مجلسی -اعلی الله مقامه- در اینجا بیانی دارد و آن بیان این است که هم روایات عامه، هم مصحف ها، متّفقا، «آل یاسین» گفته اند ، منتها عناد ، تعصب، آنها را وادار کرد...، خلاصه کلامش این است که همه را ندیده بگیرند و ورق را به این طرف برگردانند.
و در اینجا روایتی است که واقعا این گونه روایات ، آیات است . در احتجاج روایت این است : عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام) قال: إن الله سمّی النبي بهذا الاسم ، حیث قال «یس والقرآن الحکیم ، إنک لمن المرسلین» لعلمه ...- این جمله عجیب است - لعلمه أنّهم یُسقطون سلام علی آل محمد صلوات الله علیهم کما أسقطوا غیره.
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
قرائت دوم عبارت است از «سَلاَمٌ عَلَى إِلْيَاسِينَ ». بالنسبه به این قرائت در بعضی ، متّصل است لام به یاء: «اِلیاسین» ، ولی در مصحف فعلی که مصحف مدینه است، «الف و لام» منفصل است : «سَلاَمٌ عَلَى إِلْيَاسِينَ »؛ و خود این انفصال در مصحف فعلی، کاشف از آن حقیقت است که قرائت ابن عباس و عده ای از اعاظم «سلامٌ علی آل یاسین» تمام است .
در وجه این قرائت، استدلال به دو وجه است:
یک وجه این است که «اِل یاسین» همان الیاس است؛ و شاهدش ضمیری است که بعد است: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا». اگر قائل بشویم به قرائت اولی، فصل بین ضمیر و مرجعش حاصل می شود به این آیه؛ و مخالف سیاق آیات است .
بعد به اشکال برخورده این قرائت که «الیاسین» متداول نیست در اسم الیاس؛ اگر قائل بشویم که «الیاسین» ، الیاس است ، این تعبیر از الیاس معمول نیست .
در جواب این اشکال عده ای متمسک شده اند به قول فراء که در لغات اعجمیه یُتلاعب بها؛ و استشهاد کرده اند به «طور سینا» و «طور سینین»، که همانطوری که هم تعبیر می شود به «سینا» و هم تعبیر می شود به «سینین» ، در این مورد هم، هم تعبیر می شود به الیاس ، هم تعبیر می شود به «اِلیاسین».
بعد باز خود این، مورد اشکال واقع شده که این تغییر در الیاس به «الیاسین» وجه ندارد و محتاج به دلیل است. باز در این باب عده ای قائل شده اند- بعضی، حالا به عده برسد یا نه؟ علی ای حال- بعضی قائل شدند که الیا، ایلیا است ، و ایلیا، الیاس است، و در قاموس کتاب مقدس، ایلیا عبری است ، به معنای الهی یَهوَه،. و این نظر هم باز مورد اشکال است که به حسب ما ورد در تواریخ و اخبار انبیاء، الیاس غیر از ایلیاست ؛ ایلیا شخص دیگری است و الیاس شخص دیگری.
اشکالاتی که در این مورد است ، به این حدّ است.
آنچه که مطلب را تقریب می کند و حل مشکل مرجع ضمیر بعد را آسان می کند ، این بحث است که جماعتی از مفسّرین، منهم: فخر رازی، و جماعتی از مورخین: طبری ، عرائس ، کامل ، قائل شدند که الیاس پسر یاسین است؛ الیاس بن یاسین ، از احفاد حضرت هارون است، و این همان است بلا تردید که الان زنده است با خضر، و خضر در جزائر است ، و الیاس مأمور برّ و بیابان است، و این دو در خدمت ولی عصر، صاحب الزمان هستند؛ و این الیاس به شهادت آن جماعت مفسّرین و این مورخین می شود فرزند یاسین . قهراً به مقتضای تحقیق ، چه «آل یاسین» باشد که حق همین است ، چه « إِلْيَاسِينَ» - «إِلْيَاسِينَ» هم مخفف «آل یاسین» است و مرجع این قرائت هم به آن قرائت است - قهراً «سلام علی آل یاسین» می شود جمع . یک مصداق این جمع، یکی از افراد این جمع، خود الیاس است، بعد ضمیر بعد، بر می گردد به «آل یاسین» به نحو استخدام ؛ ضمیر، مرجعش جمع است ، اما مراد، بعضی از آن جمع است. به این طریق مشکله ضمیر هم، با دقّت نظر حل می شود.
کسانی که اعتراف کرده اند و ترجیح داده اند که «سَلاَمٌ عَلَى إِلْيَاسِينَ» ، «آل یاسین» است ، بر این اساس که الیاس، ابن یاسین است ؛ آنچه مهم است استشهاد از علمای عامه است :
اخرج ابن أبي حاتم والطبرانی وابن مردویه عن ابن عباس . آنچه روایت به او منتهی می شود، این است: إنه قال: سلام علی آل یاسین ، آل محمد. و دلیل، مصحف خود عثمان است که در مصحف منفصل است. طبری، عرایس، کامل، الیاس بن یاسین است . الیاس، ابن یاسین است. فخر رازی هم ترجیح می دهد در تفسیرش، وجه این قول را که «سلام علی آل یاسین» است؛ بعد استدلال می کند ، چون ما مختارمان چنانکه قبلا گفتیم، این است که الیاس ، پسر یاسین است ، قهرا می شود «آل یاسین» ، «سلام بر آل یاسین» است . مرجع ضمیر هم آن است .
مجلسی -اعلی الله مقامه- در اینجا بیانی دارد و آن بیان این است که هم روایات عامه، هم مصحف ها، متّفقا، «آل یاسین» گفته اند ، منتها عناد ، تعصب، آنها را وادار کرد...، خلاصه کلامش این است که همه را ندیده بگیرند و ورق را به این طرف برگردانند.
و در اینجا روایتی است که واقعا این گونه روایات ، آیات است . در احتجاج روایت این است : عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام) قال: إن الله سمّی النبي بهذا الاسم ، حیث قال «یس والقرآن الحکیم ، إنک لمن المرسلین» لعلمه ...- این جمله عجیب است - لعلمه أنّهم یُسقطون سلام علی آل محمد صلوات الله علیهم کما أسقطوا غیره.
از این روایت - این روایت در احتجاج است - نتیجه این روایت این است که «سلام علی آل یاسین» ولو بشود «سَلاَمٌ عَلَى إِلْيَاسِينَ » ، اما خود اسم آن حضرت که «یس» است، کافی است برای این که روشن بشود که «آل یاسین» کیان اند و لو تغییر بدهند .
مهم این است که حکیم خبیر و محدث بصیر، فیض - أعلی الله مقامه- در تفسیر صافی بعد از نقل این روایت بیانش این است: فیه دلالةٌ علی قرائة آل یاسین.
ما گذشته از این بیان فیض، با آن وجوه متقن، مطلب را تمام کردیم. «سلام علی آل یاسین» باشد، بحث تمام است ، چنانکه به اعتراف اعاظم مفسرین عامه، قرائت اول در مصحف عثمان «سلام علی آل یاسین» است؛ و حل مشکل ضمیر هم به استخدام است ، به بیان مبسوطی که گفتیم که الیاس هم ابن یاسین است و مندرج در جمع است، آن وقت یکنفر می شود پیغمبر، بقیه غیر نبی، آل خاتم.
بر همین اساس در زیارت «سلام علی آل یاسین» که به توقیع مسلم صادر شده، متن کلام امام این است ، بعد از: لا لأمره تعقلون ولا من أولیاء تقبلون ، فرموده: هر گاه خواستید توجه کنید به خدا به وسیله ما، بگویید چنانکه خدا فرموده: «سلام علی آل یاسین».
بحث ما تا اینجا در اثبات این بود که مراد از یاسین، شخص خاتم النبیین است . آل یاسین هم دلیل بر این است که مراد از یاسین، خاتم النبیین است، چه در سوره صافات، «آل یاسین» باشد - چنانکه ثابت شد که هست - ؛ بر فرض تنزل هم، به اعتراف تمام علمای عامه حتی نواصب! - حتی نواصب! - به تصدیق تمام مشککین عامه حتی فخر رازی! «آل یاسین» آل محمد هستند .
پس شبهه در این که مراد از «یس»، غیر خاتم است، دفع شد و این قضیه به برهان قطعی، به نقل مسلّم، محقق شد؛ هم ثابت شد «یس» کیست ، هم ثابت شد «آل یاسین» کیان اند.
حالا «یس» یعنی چه ، چرا این اسم انتخاب شده است - «یس»- و در این اسم چه خصوصیتی است؟
در ادعیه - مهم این است - در دعاهای مهم، کیفیت دعا این است: إلهی بحق یس والقرآن الحکیم وبحق طه والقرآن العظیم ، یا من یقدر علی حوائج السائلین ، یا من یعلم ما فی الضمیر ... یا من لا یحتاج إلی التفسیر ، صل علی محمد وآل محمد . ابتدا می شود: بحق یس والقرآن الحکیم ، خود این ابتداء، کاشف است از عظمت این سوره، از عظمت این آیه.
خوب این ها را دقت کنید . دو جای قرآن هست: «طه» ،«یس» . «طه» اسم خود پیامبر است ، «یس» هم به برهان قطعی ثابت شد خود آن حضرت است . در آن جا دارد :«طه، مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى» ، منتها در نصوص دارد: والقرآن العظیم، اما در اینجا در خود قرآن است ، «یس» و القرآن الحکیم .
کلمه «یس» مرکب می شود از دو حرف: ی ، س. انتخاب «س» برای آن حضرت به چه مناط است؟ و آنچه که دقائق قرآن را نشان می دهد، این لطائف است. بین همه حروف تهجی از اول تا آخر ، «س» ممتاز است؛ امتیازی که در حرف «س» است، این امتیاز منحصر به فرد است. هر حرفی زُبُر دارد، بیّنه دارد. الف ، زُبُرش آن همزه است ، بیّنه اش «ل» و «ف» است . «ش» زُبُرش، آن لفظ «شین» است که حرف اول است، بیّنه اش «ی» و «ن» است . در تمام حروف تهجی، زُبُر با بیّنه فرق دارد. از نظر عدد ابجدی که در علم اعداد از اسرار مهم آن فن است، پیدا کردن زُبُر و بینات بالنسبه به اسماء و بالنسبه به اذکار. در تمام حروف، بیّنه و زُبُر مختلف؛ اما در حرف «س» ، بیّنه و زُبُر متعادل هستند، و این نشان این است که مسمای به این اسم، نقطه ی اعتدال عالم وجود است، و نقطه اعتدال عالم قهرا می شود خاتم. این است که اسم شده : یس . ان شاءالله بقیه بعد.