در بين راه قصد كند كه بقيه راه را براى معصيت برود
مسأله ۱۳۱۳ ـ كسى كه براى معصيت سفر نكرده ، اگر در بين راه قصد كند كه بقيّه راه را براى معصيت برود ، بايد نماز را بعد از آن كه شروع به سير و رفتن كرد تمام بخواند ، و نمازهايى را كه شكسته خوانده ، در صورتى كه مقدار گذشته مسافت بوده صحيح است ، وگرنه بنابر احتياط واجب در وقت اعاده و در خارج وقت قضا نمايد.
(شرط ششم) آنكه از كسانى نباشد كه خانه به دوشند مانند صحرانشين ها
شرط ششم: آن كه از كسانى نباشد كه خانه به دوشند ، مانند صحرانشينهايى كه در بيابانها گردش مى كنند و هر جا آب و خوراك براى خود و احشامشان پيدا كنند مى مانند ، و بعد از چندى به جاى ديگر مى روند ، و چنين كسانى كه خانه و لوازم زندگيشان هر جا بروند با خودشان هست ، بايد نماز را تمام بخوانند.
اگر چادر و لوازم زندگيش همراهش نباشد
مسأله ۱۳۱۴ ـ اگر يكى از صحرانشينها براى پيدا كردن منزل و چراگاه حيواناتش سفر كند ، اگر چادر و لوازم زندگيش همراهش باشد ، نمازش تمام است ، وگرنه نماز را شكسته بخواند.
سفر صحرانشين براى زيارت حج يا تجارت و مانند اينها
مسأله ۱۳۱۵ ـ اگر صحرانشين براى زيارت يا حجّ يا تجارت و مانند اينها مسافرت كند ، بايد نماز را شكسته بخواند.
(شرط هفتم) آنكه شغل او مسافرت یا در سفر نباشد
شرط هفتم: آن كه شغل او مسافرت نباشد ، بنابراين شتردار و راننده و كشتيبان و مانند اينها ، اگر چه براى بردن اثاثيه منزل خود مسافرت كنند ، بايد نماز را تمام بخوانند ، و مدار بر اين است كه عرفاً بگويند شغلش سفر است ، مثلا بگويند كار او رانندگى يا ساربانى است.
و همچنين بايد شغل او هم در سفر نباشد ، مانند كسى كه اقامتش در جايى است و كارش ـ از قبيل تجارت و تدريس و طبابت ـ در جاى ديگرى است به طورى كه اكثر ايّام يا روز در ميان ـ مثلا ـ براى انجام كار سفر مى كند.
كسى كه شغلش مسافرت است و براى كار ديگرى مسافرت كند
مسأله ۱۳۱۶ ـ كسى كه شغلش مسافرت است ، اگر براى كار ديگرى مانند زيارت يا حجّ مسافرت كند ، بايد نماز را شكسته بخواند ، ولى اگر مثلا راننده اتومبيل خود را براى زيارت كرايه بدهد و در ضمن خودش هم زيارت كند ، بايد نماز را تمام بخواند.
حمله دار
مسأله ۱۳۱۷ ـ حمله دار ـ مثل كسى كه براى رساندن حاجى ها به مكّه مسافرت مى كند ـ چنانچه شغلش مسافرت باشد ، بايد نماز را تمام بخواند ، و اگر شغلش مسافرت نباشد و مدّت سفر او هم كم باشد ـ مانند آن كه سفرش مثلا با هواپيما باشد ـ بايد شكسته بخواند ، ولى اگر مدت سفر او زياد باشد احتياط واجب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.
كسى كه شغل او حمله دارى است و قسمت عمده سال را در راه باشد
مسأله ۱۳۱۸ ـ كسى كه شغل او حمله دارى است و مثلا حاجى ها را از راه دور به مكّه مى برد ، چنانچه تمام سال يا قسمت عمده سال را در راه باشد ، بايد نماز را تمام بخواند.
كسى كه در مقدارى از سال شغلش مسافرت است
مسأله ۱۳۱۹ ـ كسى كه در مقدارى از سال شغلش مسافرت است ـ مثل راننده اى كه فقط تابستان يا زمستان اتومبيل خود را كرايه مى دهد ـ بايد در آن سفرى كه كار اوست در آن قسمت از سال نماز را تمام بخواند ، و احتياط مستحبّ آن است كه هم تمام و هم شكسته بخواند.
راننده و دوره گردى كه در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مى كند
مسأله ۱۳۲۰ ـ راننده و دوره گردى كه در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مى كند ، چنانچه اتّفاقاً سفر شرعى برود ، بايد نماز را شكسته بخواند.
چاروادار و غیر او اگر ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند
مسأله ۱۳۲۱ ـ چاروادارى كه شغلش مسافرت است ، اگر ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند ـ چه از اوّل قصد ماندن ده روز را داشته باشد يا بدون قصد بماند ـ بايد در سفر اوّلى كه بعد از ده روز مى رود نماز را شكسته بخواند ، ولى كسان ديگرى كه شغلشان سفر است يا شغلشان در سفر است ، احتياط واجب آن است كه در آن سفر جمع كنند بين شكسته و تمام.
چاروادار و غیر او اگر ده روز يا بيشتر در غیر وطن خود بماند
مسأله ۱۳۲۲ ـ چاروادارى كه شغلش مسافرت است ، اگر در غير وطن خود ده روز يا بيشتر بماند ، چنانچه از اوّل قصد ماندن ده روز داشته باشد ، در سفر اوّلى كه بعد از ده روز مى رود بايد نماز را شكسته بخواند ، ولى كسان ديگرى كه شغلشان سفر يا شغلشان در سفر است ، احتياط واجب آن است كه در آن سفر جمع كنند بين شكسته و تمام.
شك در این كه در وطن يا جاى ديگر ده روز مانده يا نه
مسأله ۱۳۲۳ ـ كسى كه شغلش مسافرت است ، اگر شكّ كند كه در وطن خود يا جاى ديگر ده روز مانده يا نه ، بايد نماز را تمام بخواند.
كسى كه در شهرها سياحت مى كند و براى خود وطنى اختيار نكرده
مسأله ۱۳۲۴ ـ كسى كه در شهرها سياحت مى كند و براى خود وطنى اختيار نكرده ، بايد نماز را تمام بخواند.
كسى كه شغلش مسافرت نيست ولى مسافرتهاى پى در پى مى كند
مسأله ۱۳۲۵ ـ كسى كه شغلش مسافرت نيست ، اگر مثلا در شهرى يا در دهى جنسى دارد كه براى حمل آن مسافرتهاى پى درپى مى كند ، بايد نماز را شكسته بخواند ، مگر در صورتى كه سفر او بيشتر از بودن در وطنش باشد.
كسى كه از وطنش صرف نظر كرده
مسأله ۱۳۲۶ ـ كسى كه از وطنش صرف نظر كرده و مى خواهد وطن ديگرى براى خود اختيار كند ، اگر شغلش مسافرت نباشد بايد در مسافرت نماز را شكسته بخواند.
(شرط هشتم) آنكه به حد ترخص برسد
شرط هشتم: آن كه به حدّ ترخّص برسد ، يعنى از وطنش به قدرى دور شود كه اذان شهر را نشنود ، و وقتى اهل شهر را نبيند يقيناً به حدّ ترخّص رسيده است ، ولى بايد مانعى نباشد ، و امّا در غير وطن همين كه از محلّ اقامت يا محلّى كه سى روز در آن جا به طور ترديد مانده خارج شود نمازش قصر است.
مسافرى كه به وطنش يا به محلى كه قصد ده روز دارد برسد
مسأله ۱۳۲۷ ـ مسافرى كه به وطنش بر مى گردد ، وقتى صداى اذان آن را بشنود بايد نماز را تمام بخواند ، ولى مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلّى بماند ، مادامى كه به آن محلّ نرسيده نمازش قصر است.
حد ترخص شهرى كه در بلندى يا در گودى باشد
مسأله ۱۳۲۸ ـ هرگاه شهر در بلندى باشد كه از دور اهل آن ديده شود ، يا به قدرى گود باشد كه اگر انسان كمى دور شود اهل آن را نبيند ، كسى كه از اهالى آن شهر مسافرت مى كند براى آن كه يقين كند به حدّ ترخّص ـ كه در شرط هشتم معنى آن گذشت ـ رسيده است ، بايد به اندازه اى دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود ، اهلش از آن جا ديده نمى شد ، و نيز اگر پستى و بلندى راه بيشتر از معمول باشد ، بايد براى حصول يقين به حدّ ترخّص ملاحظه معمول را بنمايد.
حد ترخص محلى كه اهل ندارد
مسأله ۱۳۲۹ ـ اگر از محلّى مسافرت كند كه اهل ندارد ، وقتى به جايى برسد كه اگر آن محلّ اهل داشت از آن جا ديده نمى شد، يقيناً به حدّ ترخّص رسيده ، و خواندن نماز شكسته بى اشكال است.
کسی که نداند صدايى را كه مى شنود صداى اذان است يا صداى ديگر
مسأله ۱۳۳۰ ـ اگر به قدرى دور شود كه نداند صدايى را كه مى شنود صداى اذان است يا صداى ديگر ، بايد نماز را شكسته بخواند ، ولى اگر بفهمد اذان مى گويند و كلمات آن را تشخيص ندهد ، بايد تمام بخواند.
کسی که اذان خانه ها را نشنود ولى اذان شهر را بشنود
مسأله ۱۳۳۱ ـ اگر به قدرى دور شود كه اذان خانه ها را نشنود ولى اذان شهر را كه معمولا در جاى بلند مى گويند بشنود ، نبايد نماز را شكسته بخواند.
کسی که اذان شهر را نشنود ولى اذان در جاى خيلى بلند را مى شنود
مسأله ۱۳۳۲ ـ اگر به جايى برسد كه اذان شهر را كه معمولا در جاى بلند مى گويند نشنود ولى اذانى را كه در جاى خيلى بلند مى گويند بشنود ، بايد نماز را شكسته بخواند.
گوش او يا صداى اذان، غير معمولى
مسأله ۱۳۳۳ ـ اگر گوش او يا صداى اذان غير معمولى باشد ، در محلّى بايد نماز را شكسته بخواند كه گوش متوسّط صداى اذان معمولى را نشنود.
شك در وصول به حد ترخص
مسأله ۱۳۳۴ ـ اگر موقعى كه سفر مى رود شكّ كند به حدّ ترخّص رسيده يا نه ، بايد نماز را تمام بخواند ، و مسافرى كه به وطن بر مى گردد اگر شكّ كند كه به حدّ ترخّص رسيده يا نه ، بايد شكسته بخواند ، مگر اين كه هنگام رفتن بداند كه وقت برگشتن به همين شكّ مبتلا مى شود ، يا در برگشتن در همان محلّ مبتلا به همان شكّ بشود ، كه در اين دو صورت بايد احتياط كند به اين كه در رفتن و برگشتن نماز را از آن محلّ تأخير بيندازد تا يقين كند كه از حدّ ترخّص گذشته ، و يا هم شكسته بخواند و هم تمام ، چه رفتن و برگشتن هر دو در وقت باشد ، يا در برگشتن وقت نماز اوّل گذشته باشد.
مسافرى كه در سفر از وطن خود عبور مى كند
مسأله ۱۳۳۵ ـ مسافرى كه در سفر از وطن خود عبور مى كند ، وقتى به حدّ ترخّص رسيد بايد نماز را تمام بخواند.
در بين مسافرت به وطنش رسيده و بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود
مسأله ۱۳۳۶ ـ مسافرى كه در بين مسافرت به وطنش رسيده ، تا وقتى كه در آن جا هست بايد نماز را تمام بخواند ، ولى اگر بخواهد از آن جا هشت فرسخ برود ، يا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد ، وقتى كه به حدّ ترخّص برسد بايد نماز را شكسته بخواند.
تعريف وطن
مسأله ۱۳۳۷ ـ محلّى را كه انسان براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده وطن اوست ، ولى اگر در آن جا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد ، اختيار كردن براى زندگى معتبر نيست ، بلكه تا اعراض نكرده وطن اوست.
کسی که قصد دارد در محلى كه وطنش نيست مدتى بماند
مسأله ۱۳۳۸ ـ اگر قصد دارد در محلّى كه وطن اصليش نيست مدّتى بماند و بعد به جاى ديگر برود ، آن جا وطن او حساب نمى شود.
حکم وطن در جايى كه انسان محل زندگى خود قرار داده
مسأله ۱۳۳۹ ـ جايى را كه انسان محلّ زندگى خود قرار داده و مثل كسى كه آن جا وطن اوست در آن جا زندگى مى كند ، كه اگر مسافرتى براى او پيش آيد دوباره به همان جا بر مى گردد ـ اگر چه قصد نداشته باشد كه هميشه در آن جا بماند ـ وطن او نيست ، ولى احكام وطن بر آن جارى مى شود.