الحمد لله رب العالمين وصلی الله علی سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقية الله فى الارضين واللعن علی اعدائهم الى يوم
الحمد لله رب العالمين وصلی الله علی سيدنا محمد وآله الطاهرين سيما بقية الله فى الارضين واللعن علی اعدائهم الى يوم الدين
اهمیت تبلیغ؛ کفالت ایتام آل محمد(صلی الله علیه وآله)
مطلبی که تذکرش امروز لازم است این است که برای شما آقایان تجارت سودمندی در ایام عاشورا پیش آمده، «یسّرها لکم ربّکم»! علماء و فضلایی که در مجلس هستند، باید متوجه باشند که این منصب چه منصبی است. روایات اهل بیت عصمت(علیهم السلام)، مثل قرآن عباراتی دارد و اشاراتی.( ) عبارات برای عوام مردم است و اشارات برای علما. کفالت ایتامِ در دین بسیار مهم است. • در اهمیتش همین بس، که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «أَنَا وَ كَافِلُ الْيَتِيمِ كَهَاتَيْنِ»،( ) این نسبت به کفالت یتیم به طور عام است. اما اشارهای که در روایت است چیست؟ آن اشاره در کلام حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) است. عبارت در حدیث نبوی و اشارت در حدیث علوی است. در آن روایت امام یازدهم باز فرمود: «أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ»، «يُتْمِ» یتیمی است که «انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ»؛( ) آن کسی که از امامش محروم بشود آن یتیم، یتیم واقعی است. خود این معنا در حدیث نبوی هم هست. «یُتم» گاهی «یُتم» جسمانی است و گاهی «یُتم» روحانی. آیات قرآن، و کلمات اهل بیت(علیهم السلام)، هم باطن دارد و هم ظاهر.( ) • الآن مردمی در مناطقی از همین مملکت هستند که از ابتداییترین معالم دین، از نظر فهم و درک و تعلّم محروماند. مسائل حلال و حرام را نمیدانند. اعتقادات آنها متزلزل است. وهابیت برای صید آنها به تمام قوا مجهز شده و مطالبی را پیش آوردهاند که محتاج به بیان نیست. در چنین وقتی وظیفۀ هر کس که برای او میسّر است، این است که این ایتام اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) را حفظ کند. چون ایام عاشوراست، به همان بیان سیدالشهدا(علیه السلام) اکتفا میکنیم.
آن حضرت فرمودند: «مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مِحْنَتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ: يَا أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي إِنِّي أَوْلَى بِالْكَرَمِ اجْعَلُوا لَهُ يَا مَلَائِكَتِي فِي الْجِنَانِ بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ، وَ ضَمُّوا إِلَيْهَا مَا يَلِيقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النِّعَم».( )
«هر کس یتیمی را کفالت کند که در اثر محنت به استتار ما مبتلا شده، و از علوم ما بر آنها فرو ریزد و این چنین با او مواسات کند، خداوند متعال میفرماید: من اولی به مواساتم». در روایت خوب دقت کنید! این کلام، کلام سیدالشهدا(علیه السلام) است. ولی در خود متن محنت استتار آمده، البته حدیث نسخه بدل دارد: «محبّت ما»، اما اظهر، همان کلمۀ «محنَتُنا» است. به محنت ما، به استتار ما گرفتار شده. روزِ استتار، امروز است. پس آن بیان سیدالشهدا(علیه السلام)، بیانی است که الآن وضع همۀ ما را روشن میکند. کسی که یتیمی را که به استتار ما مبتلا شده کفالت کند، و در این کفالت از علوم ما بر آنها فرو ریزد. این جملۀ دوم حضرت هم وضع منابر شما را روشن میکند، که آنچه برای مردم میگویید و آن میوه هایی که به آنها هدیه میدهید، باید ثمری باشد که از شجرۀ طیّبه وحی گرفته شده باشد. این هم برنامۀ تبلیغی شماست و محتاج به شرح نیست؛ چون شما مردمی هستید که فقط تذکّر برای شما کفایت میکند. اگر کفالت کنید، ترتیب کفالت هم به این نحو باشد که حرف زید و عمرو را برای مردم نگویید، بلکه فقط کلام خدا و پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله) را به آنها بگویید. سخنان امام باقر(علیه السلام) و امام جعفر صادق(علیه السلام) را بگویید، از آن شجرۀ طیبهای که: (أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ.اللَّهُ مَثَلًاكَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)( ) • از آن درخت، میوه بچینید و بر این یتیمان فرو ریزید، این هم بیان دوم سید الشهدا (علیه السلام)است، بعد اجر چیست؟
اگر بخواهم در شرح بیان سید الشهدا(علیه السلام) از جهت فقه حدیث صحبت کنم، گذشته از قصور اصلاً وافی نیست که لطائف حدیث را برای شما شرح بدهم. تعبیر امام(علیه السلام) این است: کسی که با یتیمان ما، در زمان استتار ما، این چنین مواسات کند، خداوند متعال میفرماید: «من اولی به مواساتم» و به ملائکهاش امر میکند در قبال هر حرفی که این کفالت کنندۀ یتیم به این جاهلِ منقطع از امام، از علوم اهل بیت عصمت(علیهم السلام)تعلیم نموده، هزار هزار قصر بدهید، و برای هر قصری آنچه که مناسب با آن قصر است آماده کنید. این اجر یک حرف است. این مزد کفالت کنندگان ایتام آل محمد(صلی الله علیه وآله) در این عصر است.
اعتقادات ناب شیعه
در چنین ایام با ارزشی شما میتوانید به چه تجارت مربحهای • ظفر پیدا کنید. و این همه ترغیب و تأکید برای چنین وقتی است که مبادا سنّی ها، و سنّی زده ها، به آن افکار نورانی و آن عقاید مقدسهای که رسیدنش به دست ما، حاصل زحمت تمام سلف صالح از زمان اوتاد ارض و اعلام اربعه، برید بن معاویه و محمد بن مسلم و ابو بصیر و زراره تا به امروز است،( ) ضربه بزنند، این اوتاد اربعه، ارکان اعتقادات تشیع را نگه داشتند، مبادا اعتقادات شیعه، در زمان ما و به وسیلۀ ما صدمه بخورد. مهمترین وظیفهای که تمام همّت شما باید معطوف به آن شود، این دو نکته است: اول حفظ عقائد مردم، و بعد تعلیم مسائل حلال و حرام به آنها.
باید بدانید حفظ اسلام جز به روش تشیّع ممکن نیست. اصلاً دینی در عالم جز اسلام و اسلامی جز در مذهب شیعه نیست. دین و اسلام فقط منحصر به مذهب شیعه است. •
همان کسانی که الآن دم از توحید میزنند، به حکم برهان پیشوایان شِرکند. به حکم برهان، اینان علمداران تشبیه و تجسیم( ) •پروردگارند.
عقیدۀ حقۀ اسلام دربارۀ مبدأ، معاد و نبوت منحصر در مذهب حقّۀ جعفری است. این حرف خطابه نیست، برهانی است. هیچ امّتی نیست که به افکار باطل آلوده نباشد، مگر معارفی که از این بیت بیرون آمده است. بنازم بیانی را که گفت: «كُلَّمَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِل»،( ) • این ادعا امروز به برهان ثابت میشود.
چراغ هدایت
ولی این نکته را فراموش نکنید که اگر بخواهید مردم را هدایت کنید، باید بدانید که «إنَّ الْحُسَیْن(علیه السلام) مِصْبَاحُ الْهُدی». تا این چراغ را پیدا نکنید، نمیتوانید هدایت کنندۀ مردم باشید. مصباح الهدی اوست. و این کلمه خیلی عجیب است. شب معراج وقتی که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) به عالم بالا رفت، در آسمان اول نبود، در آسمان دوم هم نبود، از همۀ آنها گذشت، به لوح رسید و از آنجا هم گذشت، از قلم و کرسی هم گذشت، از هفتاد هزار قائمۀ عرش گذشت، وقتی به منتهی المطالب و المقاصد رسید، دید آنجا نوشته است: «إنَّ الْحُسَیْن(علیه السلام) مِصْبَاحُ الْهُدی وَ سَفِینَةُ النَّجَاة».( ) • عظمت عزای سید الشهدا(علیه السلام) باید محفوظ باشد. مبادا افکار سنّی زدهها در دل سفهاء، تأثیر کند و این مردم از عظمت این عزاداریها بکاهند.
محبّ سید الشهدا(علیه السلام)، محبوب خدا
من امروز صحبتی با اعیان علمای عامه دارم كه به اختصار بیان میكنم. در هر قومی محقّقینی هستند، در بين علمای عامه هم، افرادی وجود دارند که اهل استدلال عقلی و مسیطر بر علوم نقلی هستند. روی کلام من فقط با آنهاست، مقلدين كه قابل اعتنا نيستند. يک محقّق اهل دقت با میلیونها از این مقلَدها قابل قیاس نیست.
روایتی است که متنش این است: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَ حُسَيْناً».
در این روایت دو جهت بحث است: یکی جهت سندی، یکی جهت دلالی. اما از جهت سندی؛ محقّقین اهل سنّت باید متوجه باشند که هرچند اینجا اثبات سند به این تأکیدی که من میکنم، محتاج نیست ولی در عین حال از جهتی دیگر لازم است.
ابن اثير صاحب «اسد الغابه»،( ) امام احمد بن حنبل شیبانی،( ) امام المحدثین ترمذی،( ) امام المحدثین ابن ماجه،( ) حاکم نیشابوری،( ) بخاری( ) و بقیۀ اعیان علمای اهل سنت، همه این حدیث را ضبط کردند. گذشته از تمام اینها رأس المنقدین، شمس الدین ذهبی که همتش تماماً مصروف به این است که تمامی نصوص وارده بر این مضمار را تنقید کند، به این حدیث که میرسد، میگوید: «هذا صحیح».( ) این روایت از جهت سند، در این حد از اعتبار است.
و اما متن حدیث : پیغمبر(صلی الله علیه وآله) روزی به ابو عبد اللّٰه حسین بن علی(علیه السلام) که در سنّ صباوت بود، برخوردند. او را درآغوش گرفته و یک دست خود را پشت سر او و دست ديگر را زیر چانۀ او گذاشتند. سپس لبان مباركشان را بر لبان حسين(علیه السلام) گذارده و فرمودند: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَ حُسَيْناً»( ) • در این کلام سه جمله است: جملۀ اوّل: «حُسَيْنٌ مِنِّي». جملۀ دوّم: «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن». جملۀ سوم: «أَحَبَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَ حُسَيْناً» که غوغای دقت و حکمت در اين جملۀ سوم است. این قسمت یا جملۀ خبریّه است و یا انشاء مساوق با اِخبار. معنای آن روشن است: «هرکس محبّ حسین(علیه السلام) است آن محبّ حسین(علیه السلام)، محبوب خداست». اما این چه مطلب عظیمی است؟! چه شده که محبّ او به محبوب خدا منقلب شده است؟!
حقیقت حسینیه(علیه السلام) عین حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله)
فقه این حدیث بسیار مشکل است، ولی ما در حدّ توان متذکر میشویم، اهل تحقیق خود بعداً مطلب را دنبال کنند. بزرگان و متفکّرین اهل سنت، در این روایت دقّت کنند. «حُسَيْنٌ مِنِّي» یعنی چه؟ یاء متصل در کلمه «منّی» که در جمله بعد به صورت ضمیر منفصل به صورت «وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن» آمده، چه یائی است؟ حاکی از چه معنائی است؟ در میان علمای اهل سنت آنهایی که بعد از فراغ از نقلیات، در عقلیات دستی دارند، توجه کنند که کلمۀ «من» حاکی از این [بدن] نیست، این دست من است، این چشم من است، این سر من است، این پای من است، این تن من است؟ آن «من» همان است که مضاف الیه تمام اعضا و تمام قواست. «حُسَيْنٌ مِنِّي» انشعاب از آن حقیقة الحقائق و رقیقة الرقائق درست میکند.
لااقلّ اگر اهل کمالات عالیۀ عقلیه نیستند، به نمط سوم نفس سماوی و ارضی شیخ الرئیس، آنجا که میگوید: «ارجع إلی نفسک و تأمل»( ) رجوع کنند. آن تنبیه اول اشارات شیخ را در بحث نفس بخوانند تا به جملۀ آخر برسند. آن وقت حقیقت انّیت انسان که مبدأ ادراک، حرکت و تمام فعل و انفعالات است را پیدا کنند. «حُسَيْنٌ مِنِّي» معنایش این است که این منشعب از آن جوهر لطیف نبوّت است. حتّی در بدن مثالی پیغمبر(صلی الله علیه وآله) هم دست و پا و چشم و گوش هست، ولی همۀ اینها در مقابل انیّت انسان ساقط است.
«حُسَيْنٌ مِنِّي» از آن مرتبۀ فوق این بدن در این مرحله و آن بدن در آن مرحله است. فقه حدیث مشکل است. ضبط حدیث با حاکم و ذهبی و ابن ماجه و ترمذی و بخاری است. اما در فقه حدیث شما چه کردید؟ اگر میفهمیدید «حُسَيْنٌ مِنِّي» یعنی چه؟ بعد دنبال این مطلب میرفتید که این از اوست، او از کیست؟ بعد نوبت میرسد به اینکه باز خود آن مرجع ضمیر «منّی» او از کجا منشعب شده؟ او دیگر از چیزی منشعب شده که آنجا همۀ قلمها شکسته شده و همۀ بیانها از کار افتاده. او منشعب از نور عظمت الهی است.( ) • آن وقت روشن میشود که حقیقت حسینیّه(علیه السلام) عین حقیقت محمّدیه(صلی الله علیه وآله) است. • و حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله) همان نقطۀ اول در بدو قوس نزول و در منتهای سیر صعود وجود است. و در نهایت آن عالم متفکر سنی از این حدیث پی میبرد به آنچه که در آن آیه است:
(اللَّهُ نُورُ.السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ.دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).( )
اگر برهاناً این چنین است آنچه در روز عاشورا بر این بدن وارد شد، بر شخص پیغمبر وارد شد، و آنچه بر شخص پیغمبر(صلی الله علیه وآله) وارد شد، بر نور عظمت الهی وارد شد. مصیبت چنین مصیبت عظیمی است. این مصیبت است که: (ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ).( ) این مصیبت است که همچون مصیبت امیرمؤمنان(علیه السلام) گفته میشود: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى».( ) • این مصیبت است که در تمام نشئۀ وجود اثر کرد.( ) •
به خدای متعال قسم، اگر دانشمندان اهل سنّت سخنان مرا به دیدۀ انصاف بنگرند و این مطلبی را که به آنها متذکر شدم تعقیب کنند، خواه ناخواه به این نتیجه خواهند رسید که باید در روز عاشورا سر و پای برهنه بر این مصیبت اشک بریزند و به تمام امت اسلام نیز توصیه کنند که باید در این روز به نحوی عزا داری کرد که با هیچ حادثهای قابل قیاس نباشد.
از علمای عامه میپرسم: این روایت را بخوانید و بعد به کلام ابن حجر عسقلانی،( ) ابن حجر هیثمی،( ) جلال الدین سیوطی،( ) و بقیۀ ائمۀ اهل سنّت مراجعه کنید، ببینید بالاتفاق همه گفتهاند که: در ظهر روز عاشورا چنان عالم تاریک شد و خورشید آن چنان منکسف شد که تمام ستارههای آسمان ظاهر شدند.( ) • مصیبتی که در ملأ اعلی این غوغا را به پا کند، در این عالم چه باید بکند؟
روز حسین(علیه السلام)
چند کلمه هم با شما می گویم!
علمای اهل سنت راهشان همان است که گفتم. اما شما در این دو کلمه فکر کنید.
امام ششم جعفر بن محمد(علیه السلام) این حال را داشته که «مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) مُتَبَسِّماً فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ إِلَى اللَّيْلِ»، هیچ وقت نزد امام ششم(علیه السلام)،اسم امام حسین بن علی(علیه السلام) برده نشد، مگر اینکه با شنیدن این اسم، در تمام آن شبانه روز دیگر کسی آن حضرت را متبسّم ندید!( ) • چه خبر است؟ امام حسین(علیه السلام)کیست و چه کرد!؟
فقیه این است، بزرگان قوم گفتهاند که عدهای از اعلام چنانچه توافق سه نفر را بر یک مسأله میدیدند، بر طبق آن فتوا میدادند. من یک کلمه از میرزای شیرازی(قدس سره)میگویم. همۀ شما میرزا محمد تقی(قدس سره) را می شناسید، اعجوبۀ فکر است. این از جهت دقّت نظر، از نظر قوّت و صلابتِ شخصیت هم، او همان کسی است که یک تنه در مقابل حکومت انگلیس ایستاد، و ثوره و انقلاب عراق را به پا کرد. چنین مردی را دیدند در دستۀ طویریج روز عاشورا سر و پای برهنه سینه میزند. این چه کاری است!؟ این رأس و الگوی شیعه است، اما چگونه الگویی! سر و پای برهنه در عزای حسینی(علیه السلام) شرکت میکند، این نشانۀ فقاهت این مرد است. وجهش این است: برای میرزا مسلّم است که امام هشتم علی بن موسی(علیه السلام) این جمله را فرمودند: «إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا»،( ) لطیف ترین عضو در این بدن چشم است. این چه مصیبتی است که چشم امام هشتم(علیه السلام) را مجروح کرده است.
میرزا فقیهی است که میفهمد مصیبتی که چشم علی بن موسی(علیه السلام) را مجروح کند، باید بر سر و سینۀ او چه بیاورد؟ این است واقعۀ عاشورا! عظمت این مصیبت در این حدّ است.
سیدالشهدا(علیه السلام) بالاتر از آن است که من بگویم که بود؟ و کارش هم بزرگتر از این است که من بگویم چه کرد؟ فقط صحبتم را به یک جمله از امام ششم(علیه السلام) ختم میکنم، افتتاح به کلام رئیس دین، اختتام هم به کلام رئیس مذهب است. او باید بگوید که حسین(علیه السلام) کیست؟
وقتی نحوۀ زیارت امام حسین(علیه السلام) را از او سؤال کردند، چنین دستور داد: وقتی به زیارت آن حضرت(علیه السلام) رفتید، مقابل مزار شریف آن حضرت ایستاده و چنین بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ»، بعد از چند جمله سلام، نوبت به شهادت میرسد. مهم این است، همان طوری که در نماز در هنگام تشهد میگوییم: «اشهد ان لا اله الا اللّٰه وحده لا شریک له»، در اینجا هم امام ششم(علیه السلام) فرمود: پیش از سلام به آن حضرت چنین بگویید: «أَشْهَدُ أَنَّكَ نُورُ اللَّهِ الَّذِي لَمْ يُطْفَأْ وَ لَا يُطْفَأُ أَبَداً»؛ شهادت میدهم تو نور اللّهی هستی که خاموش نشده و هرگز خاموش نخواهد شد. «وَ أَنَّكَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي لَمْ يَهْلِكْ وَ لَا يَهْلِكُ أَبَداً».( ) در این جملات فکر کنید.