• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و سوم

    3 March 2010 ۱۶ ربيع الأوّل ۱۴۳۱ ۱۲ اسفند ۱۳۸۸

    00:36:46

    دانلود تصویری
    دانلود صوتی

    «وفي الطهاره». اینها را خوب فکر کنید ، سوم امری که اهل بیتش با او برابر هستند، آن چیست؟ طهارت است. غوغایی است اینجا . بعد استدلال می کند... این است حقانیت این مذهب. دنیا سعی کرد خاموش کند اما به دست اعداء عدو، این جور روشن می شود . «وفي الطهاره» قال الله تعالی : طه ، أي یا طاهر ، طاها را معنی می کند: أي یا طاهر . طهارت خاتم چیست ؟ طهارت خاتم، طهارت نوح نیست ، طهارت ابراهیم نیست ، طهارت موسی نیست ، طهارت عیسی نیست ، طهارت او متناسب با عظمت قرآن است. آن طهارت، طهارتی است که « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى» ، آن وقت اهل بیت او با خود او در این مقام برابرند . بعد استدلال می کند، دلیلش هم این است : إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً،


    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و سوم
    «وفي الطهاره». اینها را خوب فکر کنید ، سوم امری که اهل بیتش با او برابر هستند، آن چیست؟ طهارت است. غوغایی است اینجا . بعد استدلال می کند... این است حقانیت این مذهب. دنیا سعی کرد خاموش کند اما به دست اعداء عدو، این جور روشن می شود . «وفي الطهاره» قال الله تعالی : طه ، أي یا طاهر ، طاها را معنی می کند: أي یا طاهر . طهارت خاتم چیست ؟ طهارت خاتم، طهارت نوح نیست ، طهارت ابراهیم نیست ، طهارت موسی نیست ، طهارت عیسی نیست ، طهارت او متناسب با عظمت قرآن است. آن طهارت، طهارتی است که « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى» ، آن وقت اهل بیت او با خود او در این مقام برابرند . بعد استدلال می کند، دلیلش هم این است : إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً،
    بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم
    الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
    بحث در مراد از کلمه «یس» بود؛ مقتضای دو دلیل متقن، این است که مراد شخص خاتم است.
    دلیل اول: آیه بعد: « وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ».
    دلیل دوم: نصوص وارده در حدّ استفاضه ی قریب به تواتر؛ و این نصوص دو قسم می شود:
    یک قسم، آنچه وارد شده به عنوان این که یکی از اسماء آن حضرت، «یس» است. این یک طائفه است.
    قسم دوم: روایات کثیره ای است که مراد از «آل یس»، آل آن حضرت است. این نصوص هم باز دو طائفه می شود:
    یک طائفه به عنوان این است که آل یاسین، آلُ محمدٍ .
    یک طائفه به عنوان این است که آل یاسین ، آنهایی هستند که در سوره صافات مورد سلام واقع شده اند. این از جهت نصوص که مستوفا تعرض شد.
    باقی ماند تأمل در خود آیات . آیه ای که مورد استشهاد روایت عیون و بقیّه روایات است، آیه ای است که در ذیل قضیّه الیاس است، و استشهاد به این است که خدا فرموده: «سلامٌ علی آل یاسین» . این از آن جهت.
    از جهت دیگر در مصحف متداول امروز، آیه به عنوان «سَلاَمٌ عَلَى إِل‌يَاسِينَ» است؛ بنابراین، این مشکل چه جور باید حل بشود؟ حل این اشکال موقوف است بر این که تحقیق عمیقی در این جهت بشود. «سَلاَمٌ عَلَى إِلْ‌يَاسِينَ» بعد از قضیه اِلیاس است . بعد که طرح می شود اِلیاس از مرسلین بود، قضیه اِلیاس بیان می شود، بعد نوبت می رسد: «سَلاَمٌ عَلَى إِلْ‌يَاسِينَ» . آنچه از کلمات عامه ی مفسّرین از عامّه و خاصّه، مطلقا، که مورد اتفاق است عند الکل، بدون اختلاف، این مطلب است که در این آیه دو قرائت است:
    یک قرائت: «سَلاَمٌ عَلَى إِلْ‌يَاسِينَ».
    یک قرائت: «سَلاَمٌ عَلَى آل یاسین».
    پس خود این اتفاق، مهم است. اجماع کل بر این است که در اینجا دو قرائت است؛ قهراً مشکل منحل است، ولو فعلا و اکثر، قرائت «إِلْ‌يَاسِينَ» است؛ ولی آنچه مهم است، اعتراف خود اعیان اهل تحقیق و نظر، از مفسّرین عامه، از قبیل فخر رازی و غیر فخر رازی، همه متفقاً، می گویند که قرائت این جمع، «سَلاَمٌ عَلَى آل یاسین » است: قرائت نافع، ابن عامر ، یعقوب ، زید بن علی ، «آل یاسین» است . این از جهت قرّاء.
    أخرج ابن أبي حاتم والطبراني وابن مردویه عن ابن عباس، قال: «سَلاَمٌ عَلَى آل یاسین» آلُ محمدٍ. این دو قرائت اساسی.
    قرائت سومی هم هست که قرائت ابن مسعود است، و آن قرائت به شذوذ، مردود است؛ و قرائت او «سَلاَمٌ عَلَى إِدْ‌راسِينَ » است . این از حیث قرائات.
    آنچه باز مهم است، تصریح اساطین علماء عامه بر این جمله است: وقتی قرائت نافع، ابن عامر، یعقوب و زید بن علی بن الحسین را نقل می کنند، استدلال می کنند: لأنهما في المصحف مفصولان؛ و این جمله بسیار مهّم است؛ مراد از این کلمه، این است که الف و لام در این قرائت که «إِلیَاسِينَ» است، متصل است؛ ولی در خود مصحف اصلی منفصل بوده است . تصریح، همه، می کنند که در مصحف کلمه الف و لام از «یاسین» جدا بوده و «آل» بوده و اضافه شده به «یاسین». حالا چه اتفاق افتاده است که بعد، مصحف رایج بر طبق این قرائت شایع شده است؟!
    آلوسی تصریح می کند: لأنهما في مصحف عثمان مفصولان.
    استدلال امام [رضا علیه السلام] ، حالا روشن می شود، وقتی امام از همه التزام گرفت... ؛ مأمون تمام علمای اسلام را جمع کرد ، در آن مجلسی که همه بودند، عنوان امام این بود: - خوب دقت کنید- أخبروني عن قول الله عز وجل : «یس» فمن عنی بقوله «یس»، قالت العلماء «یس» محمد -صلی الله علیه وآله- لم یشک فیه أحد. قال أبوالحسن علیه السلام: فَإنَّ الله عز وجل أعطی محمداً وآل محمد من ذلک فضلا لا یبلغ أحد کنه فضله إلا من عَقله وذلک إن الله عز وجل لم یسلم علی أحد إلا علی الأنبیاء صلوات الله علیهم...- تا اینجا - وقال عز وجل: «سَلاَمٌ عَلَى آلِ یاسین».
    پس روشن می شود که مصحف «سَلاَمٌ عَلَى آلِ یاسین» بوده؛ و آنچه باز حجّت قاطع است که این قرائت در مصحف فعلی، بعد از آن اعصار، محقق شده، برهان قاطع، این است که علامه وقتی تصریح می کند - اینها بسیار مهم است، آن هم علامه در آن عصر، یعنی در عصری که علامه به یک مجلس، همه علمای چهار مذهب را بیچاره کرد، و ورق ممکلت ایران را علامه عوض کرد. در یک مجلس که سلطان، وقتی عجز همه روسای مذاهب را احساس کرد، دستور داد خطبه ها عوض بشود - همچو کسی، در همچو عصری، بیانش این است، در کشف الحق از ابن عباس نقل می کند: هُم آل محمد. آن وقت اعتراف کسی که در مقام رد کشف الحق علامه بر آمده است، این است : صح هذا و «آل یس» آل محمد والسلام علیهم. اعتراف مثل ابن تیمیه که بگوید: «سَلاَمٌ عَلَى آلِ یاسین» سلام بر آل محمد است و اعتراف کند به این قرائت. این هم برهان قاطع مطلب.
    ختم کلام اعتراف فخر رازی است. کسانی که اهل فن هستند، یعنی بفهمند فخر رازی کیست، آن کسی که امام المشککین است. آن کسی که نحوه برخوردش با کلمات ابن سینا در مباحث مشرقیّه معلوم است، این از یک جهت؛ تعصّبش نسبت به مذهب عامه به حدّی است که قابل وصف نیست؛ همچو کسی که بدیهیّات فضائل و مناقب اهل بیت را مورد تشکیک قرار داده ، اما به اینجا که رسیده، سر سپرده ، آن هم مهم باز این است - این مطالب خیلی مایه دارد اگر کسی بفهمد- ابن حجر هیتمی کتاب می نویسد در رد شیعه . حجت این است: آن وقت در این کتاب که در رد شیعه می نویسد، این را می نویسد: ذکر الفخر الرازی ... - کسی که می خواهد ریشه این مذهب را بکند، این جور خدا بر مغز او می کوبد که این مطلب را از همچو کسی ضبط کند- إن أهل بیتهِ ...- این کلمات فخر رازی است- یساوونه في خمسة أشیاء ، اهل بیت او - که علی هم از آنهاست قطعاً، به اعتراف کل - یساوونه، با خود او مساوی هستند . اعتراف این است، نه یک درجه پایین تر، برابرند در پنج چیز : اول چیزی که اهل بیت او با او، در او مساوی هستند، سلام است؛ بعد خود فخر استدلال می کند، قال: السلام علیك أیها النبي ورحمة الله وبرکاته. این نسبت به او .
    و قال ... همان خدایی که در نماز جعل کرد: السلام علیك أیها النبي ، همان خدا فرمود: «سَلاَمٌ عَلَى آلِ یاسین». این هم برهان قاطع دوم ، بعد از اعتراف آن ناصب .
    دوم امری که اهل بیت او با او در آن مساوی هستند، صلات بر او و بر آنها در تشهد. این کلام فخر است! کسی نیست از او بپرسد: اگر در نماز که تکلّم انسان است با خدا ، اگر در قرآن که تکلّم خداست بر قرآن، سلام بر علیّ است، صلوات بر علیّ است ، چه شد که او شد چهارم ؟ اگر عرضه داری جواب بده . از یک طرف این است اعتراف ، از یک طرف آن تأخر!!! عقل کو؟ کتاب کو؟ سنّت کو؟ به چه میزان کسی که این چنین حرف می زند...، تو که حکیمی ! تو که فیلسوفی ! تو که اهل کتابی ! تفسیر کبیر نوشتی ! اگر قرآن این است ، اگر عقل آن است که ترجیح مرجوح بر راجح، قبیح است؛ اگر کتاب این است: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ» ، اگر تابع قرآنی، ملاک احسن است؛ در دوران بین حسن و احسن، تقدیم حسن بر احسن، تقدیم فاضل بر افضل، هم عقلا مردود است، هم کتاباً مردود است، هم سنّتاً، هم اجماعا. با این بیان، این فضلی که او را با شخص اول عالم، برابر کرده است؛ «یساوونه» ، این کلمه، کلمه شیخ طوسی که نیست ؛ کلمه فخر رازی است.
    «وفي الطهاره». اینها را خوب فکر کنید ، سوم امری که اهل بیتش با او برابر هستند، آن چیست؟ طهارت است. غوغایی است اینجا . بعد استدلال می کند... این است حقانیت این مذهب. دنیا سعی کرد خاموش کند اما به دست اعداء عدو، این جور روشن می شود . «وفي الطهاره» قال الله تعالی : طه ، أي یا طاهر ، طاها را معنی می کند: أي یا طاهر . طهارت خاتم چیست ؟ طهارت خاتم، طهارت نوح نیست ، طهارت ابراهیم نیست ، طهارت موسی نیست ، طهارت عیسی نیست ، طهارت او متناسب با عظمت قرآن است. آن طهارت، طهارتی است که « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى» ، آن وقت اهل بیت او با خود او در این مقام برابرند . بعد استدلال می کند، دلیلش هم این است : إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً،
    اگر عرضه دارد، ازهر جواب بدهد. دنیای تسنن خواه و نخواه باید سر بسپارد . بازیچه نیست این حرفها . اینها همه مستند حاضر دارد، آن هم از چه کسی؟ از فخر رازی که پف کند، ازهر مصر به باد می رود ؛ همچو مردی این را می گوید.
    باز هم بی شرمی، کار را به جایی برساند که آن کسی که می گوید: افقه ... تعبیر خیلی عجیب است، تعبیر جوری است که بهت آور است، رجوع کنید به صحیح بخاری، ببینید چه خبر است؟ کسی که رمی مجنونه را نمی فهمد، خبر از حدّ شرعی ندارد، کسی که به تصدیق شخص اول، در تاریخ هزار و سیصد سال، امام المنقدین است ، همچو کسی می گوید: ابوبکر مسائل ارث را بلد نبود . مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب صحیح است، حدیث صحیح نقل می کند : عمر مسئله تیمم را بلد نبود. نمازش را نمی فهمید. همچو کسی ، اول [و مقدّم، و] آن کسی که فخر می گوید: خدا می گوید: السلام علیك أیها النبي ، «سَلاَمٌ عَلَى آلِ یاسین» ، خدا می گوید، صلوات بر او می فرستد، در هر نماز هم معیّن می کند هم بر او، هم بر آل او [می شود مؤخر].
    مسئله چهارم: وفي تحریم الصدقة . وقت هست ؟ وقت نیست ؟ بقیه بعد ان شاء الله.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما