• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و پنجم

    17 March 2010 ۱ ربيع الآخر ۱۴۳۱ ۲۶ اسفند ۱۳۸۸

    00:38:00

    دانلود تصویری
    دانلود صوتی

    تغییر «آل یاسین» به «اِل یاسین» از مصادیق تحریف نیست. آن روایاتی که وارد شده، و آن بحث که مفصل است که ان شاءالله اگر توفیق شد به آن هم می رسیم، آنچه که مسلم است و مورد نظر عده ای از اعاظم است که اصل در این مسئله هم، سه نفرند: یکی: صدوق ، یکی: سید مرتضی، و یکی: شیخ الطائفه در تبیان، که اساس "عدم تحریف مطلقا" از این سه رجل عظیم است؛ تبدیل قرائتی به قرائتی از مصادیق تحریف نیست.
    در تفاسیر عامّه «یس» از بعضی تفسیر شده به انسان؛ از بعضی تفسیر شده به سیّد ؛ از بعضی تفسیر شده به سیّد البشر. ولی هیچیک از اینها، مستندی ندارد. آنچه مستند است این است که «یس» خطاب به شخص خاتم است؛ و این کلمه هم، اسم آن حضرت است و این سوره هم مسماة است به سوره «یس»؛
    و از عجایب این است که عامّه و خاصّه نقل کرده اند که رسول خدا فرمود: قلب القرآن سورة «یس».


    تفسیر سوره یس - جلسه پنجاه و پنجم
    تغییر «آل یاسین» به «اِل یاسین» از مصادیق تحریف نیست. آن روایاتی که وارد شده، و آن بحث که مفصل است که ان شاءالله اگر توفیق شد به آن هم می رسیم، آنچه که مسلم است و مورد نظر عده ای از اعاظم است که اصل در این مسئله هم، سه نفرند: یکی: صدوق ، یکی: سید مرتضی، و یکی: شیخ الطائفه در تبیان، که اساس "عدم تحریف مطلقا" از این سه رجل عظیم است؛ تبدیل قرائتی به قرائتی از مصادیق تحریف نیست.
    در تفاسیر عامّه «یس» از بعضی تفسیر شده به انسان؛ از بعضی تفسیر شده به سیّد ؛ از بعضی تفسیر شده به سیّد البشر. ولی هیچیک از اینها، مستندی ندارد. آنچه مستند است این است که «یس» خطاب به شخص خاتم است؛ و این کلمه هم، اسم آن حضرت است و این سوره هم مسماة است به سوره «یس»؛
    و از عجایب این است که عامّه و خاصّه نقل کرده اند که رسول خدا فرمود: قلب القرآن سورة «یس».

    بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم
    الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین.
    روشن شد که قرائت مصحف، اولاً: «سَلاَمٌ عَلَى آل‌ ياسِين» بوده، به شهادت روایات عامه و خاصه، و همچنین آراء اعاظم عامّه و خاصّه؛ البته مصحف فعلی «اِل یاسین» است؛ اما خود انفصال «الف و لام» از «یاسین»- نه به نحو ترکیب- شاهد دیگری است، و با تحقیقی که شد مشکل از جهت ضمیر هم حل شد.
    البته این نکته باید غفلت نشود: تغییر «آل یاسین» به «اِل یاسین» از مصادیق تحریف نیست. آن روایاتی که وارد شده، و آن بحث که مفصل است که ان شاءالله اگر توفیق شد به آن هم می رسیم، آنچه که مسلم است و مورد نظر عده ای از اعاظم است که اصل در این مسئله هم، سه نفرند: یکی: صدوق ، یکی: سید مرتضی، و یکی: شیخ الطائفه در تبیان، که اساس "عدم تحریف مطلقا" از این سه رجل عظیم است؛ اما مورد، غیر از قرائات است. تبدیل قرائتی به قرائتی از مصادیق تحریف نیست، ولو این توهم ظاهر الدفع است.
    نتیجه بحث این شد که مستندا ... - چون اینجا جای خطابه نیست- مستنداً به تواریخ معتبر عند الفریقین، تفاسیر مهم از فریقین، روایات معتبره از فریقین «یاسین» و «آل یاسین»، خاتم النبیین و اهل بیت آن حضرت هستند. این امر به ضرورت، برهانی شد که «آل یاسین» آل آن حضرت هستند بلا تأمل. «یس» هم اسم خود آن حضرت است.
    در تفاسیر عامّه «یس» از بعضی تفسیر شده به انسان؛ از بعضی تفسیر شده به سیّد ؛ از بعضی تفسیر شده به سیّد البشر. ولی هیچیک از اینها، مستندی ندارد. آنچه مستند است این است که «یس» خطاب به شخص خاتم است؛ و این کلمه هم، اسم آن حضرت است و این سوره هم مسماة است به سوره «یس»؛
    و از عجایب این است که عامّه و خاصّه نقل کرده اند که رسول خدا فرمود: قلب القرآن سورة «یس». این ارتباطات و این لطائف و اشارات در قرآن، باید مورد اعمال نظر بشود. چه شده است که این سوره قلب قرآن است ؟ ان شاءالله در «وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» که شروع می شود، معلوم می شود که قرآن چیست؟ بعد آنچه برای اهلش، حیرتُ الکمّل است، این است که آنچنان قرآنی، قلبش این سوره است؛ چرا این سوره قلب شده است؟ جهاتی دارد ؛ جهت مربوط به این بحث ما، این است، چون این سوره ، سوره شخص خاتم است و او قلب تمام [عالم] امکان است. آن وقت نتیجه این می شود: در کتاب تکوین، قلب، می شود خاتم. عقلا و نقلا غیر از این، غیر معقول است؛ چون قلب بالنسبه به آفاق ، انفس است ، قهراً انسان می شود نتیجه ی این آفاق و کیان و عالم.
    «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ». این آیات دقّت نشده است. هر مخلوقی تقویمی دارد. احسنُ التقاویم ، قهراً هر جا بود، او می شود احسنُ الخلائق ، «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ».
    بعد نوبت می رسد به انسان . انسان به چه جهت انسان است؟ به جهت عناصری که در اوست؟ این عناصر در جمادات هم هست. در اثر نمو و زبول و تحلل و بدل ما یتحلل است؟ این جهت در نباتات هم هست . از جهت شهوت و غضب است ؟ این جهت در حیوانات به نحو اکمل از انسان هست؛ پس الإنسان بما هو إنسان به چیست ؟- هر گوهری از حکمت منحصراً در قرآن هست و کلمات اهل بیت - آنچه انسان به او انسان شده، تا شده احسن تقویم، بیان امام ششم است : دعامة الإنسان العقل. کلمه دعامه بسیار مهم است. هر معجونی که مرکب می شود، یک جزء اصلی است، او متن است ، ما بقی حواشی هستند. دعامه آن جزء اصلی معجون است، آن عمود است. دعامة الإنسان العقل. خُب، پس روشن شد که ریشه احسن تقویم کجاست.
    بعد نوبت می رسد به عقل . عقل کمّاً ، عقل کیفا؛ بحث مهم در سه جهت است: یکی: حقیقت عقل، یکی: جهت کمی عقل ، یکی: جهت کیفی عقل، که ان شاءالله در سوره به جایی که رسیدیم که مربوط به این بحث است، در حقیقت عقل بحث می کنیم . آن عقلی که حقیقت او به قدری مهم است که خدا تمام این عالم را قشر قرار داده ؛ لُبّ عالم را انسان ؛ برای انسان هم، باز قشری قرار داده، لُبّی ؛ پوستی ، مغزی؛ «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ». آن لبّ، عقل است. لُبّ الإنسان می شود عقل؛ انسان می شود لُبّ عالم . لُبّ عالم، آدم است و لُبّ آدم، عقل است .
    اینجاست سرّ آن خلافت: « وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ». این آیات فهمش مشکل است . چرا گفتند: «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ»؟ چون دیدند: این موجود مرکب از شهوت و غضب، آن شهوت را دیدند منشأ فساد، گفتند: «يُفْسِدُ فِيهَا» ، آن غضب را دیدند منشأ سفک دماء، گفتند: «وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ»؛ «أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا ويَسْفِكُ الدِّمَاءَ». جواب این است: «قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . آن لُبّ را ندیدند، قشر را دیدند.
    بعد... «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» شد جواب اجمالی، بعد نوبت رسید به جواب تفصیلی : «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ». اینجاست حل مشکل که فهمیده بشود چرا «یس» قلب قرآن است . نکته اینکه این سوره ، شده قلب همچو کتابی چیست؟ «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» ، ضمیر به اسماء نمی شود برگردد. «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ» ، اسماء را به آدم تعلیم کرد، مسماها را به ملائکه نشان داد. فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ. آن ضمیر هؤُلاَءِ به کی برمی گردد؟ آن مسمیات، آنها موجوداتی بودند که خلقت را به غرض اقصی رساندند.
    شد دعامه، العقل؛ بعد عقل مراتب پیدا کرد ، رسید به کجا؟ رسید به کل العقل ، نه تنها کل العقل ، بلکه عقل الکل، و هر دو لازم است. وقتی شد کل العقل ، عقل الکل ؛ قهراً به حکم برهان می شود این آیه: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ». دیگر ختم شد، چون ماوراء عقل الکل و عقل الکل و کل العقل، دیگر معقول نیست و ممکن نیست .
    نتیجه این شد که خود او شد قلب تمام عالم هستی، و سوره او هم شد قلب تمام کتاب تدوینی. آن وقت وجود لفظی او، وجود لفظی او، شد قلب کتاب تدوینی ؛ وجود تکوینی او، شد قلب کتاب تکوینی . اسم هم شد «یس» .
    چرا اسم شد «یس» ؟ این روایت را صدوق در توحید نقل می کند ، مفید هم نقل می کند ، روایت مفصل است از امیرالمؤمنین فرمود: سأل عثمان بن عفان ، عثمان از خاتم سؤال کرد: ما تفسیرُ أبجد؟ چیست تفسیر ابجد ؟ اینجا بیانی است و این بیان حیرت آور است. چه ذخائری هست و ما محروم ایم، فرمود: تعلّموا تفسیر ابجد را... . کسی که کلام او، قالب تمام عیار حقیقت است ، دیگر وقتی که عقل به آنجا رسید، بیان، می شود تالی تلو بیان خدا. آنچه در روایت است، بسیار تعجب آور است. فرمود: تعلم کنید تفسیر ابجد را که اعجایب کلّها در ابجد است. حالا چیست در ابجد؟ اعاجیب. الاعجایب، جمع مُحَلا به «ال» است . چیزی را که او اعجوبه ببیند. بعد باز جمع محلی به «ال» را مؤکد کند به «کلّ» . جمع محلی به «ال» خودش مفید عموم است ، فوق اطلاق است. بعد انضمام به «کلّ» ، خصوصیت «کلّ» هم این است که آن اصلا موضوع برای عموم است. فقه حدیث بسیار مشکل است. الاعاجیب کلّش در تفسیر ابجد است.
    در ابجد اسراری است . البته این قضیه مخفی نماند. هر کس..- معیار این است - هرکس ادعای اسرار می کند، یقین بدانید که هیچی ندارد. آن کس که دارد ممکن نیست ادعا کند. این دستگاه معیارش این است . این لاطائاتی که امروز باب شده، هر کس ادعایی می کند از ارتباط به عوالمی. آنهایی که بابی برایشان فتح شد ممکن نیست دم بزنند ، آنهایی هم که دم می زنند در اسفل سافلین هستند، ابدا خبری نیست. آن، بحث مهمی است. این علوم مخزون است، مکنون است . در دسترس زید و عمرو نیست.
    یکی از اسرار ابجد، خود عدد حروف است، و باز دُبُر ، بینات اسماء، با آن اعداد حساب می شود .آن قدری که مربوط به بحث ماست ، این یکی؛ آن قدری هم که ما از دور ، چیزی استفاده کنیم از این روایت، همین حدّ است :
    هر اسمی، هر حرفی، زُبُری دارد، بیّنه ای . اما در حروف؛ مثلا "ش" حرف است. حروف ابجد از الف شروع می شود: ابجد، هوز، حطی، کلمن، تا آخر. این حروف هر یک زُبُر و بیّنه دارد . مثلا "ش"، زُبُرش چیست ؟ آن "ش" است . خود شین که ملفوظی است، وقتی مکتوب می شود، هم در لفظ، هم در کتابت، سه حرف می شود : ش، ی، ن. می شود شین. آن "ش" اول می شود زُبُر ، آن "ی" و "ن" می شود بیّنه .
    " ا ". الف وقتی نوشته می شود این است. همان الف وقتی که تلفظ می شود ، هم این را دارد، هم لام، هم ف. در کتابت هم این است . آن " ا " می شود زُبُر، و "ل" و "ف" می شود بیّنه .
    در همه حروف ابجد از اول تا به آخر، زُبُر با بیّنه مختلف است، الا در حرف "س"؛ و این از اعاجیب ابجد است. فقط در حرف سین است که زُبُر و بیّنه برابر است. چرا؟ مثلا شین را حساب کنید بقیه دیگر بحث نمی خواهد: "ش" ۳۰۰ است ، "ی" و "ن" ۶۰ است. زُبُر می شود ۳۰۰ ، بیّنه می شود ۶۰ . در همه حروف ابجد این اختلاف هست، عدد با بیّنه ، اختلاف پیدا می کند، اما به "س" که می رسی ، "س" به عدد چقدر است؟ ۶۰ تاست. "ی" چقدر است؟ ۱۰ تا. "ن" چقدر است؟ ۵۰ تا . زُبُر می شود ۶۰ . بیّنه هم می شود ۶۰ . این اعتدال فقط در حرف سین است که زُبُر و بیّنه برابر است .
    «یس» . اسم در این حدّ اعتدال ، مسمی در آن حدّ اعتدال. این مسمی بعد توأم می شود با آن عَدل مطلق ؛ استقامت در حرف و اسم در این حد. استقامت در روح در آن حد که کل العقل و عقل الکل است . بعد نتیجه چی می شود ؟« وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ». آن صراط هم قهرا در نهایت اعتدال می شود، همان اعتدالی که در اسم است، همان اعتدالی که در مسمی است ، همان اعتدال در آنچه او بر آن مبعوث شده ، مجسم می شود.
    بحث ما ان شاء الله ، جلسه بعد در «واو» «وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» است.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما