شود عرش خدا؟
این هم بیان امام هفتم است.
کیست که بفهمد امام هشتم کیست؟
من خودم متحیر هستم و این اندازه می فهمم که
از شیخ طوسی تا شیخ انصاری در فهم این جمله مبهوت اند
تا برسد به دیگران
و آن جمله این است که امام ششم رأس و رئیس مذهب،
همان کسی که وقتی مادر به من و تو حرف زدن یاد داد،
گفت مذهب از که داری؟
آموختی از امام جعفر صادق.
همان کسی که تمام بعثت انبیاء،
صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به بعثت خاتم تمام شد،
بعثت خاتم به ولایت امیرالمومنین کامل شد.
تمام حقایق نبوت
و تمام مفاهیم مبداء تا معاد،
احکام خدا از طهارت تا دیات
بوسیلۀ جعفربن محمد منتشر شد.
این امام ششم به امام هفتم بیانش این است،
فرمود به فرزندش موسی بن جعفر: در سلب تو عالم آل محمد است.
آن جمله ای که گفتم
از شیخ طوسی تا شیخ انصاری در درک آن جمله مبهوت هستند
این است که بعد که امام ششم به امام هفتم فرمود:
در سلب تو عالم آل است.
يا لَيْتَنِي أَدْرَكْتَهُ،
ای کاش،
ای کاش من او را درک می کردم،
علی بن موسی این است.
کسی است که امام ششم تعبیرش این است
يا لَيْتَنِي أَدْرَكْتَهُ،
آرزوی من این است که صورت او را ببینم.
حالا کسانی که آمدند اینجا باید بفهمند کجا آمده اند؟
ما شنیده ایم علی بن موسی،
اما کیست که فهمیده باشد؟
احمد بن ابی نصر بزنطی از اصحاب اجماع است،
یعنی أجمعت الاصابة،
همۀ رؤسای مذهب اجماع اتفاق کردند که هر چه از او نقل شود، صحیح است.
أَجْمَعَتِ الْعِصَابَةُ عَلَى تَصْحِيحِ مَا يَصِحُّ عَنْهُ،
همچون کسی نقلش از معصومی که گفتۀ او گفته خداست این است؛
این را می گویم که بفهمید کجا آمدید
و هر وقت رفتید حرم درک کنید که کجا هستید؟
حج خانۀ خدا چقدر عظمت دارد؟
یک نفر بار سفر بست که بیاید به حج، نرسید.
بعد که به محضر رسول خدا مشرف شد
حسرت خورد بر فوت حج.
پرسید یا رسول الله چه کنم که این مافات جبران شود؟
این حجی که از دست من رفته تدارک شود.
رسول خدا رو کرد به کوه ابو قبیس،
فرمود: اگراین کوه طلا شود و آن طلا را در راه خدا انفاق کنی
جای یک حج خانۀ خدا را نمی گیرد،
حج بیت الله این است.
آن وقت آن خانه ای که قبلۀ همۀ مسلیمن عالم است
قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها،
آنچه محیر العقول است این است،
احمد بن ابی نصر بزنطی نقل می کند و روایت این است؛
اگر کسی هزار سال زنده باشد
و هر سال به حج خانه ی خدا برود
یک زیارت قبر علی بن موسی
برابر با هزار سال و هزار حج بیت الله است.
این است که نه کسی شناخت او را؟
نه مجاور فهمید که مجاور کیست؟
نه زائر درک کرد به زیارت چه کسی آمده؟
آن هم مهم این است،
همچون کسی که در همچون افقی است،
مقام یک همچون مقامی است که زوار قبر او اقرب خلق هستند به عرش خدا،
حالا اگر زائر قبر او به عرش خدا این قدر قریب است
خود او کجاست؟
امام هشتم معرفتش فوق تصور و ادارک من و تو است.
بهتر این است که لب ها را ببندیم،
فقط از اینجا که رفتید دو رکعت نماز بخوانید،
سجدۀ شکر کنید که همچون سعادتی نصیب شما شده است.
هیچ کدام از شما نخواهید فهمید مگر شب اول قبرتان،
آن وقت کسی که در همچون افقی است
شب اول قبر که نه پدر نه مادر نه برادر نه پسر نه دختر کسی دیگر نیست،
وقتی چشم باز کنی اول چشمت به جمال او خواهد افتاد،
خودش وعده داد کسی که بیاید به زیارت قبر او،
من او را زیارت می کنم.
السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الرَئوفْ،
این اقیانوس رأفت است،
این دریای بی پایان رحمت است
آن هم با همچون علّو مقامی،
با همچون مقام و منزلتی
که زیارت او زیارت خدا در عرش است،
بعد بیانش این است شب اول قبر به زیارت زائرم می روم.
عِنْدَ تَطَايُرِ الْكُتُبِ،
به سراغ زوار می روم.
این نعمت در این حد از اهمیت است.
یک حدیث هم از خود کلمات امام باید سوغات ببرید،
فرمود: به حقیقت ایمان نمی رسد،
همه گم شده شما چیست؟
ایمان است
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ،
یک حدیثش مفتاح سعادت دنیا و آخرت است.
این حدیث را هم فراموش نکنید،
زندگیتان را از امروز روی همین حدیث مقرّر کنید،
فرمود: به حقیقت ایمان نمی رسد مگر سه خصلت در او پیدا شود.
یک خصلت از خدا،
یک خصلت از پیغمبر خدا،
یک خصلت از ولی خدا،
اما خصلتی که خداست كِتْمَانِ السِّرِّ است.
سرّ را کتمان کن،
اسرار کسی رافاش نکن.
از خدا یاد بگیر،
چه کرده؟
من و تو اینجا نشستیم،
خدا را بشناس.
همۀ زشتی ها را مخفی کرده،
همۀ زیبایی ها را آشکار کرده،
روده ها را، خون را، چرک را، کثافات را،
همه را پنهان کرده،
اما این جمال و این پوست را روی همه کشیده،
این جور أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ.
از خدا یاد بگیر.
خوبی مردم را ظاهر کن،
بدی مردم را بپوشان.
این بیان را از امام هشتم بیاموز،
اگر مجاور هستی،
اگر زائر هستی.
خصلت دوم از پیغمر خدا،
از پیغمبر چه باید داشته باشید؟
مدارا با مردم.
مدارا را به کجا رساند؟
به اینجا رساند.
دعوت کرد به توحید خدا،
مفتاح سعادت دنیا و آخرت را به این مردم داد،
ولی در قبال خاکستر به سرش ریختند،
سنگ بارانش کردند.
در مقابل همۀ این مصائب بیانش این بود:
اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ.
لطف را به اینجا رساند،
به جای نفرین دعا کرد
اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي،
بعد عذر گناهشان را خواست
فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ،
اینها جاهل هستند نمی دانند،
از رسول خدا هم مدارا را یاد بگیرید.
یک خصلت هم از خود امام هشتم یاد بگیر.
آن خصلت چیست؟
الصَّبْرِ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ،
در خوشی و ناخوشی صبر از دست نده.
این هم حدیثی از امام،
این زیارت و این حدیث را ببرید
اما باید بدانید این درخت کی به ثمر می رسد؟
این زیارت شما کی کامل می شود؟
این زیارت وقتی کامل می شود که یک مرهمی روی آن جراحت قلب امام هشتم گذاشته شود.
قلب او از کجا مجروح است؟
هیچ فکرش را کردید؟
اصلا گفتنی نیست،
ما چطور بگوییم.
فقط یک کلمه می گوید و آن کلمه این است،
خودتان تصور کنید بعد درک کنید و ببینید چه خبراست؟
پیغمبری که آمد بشریت را از این گرداب بیرون آورد
به سعادت دنیا و آخرت رساند،
بعد آیه نازل شد
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى،
بگو من اجری از شما نمی خواهم الا مودت در قربی.
بعد هم روی منبر رفت گفت:
قُرِّبَ الخَلْقِ إِلَى الْفَاطِمَةُ،
این قرآن کتاب خدا،
این هم سنت رسول خدا،
آن هم متن قرآن
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى.
آن وقت همچون کسی رفت از دنیا،
وقتی از دنیا رفت پیغمبر...،
همه شما تاریخ راببینید.
سه روز بعد از رحلت پیغمبر آمد در مسجد آن خطبه را خواند،
شق القمری کرد در علم و بیان،
با آن قدرت و با آن صلابت،
راه رفتن، راه رفتن پیغمبر،
منطق، منطق خاتم انبیاء.
چقدرگذشت؟
در این مدت شبی که بدن را برداشتند
كَانَت كَالْخَيَالِ،
بدن پیدا نبود،
شبحی بود.
همچون بدنی حالا فکر کنید بدنی که برداشته شود،
دنبال این بدن نیمۀ شب یک دختر پنج ساله باشد.
همه مثل پروانه دور این بدن بگردد،
آن وقت دل شب این بدن چه جور دفن شد؟
چه جور به خاک سپرده شد؟
آن جراحتی که به قلب امام هشتم اینجاست،
جراحت گفتنی نیست.
شما فکر کنید آن امیرالمومنینی که شمشیر به فرقش خورد،
شمشیری که به هزار درهم خریده شده بود،
به هزار درهم به زهر آمیخته شده بود،
همچون شمشیری به فرقش خورد،
گفت: فُزْتَ وَ رَبِ الْكَعْبَةِ،
اما وقتی جنازۀ زهرا را گذاشت گفت:
نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ * يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ.
مرهم روی جراحت قلب امام هشتم این است
که همۀ هیأتی که از اقصی بلاد مملکت آمده اند به مشهد،
تمام این هیئات باید تصمیم بگیرند روز شهادت حضرت زهرا بیرون بیایند
در آن محل شان بگویند یا علی بن موسی
ما برای مرهم زخم دل تو به جبران آن شب،
امروز بُنگ یا زهرا را بلند می کنیم
و این مملکت را یک پارچه عزا در قبال آن شب تار خواهیم کرد،
تمام مطلب به آن روز است.
کسانی هم که نبودند شما به آنها برسانید،
آن وقت است که اگر سال دیگر آمدید
امام هشتم به نظر دیگر به شما نگاه می کند،
تو همان کسی هستی که برای مادر من سینه زدی.