• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    بحث در تفسير كلمه‌ي مقدسه‌ي الله بود.
    ختام مطلب روايتي است در معناي اين اسم كه كليني در كافي و صدوق هر دو نقل كرده‌اند.
    گر چه مضمون اين روايات، شاهد صدور است و موجب وثوق به صدور است، كه يك طريق حجيت خبر است، ولي در عين حال عظمت مطلب ايجاب مي‌كند كه سند هم ملاحظه بشود.
    صدوق، هم در توحيد، هم در معاني الاخبار روايت را نقل كرده: ابي عن ابن عيسي و سلمة بن خطاب عن القاسم عن جده عن ابي الحسن موسي.
    كليني اعلي الله مقامه در كافي از عده نقل مي‌كند: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد البرقي عن قاسم عن حسن بن راشد[...] عن معني الله.
    سؤال از امام موسي بن جعفر است؛ مسئول عنه معناي الله است؛ جواب امام اين است:


    تفسیر سوره یس - جلسه سی ام
    بحث در تفسير كلمه‌ي مقدسه‌ي الله بود.
    ختام مطلب روايتي است در معناي اين اسم كه كليني در كافي و صدوق هر دو نقل كرده‌اند.
    گر چه مضمون اين روايات، شاهد صدور است و موجب وثوق به صدور است، كه يك طريق حجيت خبر است، ولي در عين حال عظمت مطلب ايجاب مي‌كند كه سند هم ملاحظه بشود.
    صدوق، هم در توحيد، هم در معاني الاخبار روايت را نقل كرده: ابي عن ابن عيسي و سلمة بن خطاب عن القاسم عن جده عن ابي الحسن موسي.
    كليني اعلي الله مقامه در كافي از عده نقل مي‌كند: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد البرقي عن قاسم عن حسن بن راشد[...] عن معني الله.
    سؤال از امام موسي بن جعفر است؛ مسئول عنه معناي الله است؛ جواب امام اين است:

    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين سيما بقية الله في الارضين و اللعن علي اعدائهم الي يوم الدين
    بحث در تفسير كلمه‌ي مقدسه‌ي الله بود.
    ختام مطلب روايتي است در معناي اين اسم كه كليني در كافي و صدوق هر دو نقل كرده‌اند.
    گر چه مضمون اين روايات، شاهد صدور است و موجب وثوق به صدور است، كه يك طريق حجيت خبر است، ولي در عين حال عظمت مطلب ايجاب مي‌كند كه سند هم ملاحظه بشود.
    صدوق، هم در توحيد، هم در معاني الاخبار روايت را نقل كرده: ابي عن ابن عيسي و سلمة بن خطاب عن القاسم عن جده عن ابي الحسن موسي.
    كليني اعلي الله مقامه در كافي از عده نقل مي‌كند: عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد البرقي عن قاسم عن حسن بن راشد[...] عن معني الله.
    سؤال از امام موسي بن جعفر است؛ مسئول عنه معناي الله است؛ جواب امام اين است:
    استولي علي ما دق وجلّ؛ معناي الله استيلاء بر كل دقيقٍ و جليلٍ؛
    اصغر و ادق كائنات كه آن اندازه كه ما ادراك مي‌كنيم اتمي و ذره‌اي است؛ ولي اصغر از اين هم قطعا هست كه قابل نيل بصر نيست؛ تا مي‌رسد به اجل اشياء؛ مثل عرش؛ استولي. به يك نسبت اين استيلاء هم بر دقيق است، هم بر جليل، به مراتب غير متناهيه.
    سند روايت در اسناد صدوق علي بن بابويه است از ابن عيسي و سلمة بن خطاب؛ و ابن بابويه و ابن عيسي از اكابر ثقات محدثين قدما و سلف اند به توثيق مشايخِ مانند نجاشي و شيخ و مفيد.
    بعد مي‌رسد به قاسم، و به جد قاسم، حسن بن راشد؛ اين دو تا در كتب شيخ الطائفه و نجاشي توثيقي ندارند؛ ولي عمده اين است كه خود صدوق در من لا يحضره الفقيه- گذشته از اين كه در مقدمه مي‌فرمايد: آنچه در اين كتاب است حجت است بين من و خدا- هم قاسم را و هم حسن بن راشد را در قسمت مزار من لا يحضر، در اعلا مرتبه‌ي صحت قرار داده.
    طريق كافي هم عده است كه يكي از اين‌ها شيخ مفيد است از احمد بن محمد بن برقي از قاسم از حسن بن راشد.
    پس روايت از جهت فني در نهايت اعتبار و وثاقت و صحت است.
