• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و یکم

    27 January 2010 ۱۱ محرّم الحرام ۱۴۳۱ ۷ بهمن ۱۳۸۸

    00:28:48

    دانلود تصویری

    وإن قلب‏ القرآن‏ سورة «يس»، فمن قرأها قبل أن ينام أو في نهاره قبل أن يُمسي‏، كان في نهاره من المحفوظين المرزوقين حتى يُمسي. ومن قرأها في ليله قبل أن ينام وكَّلَ الله به ألف ملك يحفظونه من شر كل شيطان رجيم ومن كل آفة، وإن مات في يومه أو في لیلته أدخله الله الجنة، وحضر غسله ثلاثون ألف ملك، كلهم يستغفرون له، ... كانوا في جوف قبره يعبدون الله، وثواب عبادتهم له، ... ولم يزل في قبره نور ساطع إلى عنان السماء إلى أن يخرجه الله من قبره،...


    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و یکم
    وإن قلب‏ القرآن‏ سورة «يس»، فمن قرأها قبل أن ينام أو في نهاره قبل أن يُمسي‏، كان في نهاره من المحفوظين المرزوقين حتى يُمسي. ومن قرأها في ليله قبل أن ينام وكَّلَ الله به ألف ملك يحفظونه من شر كل شيطان رجيم ومن كل آفة، وإن مات في يومه أو في لیلته أدخله الله الجنة، وحضر غسله ثلاثون ألف ملك، كلهم يستغفرون له، ... كانوا في جوف قبره يعبدون الله، وثواب عبادتهم له، ... ولم يزل في قبره نور ساطع إلى عنان السماء إلى أن يخرجه الله من قبره،...
    بسم الله الرحمن الرحیم
    الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
    از جنبه عمومی سوره فارغ شدیم . بحث در جنبه خصوصی سوره کریمه «یس» است . در مدارک عامّه و خاصّه تعبیر از این سوره به «قلب قرآن» است. در این موضوع روایتی است مفصّل، که صدوق ( اعلی الله مقامه) نقل کرده و قسمتی از آن را طرح می کنیم:
    «لکل شيء قلبا» که این جمله گذشت. «وإن قلب‏ القرآن‏ سورة «يس»، فمن قرأها قبل أن ينام أو في نهاره قبل أن يُمسي‏، كان في نهاره من المحفوظين المرزوقين حتى يُمسي. ومن قرأها في ليله قبل أن ينام وكَّلَ الله به ألف ملك يحفظونه من شر كل شيطان رجيم ومن كل آفة، وإن مات في يومه أو في لیلته أدخله الله الجنة، وحضر غسله ثلاثون ألف ملك، كلهم يستغفرون له، ... كانوا في جوف قبره يعبدون الله، وثواب عبادتهم له، ... ولم يزل في قبره نور ساطع إلى عنان السماء إلى أن يخرجه الله من قبره،...» .
    آنچه مهم است، آن کلمه آخر روایت است، و آن این است: «ویکون من رفقاء محمد (ص )». این عظمت و این آثار کاشف از جوهره ای است که در این سوره کریمه هست، و از خصایص این سوره، این است که باز در مورد خصوص این سوره، این روایت است که یک سوره در قرآن است که آن سوره، عزیز است خودش، و شریف است قاری و تالی این سوره . نسبت به خود سوره، عزّت؛ نسبت به قاری سوره، شرف و شرافت.
    هر یک از این امور محتاج به بحث است؛ یعنی چه این سوره «قلب قرآن» است؟ و منشأ این که قلب است، چیست؟
    قلب، بالنسبه به هر موجودی ، مرکزیت دارد نسبت به وجود او، و از خود قلب تغذیه می کنند تمام قوا و تمام اعضا. این خاصیّت قلب است.
    «لکل شيء قلبا». از این جمله استفاده می شود که این سنتّی است در نظام که هر چیزی قلبی داشته باشد، قهرا نکته مهم این است که قلب هر موجودی هم، متناسب با همان موجود است. حالا اگر موجودی اشرف ما فی الکون بود، قلب آن موجود در چه حدّ از شرف و رفعت و اجلال است؟
    بالضروره اشرف ، افضل در کل ما یُطلق علیه کلمة «ما»، از قرآن دیگر نیست. ما دو کلمه داریم: یک کلمه «ما» ، یک کلمه «مَن» . در هر چه مندرج تحت مفهوم «ما» است که اعم المفاهیم است؛ اشرف از قرآن عقلاً و نقلاً نیست؛ و این قضایا خطابی نیست، همه به أدقّ براهین است. وقتی قرآن تجلّی علم الهی شد، مجموعه «ما انزله الله» به برهان عقلی، اعظم و اشرف و اعلا از او متصوّر نیست.
    این است که مواردی که خدا در قرآن، کلمه «تَبارَک» را فرموده است، باید در آن موارد کمال دقّت بشود. آنهایی که اهل فکر هستند و اهل نظر هستند، رجوع کنند به سوره ملک، بعد ببینند ، در آن سوره چه خبر است؟! چنین سوره ای مُصدّر می شود به کلمه «تَبارَک» . بعد آنچه بعد است، بیان رمز آن «تَبارَک» است. «تَبارَک» ، خدا به خودش فرموده: «تَبارَک». «تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ » . اینجا جای «تَبارَک» است.
    قرآن دقایقی دارد، این کلمه «مُلک» اینجاست؛ بعد مهم این است که روایتی است باز که سند هم قوی است، گرچه از نظر فقهی سند لازم نیست، و این بحث را مفصّل تمام کردیم؛ و آن روایت، این است که چند آیه، معلق به عرش بود و عند النزول، تنزل به این نشئه برای آنها سنگین بود؛ بعد خدا به آنها وعده داد . یکی از آن آیات، آیه مُلک است . این، سوره مُلک است ، آن آیه مُلک است . اینها را خوب تأمل کنند اهلش.
    آن آیه چیست ؟
    «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ» . در چنین جایی خدا فرموده: «تَبارَک» . این اول این سوره است . اول آن سوره هم: « تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً» .
    این است که از نظر عقلی و از نظر نقلی، ما فوق قرآن ممکن نیست؛ چون تجلّی علم حق است، آن هم برای کسی که باز او در دایره «مَن» ،عقلا و نقلا ، اشرف تمام مَن یَندَرِجُ در مفهوم «مَن» است .
    حالا روشن می شود یعنی چه این حدیث. اگر قرآن این است، پس قلب قرآن چیست؟ اگر روشن شد که قرآن اشرف ما فی الکون است و اعلی ما فی دائرة الامکان است، قهرا قلب همچو موجودی لا یقاس بشیء ای ؛ و «یس» قلب چنین قرآنی است .
    سرّ این جهت چیست ؟ آنچه این سوره را قلب قرآن کرده است، چیست ؟
    دو مطلب مهم است:
    مطلب اول این است که روح و قلب دین خلاصه می شود در سه کلمه: مبدأ، معاد، واسطه بین المبدأ والمعاد؛ پس عصاره می شود قلب دین در توحید ، نبوت، معاد؛ و این سوره ، سوره ای است که محور سوره این سه امر است: توحید ، نبوت، معاد، که ان شاءالله اگر خدا توفیق داد روشن خواهد شد که در این سوره چه غوغایی است از مباحث معرفة الله و مباحث مربوط به حشر و نشر و معاد، و مباحث مربوط به وحی و نبوّت . این است که این سوره قلب قرآن است.
    جهت دوم: این عالم قلب دارد؛ «لکل شيء قلبا» . این حدیث بحری است از معرفت. خود «کون»، مجموعه «کیان»، دارای قلب است ، آن قلب «کون» چیست ؟ قلب «کون»، انسان است؛ قلب انسان، باز عقل است . این انسان که گفته می شود الآن که قلب عالم امکان است، باید دانست چیست این انسان ؟ انسان، قلب عالم امکان است؛ نه زید، نه عمر ؛ «انسان». بعد باز بیان امام این است: دعامة الإنسان العقل . آنچه که انسان به او انسان است، چیست ؟ عقل است . آن عقل، وقتی شد عقل کل، از این طرف؛ کل العقل، از آن طرف، آن موجود می شود قلب عالم امکان؛ و عقل کل و کل العقل، خاتم النبیین است؛ چون مراتب عقول همچنین بالا می رود تا می رسد به مرتبه نبوت ؛ از نبوت به رسالت، از رسالت به اولوا الکتب، از اولوا الکتب به اولوا العزم، منتهی می شود به خاتم . بعد عصاره می شود تمام این عقول جزئیه در وجود خاتم، قهرا می شود او، قلب عالم امکان . خوب اینجا، بحث باید تمام بشود.
    در دائره «مَن»، شد قلب، شخص خاتم. در دائره «ما»، شد قلب سوره «یس». «یس» کیست؟ «یس» شخص خاتم النبیین است؛ چون این سوره، سوره اوست، قهرا می شود قلب «ما». خود او شد قلب عالم امکان ؛ سوره او که سوره «یس» است و اسم او که خود «یس» است ، سرلوحه قلب دائره «ما»ست . این است سرّ دوم که این سوره قلب قرآن است.
    آن وقت مهم این است «وكُلُّ شَيْ‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ»، در کتاب تکوین، «قلب»، وجود عینی او ، در کتاب تدوین «قلب»، وجود لفظی او. وجود لفظی او، کلمه مقدس «یس» است.
    تا اینجا روشن شد که چرا این سوره قلب قرآن است ، از اینجا وارد می شویم در خود کلمه «یس» ، مراد از «یس» چیست ؟ ان شاءالله جلسه بعد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما