موجودی که در مقام عندیت ذی العرش، تعبیرات برای اهلش لازم است، در اینجا تعبیر خدا از خودش به ذی العرش می کند، نه زمین، نه آسمان، نه لوح، نه قلم، نه کرسی، با این که « وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ » ، اسم عرش را آورده «عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ»، حالا کیست آن واسطه نزول؟
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین سیما بقیة الله في الأرضین واللعن علی أعدائهم إلی یوم الدین
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشیطانِ الرَجیم «وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ».
بحث در قرآن بود ، در سوره شعراء خداوند متعال مبدأ، منتها، وسط و تمام ما یتعلق به این تنزیل را بیان فرموده است، در این سوره تنزيل «مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ»({^الواقعة ، الجزء ۲۷، الصفحة: ۵۳۷، الآية: ۸۰^}) است که بحث شد . در سور متعدده قرآن، مسئله تنزیل طرح شده است.
بالنسبة به مبدأ نزول ، اسماء مختلف است و هر اسمی خصوصیتی دارد بالنسبة به حیثی از حیثیات منزَّل ، آیاتی که هست تنزيل «مِنَ اللّهِ الْعَزيزِ الْعَليمِ» ({^غافر ، الجزء ۲۴، الصفحة: ۴۶۷، الآية: ۲^}) « مِنَ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ » ({^الزمر ، الجزء ۲۳، الصفحة: ۴۵۸، الآية: ۱^}) «مِنَ الرّحْمنِ الرّحيمِ» ({^فصلت ، الجزء ۲۴، الصفحة: ۴۷۷، الآية: ۲^})، همه این اسماء روی حساب دقیقی است، منتها در مواردی، عنوان مبدأ تنزيل "ربُّ العالمين" ({^الشعراء ، الجزء ۱۹، الصفحة: ۳۷۵، الآية: ۱۹۲^}) است، که اسم ربّ دارای خصوصیتی است بین اسماء الهیه، و در این اسم ، اثر مهم این است که در آیات قرآن هفت مرتبه این اسم آمده « ربنا آمنّا» ({^آلعمران ، الجزء ۳، الصفحة: ۵۷، الآية: ۵۳..المائدة ، الجزء ۷، الصفحة: ۱۲۲، الآية: ۸۳...المؤمنون ، الجزء ۱۸، الصفحة: ۳۴۹، الآية: ۱۰۹..آلعمران ، الجزء ۳، الصفحة: ۵۰، الآية: ۸..الكهف ، الجزء ۱۵، الصفحة: ۲۹۴، الآية: ۱۰^}) تا آخر، و مهم این است که در موارد مهمه مثل دو آیه : یکی آیهی هبهی من لَدن که از اهم آیات است، "ربنا آتنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً " ، « رَبّنا آتِنا فِي الدّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ » ({^البقرة ، الجزء ۲، الصفحة: ۳۱، الآية: ۲۰۱^}) و باز آنچه بر اهمیت مطلب افزوده ، عنوان اضافهی توصیفیه "رب العالمین" است که مشتمل بر تمام عوالم وجود است که "لایشذ منه شاذٌ". تنزیل از چنین مقامی است.
اما وسیله نزول که امروز بحث در این جهت است، « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ» . تنزیل از رب العالمین است، ولی واسطه این نزول معنون به دو عنوان است، عنوان اول، «الروح»، عنوان دوم « الأمین». فهم این کلمتَین باز توقف دارد بر درک دقایق آیاتی که نسبت به این وسیله نزول نازل شده است . در سوره شعراء « الروح الأمین» است، در سورهی تکویر و در سورهی نجم بیان شده است که این شخصیت کیست ؟ و دارای چه خصوصیتی است، « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ ، عَلَى قَلْبِكَ » ({^الشعراء ، الجزء ۱۹، الصفحة: ۳۷۵، الآية: ۱۹۳^}). در تکویر این است : « إِنّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَريمٍ ، ذي قُوّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ» ({^التكوير ، الجزء ۳۰، الصفحة: ۵۸۶، الآية: ۱۹^})، این تعبیرات از خداست . درک عمقش میسر برای ما نیست، آنچه میسر است فقط شعاعی است ، ذی قوة ، خدا او را به ذی قوة معرفی می کند ، این قوت چه قوتی است ، باز خود قوت در قضیهی مدائن لوت، حدّش روشن می شود، قدرت، قوت به اندازهای است که تمام مدائن لوط را از قعر زمین کَند، ششصد بال داشت ({^تفسير القمي / ج۲ / ۲۰۶ / [سورة فاطر(۳۵): الآيات ۱ الى ۱] ..... ص : ۲۰۶^}) ، بر یکی از پرهای یکی از آن بالها ، تمام مدائن لوط را برداشت، برد تا آنجا که خدا خواست ، بعد «جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها» ({^هود ، الجزء ۱۲، الصفحة: ۲۳۱، الآية: ۸۲^}) این نمونهی قدرت کسی است که توانسته تحمل کند آوردن این آیات را ، و غیر او ممکن نبود. « ذي قُوّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ» ({^التكوير ، الجزء ۳۰، الصفحة: ۵۸۶، الآية: ۲۰^}).
موجودی که در مقام عندیت ذی العرش، تعبیرات برای اهلش لازم است، در اینجا تعبیر خدا از خودش به ذی العرش می کند، نه زمین، نه آسمان، نه لوح، نه قلم، نه کرسی، با این که « وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ » ({^البقرة ، الجزء ۳، الصفحة: ۴۲، الآية: ۲۵۵^}) ، اسم عرش را آورده «عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكينٍ»، حالا کیست آن واسطه نزول؟
ما عمرمان را تمام کردیم ولی قرآن را نشناختیم، همچنین مخلوقی، تحمل این را داشت که بار این وحی را به دوش بکشد، « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ» . آن هم کسی که « ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ، مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ » .
دقت مطلب اینجاست، خوب این ها را اهلش بفهمند، این بحث البته آن لطائفش برای عدهای است که باید رویش کار کنند، در سورهی شعراء، این چنین است: « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ» .
اما در سوره تکویر شروع شده از «رسول کریم» «رسول» «کریم» «ذی قوة» ، آن هم آن قوه « عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ » بعد رسیده است به «مُطاع»، بعد رسیده است به «امین»، «ثَمَّ امین»، و کلمه «ثَمَّ»، بسیار معنی دارد ، بعد از همه اینها ، تازه رسیده است به مقام امانتی که بتواند این امین، آن امانت را که اسمش قرآن است، تحمل کند. مُطاعش عقل را مبهوت می کند، تمام ملائکه سماوات... - آن هم باز حقیقت ملائکه، فهمش در نهج البلاغه است، "من ملائکةٍ أسکنتهم سماواتک ورفعتهم عن أرضک هم أعلم خلقک بک" ({^نهج البلاغة؛ ص: ۱۲۲^})، "و أقربهم منک" ، بعضی از اینها اکتافشان، از آسمان ها بالاتر است، اقدامشان از ارضین سفلی. - همه اینها مطیع امین هستند، مُطاعیت او در این حد است، تمام بدون استثنا مطیع هستند، مطاع فقط یکنفر است ، و آن یکنفر فقط جبرئیل است، و او روح الأمین است، اما روح چون به او زنده شده است نفوس صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، از آدم تا به عیسی، فقط یکنفر است، مستثنا که او فوق تقدیر و تصور و ادراک است. روح همچو روحی است، امین همچو امانتی .
بعد باز در سوره نجم، در وصف "مَن نَزَّل به"، حامل قرآن باز بیان خدا این است، « عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ، ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ، وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى » ({^النجم ، الجزء ۲۷، الصفحة: ۵۲۶، الآية: ۵^}) « لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» ({^النجم ، الجزء ۲۷، الصفحة: ۵۲۶، الآية: ۱۸^}).
در بین ۱۲۴ هزار پیغمبر، پنجاه مرتبه بر ابراهیم خلیل نازل شد، البته خلیل!!! «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمّهُنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ً»({^البقرة ، الجزء ۱، الصفحة: ۱۹، الآية: ۱۲۴^}) بر همچو کسی پنجاه مرتبه نازل شد، اما بر کسی که قرآن را بر او نازل کرد، شصت هزار مرتبه نازل شد. تفاوت محیّر العقول است، شصت هزار مرتبه! آن هم همچو قدرتی! با همچو قوتی!
در این شصت هزار مرتبه ، صورت حقیقی خودش را به پیغمبر نشان نداد، فقط دو مرتبه در بین همه این مراتب ، ظهور کرد، یکبار در زمین؛ یک بار هم در آسمان، شب معراج، آن صورت حقیقی را نشان داد.
اما در رؤیتی که در زمین اتفاق افتاد، آنچه روایت دارد این است که در کوه حراء ، نشان داد خودش را از مشرق گرفت تمام آفاق را تا مغرب . این یک بار بود که در زمین نشان داد آن خلقت اصلی را ، تا معلوم بشود چه قدرتی لازم است که بار سنگین کتابی را تحمل کند که تجلّی رب است برای خلقش. این حقیقت قرآن است.
بار دوم هم شب معراج بود که نشان داد خودش را با ششصد جناح ، با ششصد بال ، هر بالی از زمین تا آسمان ، این هم شب معراج بود، در غیر این دو مورد به صورت عادی نازل می شد.
حالا نزول آیات هم باز بحثی دارد، چون خود آیات مختلف است، مثلاً نزول آیة الکرسی ، نزول سوره حمد ، نزول آیه ملک ، نزول آیات اول سوره حدید ، نزول آیات آخر سوره حشر ، نزول اینها محیّر العقول است ، منتها کو کسی که بفهمد . « هُوَ اللّهُ الّذي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشّهادَةِ هُوَ الرّحْمنُ الرّحيمُ ، هُوَ اللّهُ الّذي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدّوسُ السّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا يُشْرِكُونَ ، هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِىُ الْمُصَوِّرُ لَهُ اْلأَسْماءُ الْحُسنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» این آیات است که ابتدا می شود «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِن خَشْيَةِ اللّهِ وَ تِلْكَ اْلأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلّهُمْ يَتَفَكّرُونَ»({^الحشر ، الجزء ۲۸، الصفحة: ۵۴۸، الآية: ۲۱- ۲۴^}) .