    اما از نظر دلالت:
    عمده اين است كه سؤال از معناست؛ معنا عبارت است از« ما عُنِيَ به» مقصد، مطلب، مراد از اين لفظ چيست؟
    جواب امام اين است كه معنا و مقصود در لفظ «الله» اين است كه او مستولي بر ما دقّ وجلّ.
    استيلاء چيست؟ استيلاء عبارت است از اين كه در سيطره و تسلط و احاطه به شيئ به حد نهائي برسد؛ بلغ الغاية كه مازاد بر آن مرتبه ديگر نباشد.
    قهرا از اين روايت در مي‌آيد: احاطه‌ي بر تمام كائنات و موجودات، از آنچه در عالم خلق است و از آنچه در عالم امر است، آنچه در غيب است، آنچه در شهود است، آنچه در مُلك است، آنچه در ملكوت است، همه مستولا است و يك مستولي است و او «الله» است.
    فهم اين حديث مفتاح معارفي است و حقائقي. بعد روشن مي‌شود كه اگر اهلي پيدا بشود مي‌تواند همه‌ي ابواب معرفت را از لفظ «الله» استخراج كند؛ منتها درك اين مطلب: استولي علي ما دقّ و جلّ.
    براي اين كه باب فكر باز بشود. اين ناخن را خوب ببنيد؛ هر كسي نگاه كند؛ از اين جا شروع كنيم؛ اين ناخن جنسش چيست؟ اختلاف اين جنس با اين جنس مجاور چقدر است؟ اين متصل در كمال لطافت، يك سوزن بخورد بعد روشن مي‌شود انفعال مغز؛ اما كنار، اين جرم است در كمال صلابت؛ استولي علي ما دقّ و جلّ. اين ماده كجا بود؟ چه بود؟ از كجا آمد؟ چه شد؟ در همين ناخن همه‌ي عقول اولين و آخرين مبهوت است! چه جور اين ماده را از اين خاك استخراج كرده؟ در دستگاه تصفيه چه جور تصفيه شده؟ در ميوه‌اي آمده، در گندمي، جويي، ولي به اين صورت نبوده؛ بعد آن قوت و غذا، طعام اين آدم شده؛
    اين است كه قرآن بعد از همه‌ي اين بحث‌ها حقائقش مستور است.
    اين آيه را خوب بفهميد! وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا ؛ واقعا بيچاره مي‌شود اگر كسي بفهمد قرآن را! وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا كدام جنبنده هست در دنيا كه حمال رزقش باشد؟! اين رزق چيست؟ آن رزقي كه بايد به اين ناخن برسد در انسان، در حيوان، آن رزق چه جور استخراج شده؟ كي استخراج كرده؟
    وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا، اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
    حالا چه جور رزق را مي‌دهد؟ اين يك قطره از درياست آن رزق كه ناخن اينجا است .
    اما اين ناخن چه مي‌كند؟ اگر همين ناخن نبود كجا بناي اين مسجد بود؟! اگر اين ناخن نبود كجا اين منبر بود؟! تمام ابنيه، تمام كارخانه‌ها، تمام مصنوعات عالم، همه وابسته به اين ناخن است.
    آن وقت اين ماده از جنس شاخ، بايد تصفيه بشود، در قوت و غذا، سر سفره‌ي اين انسان بيايد، بعد در مراحل هضم طي بشود، بعد از تصفيه، بعد از تجزيه، بعد از فضولاتِ مدفوعه تقسيم بشود، آن وقت استولي علي ما دقّ، اين جا روشن مي‌شود.
    اين وارد خون مي‌شود، همان ماده‌اي كه اين جنس است، هم آن وارد خون مي‌شود، هم اين گوشت كنارش، هم اين پوست كنارش، هر دو وارد خون مي‌شود؛ آن وقت در اين خون چه جور راه‌ها كشيده شده كه اين ماده بايد از اينجا در بيايد.
    حالا اگر همين ماده كه در خون وارد مي‌شود با بقيه‌ي مواد، راهش برگردد به جايي كه از اين جا[اشاره به ناخن سبابه] دربيايد، از سر زبان اين انسان دربيايد چه مي‌شود؟! به جاي اين كه از اين جا[اشاره به ناخن سبابه] دربيايد از عدسی چشم در بايد؟! اين است معناي «الله»! اين است تفسير امام، استولي علي ما دقّ!
    آن چنان به تقدير اين عزيز عليم مقدر كرده كه از اين طرف از خون، اين پوست قوت خودش را بگيرد، ناخن قوت خودش را؛ نه اين خيانت به آن كند، نه او تعدي به اين كند؛
    اگر آن اراده‌ي محيط، آن علم لا يتنها، آن قدرت نامحدود، آن حكمت بي‌پايان نبود، اختلال به چه حد مي‌رسيد؟!
    عجب اين است اين جا كه در مي‌آيد همان ماده جزء اين مي‌شود؛ به قدري لصوق دارد و چسبندگي دارد كه سخت‌ترين زجر، ناخن كشيدن است؛ تا اين جا كه بايد اين ارتباط باشد به اين شدت به هم چسبيده؛ به اين جا[اشاره به ناخن سبابه] كه مي‌رسد روح گرفته مي‌شود؛ اگر در اين جا[اشاره به کناره ناخن سبابه] هم مثل اين جا[اشاره به ناخن سبابه] بود اين ناخن به كجا مي‌رسيد؟! باز تمام نظام مختل مي‌شد؛ در اين جا[اشاره به انگشت سبابه] بايد جاندار، در اين جا[اشاره به ناخن سبابه] بايد بي‌جان؛ آن جا بدترين زجر ناخن كشيدن است؛ اين جا با يك مقراض چيدن ناخن است؛ استولي علي ما دقّ.
    حالا به هر گوشه‌اي بنگريد، منتها كو نظري؟! ما رأيت شيئا… چشم، چشم او لازم است؛ ما رأيت شيئا الا اين كه قبل از او خدا را ديدم، البته كلمه‌ي خدا از من است ولي هر چه هست در كلمه اوست رأيت الله قبله؛ چون بحث ما در الله است؛ هيچ چيز را نديدم؛ ما رأيت شيئا، ديگر مفهومي از شيء اعم مي‌شود؟! الا اين كه قبل، الله را ديدم، مع، الله را ديدم، بعد هم الله را ديدم؛
    همچو اللهي همچو عبد اللهي مي‌خواهد! اين عبد الله هم همچو اللهي مي‌خواهد! بقيه هم ول معطل اند؛ باغي است، در اين باغ گلهايي است، بقيه هم يك مشت علف و خار هستند.
    خوشا به حال آنهايي كه فهميدند معني بسم الله الرحمن الرحيم را و بار معرفت را بستند!
    بحث ما چقدر است؟! هنوز در كلمه‌ي الله ايم! و هنوز هم از اين كلمه جدا شدن ميسر نيست. منتها ما مقراض مي‌كنيم مطلب را.
    اين نمونه‌ي استيلاء «علي ما دقّ». حالا «علي ما جلّ» چه خبر است؟! استولي علي ما دقّ وجلّ!
    اين است كه اگر بشر قرآن را با كلماتِ مثل همچو مفسري كه موسي بن جعفر است ضميمه كند آن وقت مي‌فهمد كه از كلمه‌ي الله منشعب مي‌شود سبحان الله؛ بعد از آن كه معناي الله فهميده شد، آن استيلاء علي ما دقّ وجلّ خوب درك شد، اصلا خواه ناخواه از فكر سر مي‌زند: سبحان الله! بعد بدون تأمل منتهي مي‌شود به الحمد لله. بعد هم بدون تأمل متصل مي‌شود به لا اله الا الله. بعد هم ختم مي‌شود به الله اكبر.
    ترتيب مطلب اصلا محير العقول است! يك عمر همه، تسبيحات اربعه را گفتيم، اما خوب فهميديم چه خبر است؟!
    بهتر خود قرآن است؛ تسبيحات اربعه چه جور شروع مي‌شود؟ سبحان الله؛ ختم چيست؟ الله اكبر.
    برگرد به قرآن، سوره‌ي اسراء را پيدا كن، سوره‌ اسراء كليد معرفت است؛
    اين‌ها را خوب بفهمند آنهايي كه اهلش هستند! ما مي‌گوييم، اما بايد چند ساعت فكر كنيد!
    سوره‌ي اسراء شروع مي‌شود از مهمترين مطلب. آن چيست؟ اسراء انسان كامل علي الاطلاق است.
    اول سوره چيست؟ بسم الله الرحمن الرحيم سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
    شروع چي شد؟ سبحان الذي…
    اختتام سوره چيست؟ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ
    آيه آخر شروع شد به الحمد لله، و قل الحمد لله، بعد از الحمد لله رسيد به لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك في الملك [که] عصاره لا اله الا الله و لم يك له ولي من الذل. ختم چيست؟ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً. در هر نماز هم در ركعت سوم و چهارم سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر.
    ابتدا سبحان الله، اختتام الله اكبر، سوره‌ي اسراء هم ابتدا سبحان الله، اختتام الله اكبر.
    ديگر فرصت نيست استخراج هر چهار تا را از كلمه‌ي الله توضيح بدهيم. تا بعد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما