• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    ماه رمضان نزول قرآن صامت و صعود قرآن ناطق

    10 October 2004 ۱۹ رجب المرجّب ۱۳۸۳ ۱۹ مهر ۱۳۸۳

    00:00:00

    ماه رمضان نزول قرآن صامت و صعود قرآن ناطق


    ماه رمضان نزول قرآن صامت و صعود قرآن ناطق

    بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم
    الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین
    اکسیر احمر فقه دین
    فهم مطالب غير از حفظ مطالب است. آنچه مهم است اين است كه قدرتي در آدمي پيدا شود كه بتواند پوست‌ها را بكند و مغزهاي حقايق را بيرون بياورد. و اين مقام است كه اكسير احمر است و حقيقت فقه اين است. (لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ).( )
    از فقه دین گاهي به درايت روايت( ) و گاهي به ادراك معاريض كلمات اهل‌بيت تعبير مي‌شود.( ) غرض اقصي از تحصیل علم، وصول به اين حد است.
    نَفَس‌هایی که تسبیح است و خوابی که عبادت است
    تعبيرات پيغمبر دربارة ماه رمضان، بهت‌انگيز است! ما به يك كلمه‌اش اشاره مي‌كنيم: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»( )
    اين كلمات را همه مي‌خوانيد؛ اما در اين كلمات چه نكته‌اي است؟
    نَفَس، امري غير اختياري است. بدون اختيار مي‌آيد و مي‌رود. خواب هم امري غير اختياري است. مي‌آيد و قوای انسان همه معطل مي‌شود.
    در اين ماه چه قدرتي است كه امر غير اختياري را به اختياري مبدل مي‌كند؟! امر جبري را منقلب مي‌كند، آن هم به انقلابي كه عقل را متحير مي‌سازد؟!
    تسبیح، اوج معرفت الله
    اوج معرفة الله «تسبيح» است؛ (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى)؛( ) اين است كه در ركوع، در سجود، آنچه مقرب است، تسبيح است.
    حالا خود تسبيح چه حقيقتي است؟! افسوس كه ما به اين حقائق، آن چنان كه بايد اقبال نكرديم و نفهميديم در اين كلمات چه جواهري است!
    خوب دقت كنيد، در تسبيحات اربعه: «سُبْحَانَ‏ اللَّهِ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر» با اين‌كه اهم تمام كلمات، كلمة توحيد است و طهارت و اسلام وابسته به كلمة توحيد است، آیا فكر كرديد چرا تسبيح، اول است؟! چرا سبحان الله اول است!
    ابواب حکمت در سُوَر مسبحات
    سُوَري در قرآن است که اسم آن مسبّحات است. ( ) همة اين سُوَر با تسبيح شروع مي‌شود. آن وقت چه حقايقي در اين سور است!
    (سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)،( ) (سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ)( ) و همچنين (يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ).( )
    و تعبيرات هم سه قسم است: يك قسم به صيغة ماضي است، مثل سورة حديد (سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ)؛ يك قسم صيغة مضارع است، مثل سورة جمعه (يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ)؛ يك قسم به صورت امر است،(سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى).( )
    هيئات سه قسم است: ماضي، مضارع، امر؛ اين ماده به هر سه هيئت آمده است. و در هر يك ابوابي از حكمت است.
    انقلاب نَفَس به تسبیح با اکسیر ماه رمضان
    در ماه رمضان خاصيت اكسيري پيدا مي‌شود. اكسير يعني چه؟ اكسير عملي است كه محصول آن به هر چه بخورد كيميا مي‌شود! اين چيست كه مقلِّب است و جوهر را از جهت ذات، با يك برخورد عوض مي‌كند؟!
    اين همان كبريت احمر است كه در روايات به آن اشاره شده است و از شاگردان امام ششم يك نفر بلد بود و او جابر بن حيان بود. او صاحب علم کیمیا بود و امام به او ساختن اكسير را آموخته بود.( )
    اين خاصيت اكسير است؛ به آهن كه مي‌خورد، آهني كه ميلياردها سال بايد در معدن قلب و انقلاب شود تا تغيير كند، به يك آن، طلاي احمرش مي‌كند.
    خاصيت ماه رمضان اين چنين است؛ نَفَسها را تسبيح مي‌كند؛ تسبيح نگفته، نَفَس، تسبيح مي‌شود!
    فرق تسبیح نَفس و تسبیح شدن نَفَس به انقلاب خداوند
    تسبيح دو قسم است: يك وقت خود آدم تسبيح مي‌گويد؛ يك وقت خدا نَفَس را تسبيح مي‌كند. اين را خوب درك كنيد! خود آدم كه تسبيح مي‌كند، كار خودش مي‌شود و مناسب با خود اوست؛ اما خداوند كه به قلب و انقلاب نَفَس را به تسبيح منقلب كرد، آن تسبيح، عقل در درك عظمتش مات مي‌شود! «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ»، اين اولين عنوان است.
    یاد خدا در نَفَسی که منقلب به تسبیح شده
    اما اگر كسي توفيق پيدا كند و همين نفسي كه تسبيح است را به اختيار خودش، در ذكر خدا صرف كند، آن وقت آن ذكر باز چه مي‌شود؟! آن ذكري است كه با هيچ ذكري قابل قياس نیست!
    مهم ايـن است: يك وقت نفس من مي‌شـود «لَا اِلَهَ إلَّا الله»؛ يك وقت سبحان اللهي كه خدا درست كرده، مي‌شود «لَا اِلَهَ إلَّا الله»؛ ماده سبحان الله است و صورت لا اله الا الله!
    اشتغال نَفَسی که تسبیح شده به ارشاد و تبلیغ
    مهم‌تر از اين آن وقت است كه در ماه رمضان، همين نفسي كه تسبيح است، در ارشاد يك جاهل، تنبيه يك غافل و هدايت يك گمراه صرف شود. در اين فرض است كه ديگر قلم تمام كُتّاب از نوشتن اجر اين عمل عاجز مي‌شود!
    کسانی كه براي تبليغ دين، به شهري، به دهي مي‌روند، به آنچه امروز مي‌گويم، خوب فكر كنند؛ بعد بفهمند كجا مي‌روند و چه مي‌كنند و چه جور بايد براي اين كار آماده شوند.
    هیچ مقامي در نزد خدا بالاتر از اين نيست كه كسي گمراهي را به راه بياورد. منصبي نزد خداوند بزرگ‌تر از اين نيست كه كسي بيگانه‌اي را با خدا آشنا كند. هيچ عملي در نزد خداوند برتر و با شرافت‌تر از اين نيست كه كسي را كه از طريق امامت اميرالمؤمنين منحرف است، به اين طريق كه سبيل الله اعظم است وارد كند.
    اگر نَفَسي كه در گوشه‌ای خوابيده است، بدل به تسبيح می‌شود، اگر در یک آبادي برود و آنجا صرف شود؛ تارك الصلاتي را به نماز بياورد، غافلي از خدا به را خدا متوجه كند، آن وقت چه مقامي دارد؟!
    حسرت خوبان و بدان در روز قیامت
    آيه‌ای در قرآن است که طبرسي كلمه‌اي بهت‌انگيز در تفسير آن آورده است! خود آيه براي اهلش كافي است! (وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ).( )
    طبرسي در تفسير آيه اين را می‌گوید: «آن روز، هر محسني در حسرت است؛ هر مسيئي در حسرت است»؛( ) عجب اين است: هم خوبان در حسرت‌اند و هم بدان! آن كس كه بد است، در حسرت است كه چرا خوب نشده. هر كس هم خوب است، در هر مقامي است، او هم در حسرت است كه مي‌توانستم يك درجه بالاتر بروم، چرا نرفتم؟ مي‌توانستم يك نفر ديگر هدايت كنم، چرا نكردم؟ اين وظيفة عام.
    اما وظيفة خاص؛ بعضي از امور مورد غفلت واقع شده است. تا وقتي كه غفلت هست، عذر هست. اما اگر غفلت سر آمد، ديگر عذر مقبول نيست.
    مي‌دانيد چرا ماه رمضان اين گونه شده؟ اين اثر از كجا پيدا شده؟ ريشة اين اثر اينجا است: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ).( )
    شماها عمري درس خوانديد، عوام نيستيد؛ عده‌اي از شما از مدرسين مسلّم درس خارج در حوزة مقدسة قم هستید، گذشته از آنها كه مدرس سطوح عاليه هستند. وصف مشعر به علّيت است، آن هم در كلام خدا.
    نزول و صعود قرآن در ماه رمضان
    آنچه اين ماه را بين همة شهور ممتاز كرده، دو مطلب است. آن دو مطلب اين است كه يك قرآن در اين ماه نازل شده و يك قرآن در اين ماه بالا رفته است.
    نزول آن قرآن و عروج اين قرآن ناطق، ماه رمضان را اكسير احمري كرده كه خاصيت قلب و انقلاب در او پيدا شده است.
    روز بيست و يكم رمضان، وقتي از سر قبر برگشتند، امام حسن بن علي منبر رفت. كلمة امام كلمه‌اي است كه قالب معناست، نه كم است و نه زياد. من خلاصة تعبير را مي‌گويم. منتها هر كلمه‌اي برقي است كه انواري از آن پخش مي‌شود.
    امیرمؤمنان سابق بر اولین و آخرین
    آن شب شبي بود كه قرآن نازل شد و شبي بود كه عيسي به آسمان رفت؛ در این شب كسي رفت كه اولين بر او سبقت نگرفتند و آخرين او را درك نمی‌كنند! كسي رفت كه هر وقت به ميدان مي‌رفت، جبرئيل طرف راستش بود و ميكائيل طرف چپش!( )
    اين كلمات چيست؟ يك كلمه‌اش را فكر كنيد: «اولين» و «آخرين». دائرة «اولين» از کجا شروع مي‌شود؟ از آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي . مهم اين است كه امام فرمود: كسي رفت كه اولين نتوانستند در اين ميدان بر او سبقت بگيرند. او در این میدان قدم زد و بر همه سبقت گرفت. اين وضعش با اولين است.
    اما با «آخرين». آخرين كيان‌اند؟ تا قيامت چقدر جواهر عباد از اين معدن انسانيت، پيدا شده و مي‌شود. فرمود: كسي رفت كه در آخرين هم، احدي او را ادراك نمي‌كند! حالا اين كیست؟!
    حدیثی از احمد بن حنبل در منقبت امیر مؤمنان
    چون قضيه مهم است، بهتر اين است كه يك حديث بگويم. حدیثی كه الأزهر مصر خواه ناخواه بايد در برابر آن تسلیم شود و فكر كند كه تكليفش چيست؟!
    احمد بن حنبل امام حنابله است. شافعي امام شافعيه است. تعبیر شافعي در شأن احمد بن حنبل این است: «من از بغداد بيرون آمدم و در بغداد كسي را افضل و اعلم و افقه از احمد بن حنبل وانگذاشتم».( )
    حديثي كه الآن مي‌خوانم، حديثي است كه چنين مردي ضبط كرده است. منتها اگر یک سُنی كه فهم و دركي داشته باشد، بفهمد که این حدیث چه معنای عمیقی دارد.
    مقامی از مقامات امیر مؤمنان که در پرده نهان شد
    حديث اين است: رسول خدا فرمود: يا علي، اگر نبود كه می‌ترسم مسلمانان دربارة تو همان را بگويند كه مسيحيان دربارة عيسي گفتند، در مقام تو چيزي مي‌گفتم كه وقتي راه بروي، خاک زير قدم تو را به تبرک بردارند.( )
    يك وقت علامه مجلسي این حدیث را مي‌گويد؛ يك وقت احمد بن حنبل مي‌گويد! اين حديث را درك كنيد!
    معناي اين حديث اين است: اگر پرده از مقام تو برداشته شود، همچنان كه مسيحيان بعد از نزول انجيل به تثلیث مبتلا شدند و عيسي را تافتة بافتة از خدا پنداشتند، اگر من مناقب تو را بيان كنم، مسلمانان هم به همان گرفتار مي‌شوند.
    اين حديث نشان مي‌دهد كه آنچه از فضائل امیر مؤمنان گفته شده، در مقابل آنچه كه كتمان شده ناچيز است. آن حضرت كيست؟! ایشان چه وجود مقدسی هستند؟ اين حديث را خوب درك كرديد؟! پيغمبر چه گفته كه باز نگفته‌اش مانده؟
    انبیای اولو العزم عصارة عالم و امیر مؤمنان عصارة انبیا
    اما آنچه را پيغمبر بیان فرموده، از احمد بن حنبل نقل مي‌كنم كه براي هر ملحدي حجت باشد.
    احمد بن حنبل کسی است كه ذهبي دربارة او مي‌گويد: «شيخ الاسلام [و] سيد المسلمين في عصره»،( ) همان کسی كه اعتبارش پيش شافعي در اين حد است. از رسول خدا چنین نقل مي‌كند:
    «هر كس اراده دارد آدم را در علمش ببيند، نوح را در عزمش ببيند، ابراهيم را در حلمش ببيند، موسی بن عمران را در فطنتش ببيند، عيسی بن مريم را در زهدش ببيند، «فلينظر إلی علی بن أبی طالب»( ).
    اگر گفته اين است، پس نگفته چيست؟!
    به اتفاق تمام مسلمين، سادات عالم وجود، انبيای اولو العزم هستند. شاخصة هر يك از اين‌ها چيست؟ شاخصة نوح عزم است؛ شاخصة ابراهيم حلم است؛ شاخصة موسي فطنت موسي است؛ شاخصة عيسي زهد عيسي است. عصارة عالم اين چهار نفر است و عصاره اين چهار نفر، علي بن ابي طالب است! اين از طريق عامه است! از خاصه بگذر.
    اولین مظلوم
    شيخ در «مصباح المتهجد» در زيارتش جمله‌ای را نقل می‌کند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏ أَنْتَ‏ أَوَّلُ‏ مَظْلُومٍ»( )
    آیا مظلوميت فوق اين ديگر تصور مي‌شود؟! خود احمد بن حنبل از پيغمبر نقل می‌كند، عصارة تمام انبيا و مرسلين علي بن ابي طالب است. آيا به چه جرمي بايد اولین شخصیت عالم وجود بعد از پیامبر ، در ردیف اين سه نفر قرار گرفته و شخص چهارم بعد از آن‌ها باشد؟!
    بي‌عُرضگاني كه طرفدار تضييع حق علي بن ابي طالب هستند، اگر عُرضه دارند، بيايند زير همين سقف، تا برای دنيا روشن شود كه شخص دوم عالم، اين بشر است. و بالاترين جنايت در تاريخ بشريت اين اتفاق است كه بین پیامبر که شخص اول عالم وجود است و امیر مؤمنان که شخص دوم عالم وجود است، به وسيلة سه نفر فاصله انداخته‌اند و خلافت و جانشینی رسول خدا را از آن‌چه خدای تعالی معین فرموده، به مسیری دیگر کشانده‌اند.
    اگر الاَزهر مصر عُرضه دارد، جواب بدهد. يا بايد فاتحة احمد حنبل را بخواند، يا بايد از غلطي كه كرده برگردد! امیر مؤمنان علي اين است!
    این از چهار پیامبر اولی‌العزم. اما نفر پنجم باقي مانده که پیامبر خاتم است. در «قرآن مجيد» که بالاترين كتاب هدايت است فرمود: (وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ).( )
    امیر مؤمنان از پیامبر و پیامبر از امیر مؤمنان است
    و در «صحيح بخاري» که بالاترين دفتر نزد اهل تسنن است آمده است: «عَلِيُّ مِنِّي وَ أَنَا مِن عَلَيَّ».( )
    با نوح چنين، با ابراهيم چنان، با موسي چنان، با عيسي چنين، با خاتم پيغمبران اين چنين!
    در ماه رمضان فرمود: يا علي! هر كس تو را بكشد، مرا كشته. ‌خوب دقت كنيد! هر كس تو را بكشد، مرا كشته، يعني چه؟ يعني روز بيست و يكم اين ماه، روز قتل خاتم پيغمبران است! وظيفة همة شيعيان اين است كه آن روز عزاي پيغمبر را بگيرند. معني اين كلمه نه تنها براي عامة شيعه، بلکه براي اهل سنت اين است كه آن روز، روز عزاي پيغمبر است.
    بعد دليل آورد و فرمود: يا علي! چون روح تو از روح من است، طينت تو از طينت من است. خلاصه، بدن تو از من است، جان تو هم از من است؛ روز مرگ تو هم، روز مرگ من است.( )
    فرد فرد شما بايد امسال، همة كوششتان اين باشد كه روز بيست و يكم، به تناسب شهادت خاتم انبيا و علي مرتضي مجالس بر پا شود، هيئات، مواكب در خيابان‌ها راه بیفتد، تا اين حد حق ضايع شده احقاق شود.
    در خاتمه باز به همه‌تان مي‌گويم (وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ).( ) اين علوم به تنهایی مشكل گشا نیست؛ اين علوم به تنهایی در ظلمت و وحشت قبر، حلّال معضلات ما نیست، بلکه باید در راه ولایت عملاً قدم بر دارید. شما دم جان دادن و شب اول قبر امیر مؤمنان علي را داريد! شما عند تطاير الكتب امیر مؤمنان علي را داريد. شما هنگام قسمت جنّت و نار وجود امیر مؤمنان علي را داريد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما