عمو و عمه امى
مسأله ۲۸۲۲ ـ اگر وارث ميّت فقط چند عموى مادرى يا چند عمّه مادرى باشند مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود ، ولى اگر عمو و عمّه مادرى باشند بنا بر احتياط واجب در تقسيم با هم صلح كنند.
عمو و عمه ابى و امى و ابوينى
مسأله ۲۸۲۳ ـ اگر وارث ميّت عمو و عمّه باشد و بعضى پدرى و بعضى مادرى و بعضى پدر و مادرى باشند عمو و عمّه پدرى ارث نمى برند ، پس اگر ميّت يك عمو يا يك عمّه مادرى دارد ـ بنابر مشهور ـ مال را شش قسمت مى كنند: يك قسمت را به عمو يا عمّه مادرى و بقيّه را به عمو و عمّه پدر و مادرى و بر فرض نبودن آنها به عمو و عمّه پدرى مى دهند ، ولى بنابر احتياط واجب در يك قسمت از پنج قسمت عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى با مادرى صلح كنند ، و اگر هم عمو و هم عمّه مادرى دارد مال را سه قسمت مى كنند ، دو قسمت را به عمو و عمّه پدر و مادرى و در فرض نبودن آنها به عمو و عمّه پدرى و يك قسمت را به عمو و عمّه مادرى مى دهند ، و در هر صورت عموى پدر و مادرى يا پدرى دو برابر عمّه پدر و مادرى يا پدرى مى برد ، و احتياط واجب آن است كه عمو و عمّه مادرى با يكديگر صلح كنند.
دايى و خاله ابوینی یا ابی یا امی
مسأله ۲۸۲۴ ـ اگر وارث ميّت فقط يك دايى يا يك خاله باشد همه مال به او مى رسد ، و اگر هم دايى و هم خاله باشد و همه پدر و مادرى يا پدرى يا مادرى باشند بنابر مشهور: «مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود» ولى احتياط واجب آن است كه دايى و خاله در قسمت با يكديگر صلح كنند.
دايى و خاله امى و ابوينى يا ابى
مسأله ۲۸۲۵ ـ اگر وارث ميّت فقط يك دايى يا يك خاله مادرى و دايى و خاله پدر و مادرى و در صورت نبودن دايى و خاله پدر و مادرى دايى و خاله پدرى باشد بنابر مشهور: «مال را شش قسمت مى كنند ، يك قسمت را به دايى يا خاله مادرى و بقيّه را به دايى و خاله پدر و مادرى ، يا پدرى مى دهند و در صورتى كه هم دايى و هم خاله مادرى باشد ، مال را سه قسمت مى كنند يك قسمت را به دايى و خاله مادرى و دو قسمت را به دايى و خاله پدر و مادرى ، يا پدرى مى دهند» ولى احتياط واجب آن است كه در هر دو صورت متقرّب به مادر با متقرّب به پدر و همچنين دايى و خاله با يكديگر صلح كنند.
دايى و خاله و عمو و عمه
مسأله ۲۸۲۶ ـ اگر وارث ميّت يك يا چند دايى ، يا يك يا چند خاله ، يا دايى و خاله و يك يا چند عمو ، يا يك يا چند عمّه ، يا عمو و عمّه باشد ، مال را سه قسمت مى كنند ، يك قسمت را دايى يا خاله يا هر دو ، و بقيّه را عمو يا عمّه يا هر دو مى برند.
يك دايى يا يك خاله و عمو و عمه
مسأله ۲۸۲۷ ـ اگر وارث ميّت يك دايى يا يك خاله و عمو و عمّه باشد ، چنانچه عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى باشند ، مال را سه قسمت مى كنند ، يك قسمت را دايى يا خاله مى برد ، و از بقيّه دو قسمت را به عمو و يك قسمت را به عمّه مى دهند ، بنابر اين مال را نُه قسمت مى كنند ، سه قسمت را به دايى يا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمّه مى دهند.
دايى يا خاله امی و عمو يا عمه امى و عمو و عمه ابوينى يا ابى
مسأله ۲۸۲۸ ـ اگر وارث ميّت يك دايى يا يك خاله و يك عمو يا يك عمّه مادرى و عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى باشد ، مال را سه قسمت مى كنند ، يك قسمت آن را به دايى يا خاله مى دهند ، و دو قسمت باقى مانده را بنابر مشهور: «شش قسمت مى كنند ، يك قسمت را به عمو يا عمّه مادرى و بقيّه را به عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى مى دهند و عمو دو برابر عمّه مى برد ، بنابر اين اگر مال را نُه قسمت كنند ، سه قسمت را به دايى يا خاله و يك قسمت را به عمو يا عمّه مادرى و پنج قسمت ديگر را به عمو و عمّه پدر و مادرى يا پدرى مى دهند» ولى احتياط واجب آن است كه عمو و عمّه پدرى با مادرى در يك قسمت از پنج قسمت صلح كنند.
چند دايى و چند خاله و عمو و عمه
مسأله ۲۸۲۹ ـ اگر وارث ميّت چند دايى و چند خاله باشند كه همه پدر و مادرى يا پدرى يا مادرى باشند و عمو و عمّه هم داشته باشند مال سه سهم مى شود: دو سهم آن را به عمو و عمّه مى دهند ، و اگر آن دو پدر و مادرى يا پدرى باشند عمو دو برابر عمّه مى برد ، و اگر مادرى باشند در قسمت بنابر احتياط واجب مصالحه كنند ، و يك سهم آن به دايى ها و خاله ها مى رسد و بنابر احتياط واجب به مصالحه قسمت مى نمايند.
دايى يا خاله امى و ابوينى يا ابى و عمو و عمه
مسأله ۲۸۳۰ ـ اگر وارث ميّت دايى يا خاله مادرى و چند دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى تنها ـ در صورتى كه پدر و مادرى نباشند ـ و عمو و عمّه باشد ، مال سه سهم مى شود ،دو سهم آن را به دستورى كه در مسائل قبل گذشت عمو و عمّه بين خودشان قسمت مى كنند ، و يك سهم باقى مانده به دستورى كه قبل ذكر شد تقسيم مى شود.
اولاد عمو و عمه و دايى و خاله
مسأله ۲۸۳۱ ـ اگر ميّت عمو و عمّه و دايى و خاله نداشته باشد ، مقدارى كه به عمو و عمّه مى رسد به اولاد آنان ، و مقدارى كه به دايى و خاله مى رسد به اولاد آنان داده مى شود.
عمو و عمه و دايى و خاله پدر ميت و عمو و عمه و دايى و خاله مادر او
مسأله ۲۸۳۲ ـ اگر وارث ميّت عمو و عمّه و دايى و خاله پدر ، و عمو و عمّه و دايى و خاله مادر او باشد ، مال سه سهم مى شود ، يك سهم آن را بنابر مشهور: «عمو و عمّه و دايى و خاله مادر ميّت به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند ، و دو سهم ديگر آن را سه قسمت مى كنند ، يك قسمت را دايى و خاله پدر ميّت به طور مساوى بين خودشان قسمت مى نمايند ، و دو قسمت ديگر آن را به عمو و عمّه پدر ميّت مى دهند و عمو دو برابر عمّه مى برد» ولى احتياط واجب آن است كه عمو و عمّه و دايى و خاله مادر ميّت در تقسيم ثلث از اصل مال با يكديگر صلح كنند ، و همچنين دايى و خاله پدر در تقسيم يك ثلث از دو ثلث ، و عمو و عمّه پدر ميّت در تقسيم به دستورى كه در مسأله «۲۸۲۳» گذشت رفتار نمايند.
شوهر و فرزندان میّت
مسأله ۲۸۳۳ ـ اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد ، نصف همه مال را شوهر او و بقيّه را ورثه ديگر مى برند ، و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگر اولاد داشته باشد ، چهار يك همه مال را شوهر و بقيّه را ورثه ديگر مى برند.
زن و فرزندان میّت
مسأله ۲۸۳۴ ـ اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد ، چهار يك مال او را زن و بقيّه را ورثه ديگر مى برند ، و اگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد ، هشت يك مال را زن و بقيّه را ورثه ديگر مى برند ، و زن از زمين خانه و باغ و زراعت و زمينهاى ديگر ارث نمى برد ، نه از خود زمين و نه از قيمت آن ، و از خود هوايى خانه مانند بنا و درخت ارث مى برد ، ولى اگر بقيّه ورثه قيمت بنا و درخت را بخواهد بدهد ، بايد زن قبول كند ، و همچنين است حكم درخت و زراعت و ساختمانى كه در زمين باغ و زراعت و زمينهاى ديگر است.
تصّرفات زن و ساير ورثه در مشتركات
مسأله ۲۸۳۵ ـ اگر زن بخواهد در چيزهايى كه از آنها ارث نمى برد ـ مانند زمين خانه ـ تصرّف كند ، بايد از ساير ورثه اجازه بگيرد ، و همچنين ساير ورثه تا سهم زن را از هوايى مانند بنا و درخت هر چند از قيمت نداده اند ، نمى توانند بدون اجازه او در آنها تصرّف كنند.
نحوه محاسبه سهم زن از بنا و درخت و مانند آن
مسأله ۲۸۳۶ ـ اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت نمايند ، كه سهم زن را از آن قيمت بدهند بايد حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند ، چقدر ارزش دارند ، و سهم زن را از همان قيمت بدهند.
نحوه محاسبه سهم زن از قنات و مانند آن
مسأله ۲۸۳۷ ـ مجراى آب قنات و مانند آن حكم زمين را دارد ، و آجر و چيزهايى كه در آن به كار رفته ، در حكم ساختمان است.
همسران میّت و ارث و مهر زنى كه در مرض موتش عقد كرده
مسأله ۲۸۳۸ ـ اگر ميّت بيش از يك زن داشته باشد ، چنانچه اولاد نداشته باشد چهار يك مال ، و اگر اولاد داشته باشد ، هشت يك مال به شرحى كه گذشت ، به طور مساوى بين زنهاى او قسمت مى شود اگر چه شوهر با همه يا بعضى از آنان نزديكى نكرده باشد ، ولى اگر در مرضى كه در آن مرض از دنيا رفته زنى را عقد كرده و با او نزديكى نكرده است ، آن زن از او ارث نمى برد و حقّ مهر هم ندارد.
زنی که در حال مرض موتش شوهر كند
مسأله ۲۸۳۹ ـ اگر زن در حال مرض شوهر كند و به همان مرض بميرد ، شوهرش اگرچه با او نزديكى نكرده باشد ، از او ارث مى برد.
ارث زن از شوهر و شوهر از زن در عده طلاق رجعى يا بائن
مسأله ۲۸۴۰ ـ اگر زن را ـ به ترتيبى كه در احكام طلاق گذشت ـ طلاق رجعى بدهند و در بين عدّه بميرد ، شوهر از او ارث مى برد ، و نيز اگر شوهر در بين آن عدّه بميرد زن از او ارث مى برد ، ولى اگر بعد از گذشتن عدّه يا در عدّه طلاق بائن ، يكى از آنان بميرد ، ديگرى از او ارث نمى برد.
شوهر در حال مرض، همسرش را طلاق دهد و بميرد
مسأله ۲۸۴۱ ـ اگر شوهر در حال مرض ، همسرش را طلاق دهد و پيش از گذشتن دوازده ماه هلالى بميرد ، زن با سه شرط از او ارث مى برد:
(اوّل) آن كه در اين مدّت شوهر ديگر نكرده باشد ، و در صورتى كه شوهر كرده باشد احتياط واجب اين است كه صلح نمايند.
(دوم) به واسطه بى ميلى به شوهر مالى به او نداده باشد كه به طلاق دادن راضى شود ، بلكه اگر چيزى هم به شوهر ندهد ولى طلاق به تقاضاى زن باشد ، ارث بردنش محلّ اشكال است.
(سوم) شوهر در مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده ، به واسطه آن مرض يا به جهت ديگرى بميرد ، پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود ، زن از او ارث نمى برد.
مالكیت شوهر نسبت به لباسهايى كه براى پوشيدن زن خود گرفته
مسأله ۲۸۴۲ ـ لباسى كه مرد براى پوشيدن زن خود گرفته اگرچه زن آن را پوشيده باشد ، بعد از مردن شوهر ، جزء مال شوهر است.
حبوه پسر بزرگ
مسأله ۲۸۴۳ ـ پدر اگر بميرد قرآن و انگشتر و شمشير و لباسهايى را كه پوشيده مال پسر بزرگتر است ، و اگر از سه چيز اوّل بيشتر از يكى دارد ، مثلا دو قرآن يا دو انگشتر دارد ، احتياط واجب آن است كه پسر بزرگتر در آنها با ورثه ديگر صلح كند ، و همچنين در كتاب و جهاز شتر و شتر سوارى و سلاح ديگر غير از شمشير احتياط واجب در صلح است.
حبوه و تعدّد پسر بزرگ ميّت
مسأله ۲۸۴۴ ـ اگر پسر بزرگ ميّت بيش از يكى باشد ـ مثل آن كه از دو زن او در يك وقت دو پسر به دنيا آمده باشند ـ بايد آنچه را كه در مسأله قبل ذكر شد به طور مساوى بين خودشان قسمت كنند.
حبوه پسر بزرگ و قرض داشتن میّت
مسأله ۲۸۴۵ ـ اگر ميّت قرض داشته باشد ، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد ، بايد چيزهايى كه قبل ذكر شد كه مال پسر بزرگتر است به قرض او بدهند ، و اگر قرضش كمتر از مال او باشد ، بايد از آن چيزهايى كه به پسر بزرگتر مى رسد به نسبت به قرض او بدهند ، مثلا اگر همه دارايى او شصت تومان است و به مقدار بيست تومان آن از چيزهايى است كه مال پسر بزرگتر است و سى تومان هم قرض دارد ، پسر بزرگ بايد به مقدار ده تومان از آن چيزها را بابت قرض ميّت بدهد.
ارث مسلمان از كافر و كافر از مسلمان
مسأله ۲۸۴۶ ـ مسلمان از كافر ارث مى برد ، ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميّت مسلمان باشد از او ارث نمى برد.
ارث قاتل از ماترك و از ديه قتل
مسأله ۲۸۴۷ ـ اگر كسى يكى از خويشان خود را عمداً و به ناحق بكشد ، از او ارث نمى برد ، ولى اگر از روى خطا باشد ـ مثل آن كه سنگ را به هوا بيندازد و اتّفاقاً به يكى از خويشان او بخورد و او را بكشد ـ از او ارث مى برد ، ولى ارث بردن او از ديه قتل محلّ اشكال است.
ارث بچه اى كه در شكم است
مسأله ۲۸۴۸ ـ هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند ، براى بچّه اى كه در شكم است كه اگر زنده به دنيا بيايد ارث مى برد ، در صورتى كه احتمال بيشتر از يكى نرود ، بايد يك سهم و بنابر احتياط سهم يك پسر را كنار بگذارند و بقيّه را ورثه بين خود تقسيم مى كنند ، ولى اگر احتمال عقلايى بدهند كه بيشتر از يكى باشد ، بنابر احتياط سهم محتمل را بايد كنار بگذارند و زيادى را ورثه بين خود تقسيم كنند ، مگر در صورتى كه وثوق و اطمينان باشد كه حقِّ محتمل از بين نمى رود ، كه در اين صورت مى توانند مقدار زايد بر يك سهم مذكور را بين خود قسمت كنند.
انواع بانكها و حكم معاملات و فوائد حاصله از آنها
بانكها بر دو نوعند: اسلامى و غير اسلامى.
بانكهاى اسلامى بر سه قسمند: ۱ ـ بانكهاى شخصى ۲ ـ بانكهاى دولتى ۳ ـ بانكهايى كه به شركت دولت و مردم تأسيس مى شود.
و اظهر اين است كه معاملات مشروعه با بانكهاى دولتى و بانكهايى كه به شركت دولت و مردم تأسيس مى شود ، جايز است ، ولی احتیاط واجب آن است که یک پنجم فوائد حاصله آن را به نیت ما فی الذمه به سادات فقیر بدهد ، و بقیه از منافع حاصل آن سال می باشد که اگر صرف در مؤونه آن سال نشود ، خمس آن را باید بپردازد .
وام گرفتن از بانكهاى اسلامى و وام دادن به آنها و راه تخلص از ربا
مسأله ۲۸۴۹ ـ وام گرفتن از بانكهاى اسلامى و وام دادن به آنها كه در آن شرط سود و فايده شده باشد ، ربا و حرام است ، ولى مى توان به راه هايى از ابتلاى به ربا پرهيز كرد ، مانند اين كه وام گيرنده ، كالايى را از بانك يا وكيل او به نسبت معيّنى ، مثلا ده يا بيست درصد ، گران تر از قيمت بازار بخرد ، و شرط كند كه بانك مبلغ مورد تقاضاى او را تا مدّت معينى به او قرض دهد; و يا اين كه كالايى را به بانك يا وكيل او به كمتر از قيمت بازار به نسبت معيّنى بفروشد ، و شرط كند كه بانك مبلغ مورد تقاضاى او را تا مدّت معيّنى قرض دهد.
و همچنين در وام دادن به بانك مى توان از اين راه استفاده كرد ، به اين كه مثلا بانك كالايى را به بيشتر از قيمت بازار از شخص بخرد ، و يا كالايى را به كمتر از قيمت بازار به او بفروشد ، و شرط كند مبلغى را تا مدّت معينى آن شخص به بانك قرض دهد.
و اين نتيجه به اجاره و صلح و هبه به شرط قرض نيز محقّق مى شود.
سود سپرده هاى بانكى يا حساب در گردش
مسأله ۲۸۵۰ ـ در مسأله قبل گذشت ، كه حكم قرض دادن به بانك مانند حكم قرض گرفتن از بانك است ، و چنانچه در قراردادِ وام شرط فايده و سود شده باشد ، ربا و حرام است ، و فرق نمى كند پولى كه به بانك داده مى شود ، به نحو سپرده ثابت باشد ـ يعنى صاحب پول بر حسب قرار داد تا مدّت معينى نمى تواند از پول خود استفاده نمايد ـ يا به نحو حساب در گردش باشد ـ كه هر موقع بخواهد مى تواند از پول خود استفاده كند ـ ولى چنانچه شرط سود نشود ، و خود را طلب كار نداند ، ـ اگرچه بانك به او سود بدهد ـ گذاشتن پول نزد آن بانك جايز است. و در بانک های دولتی و مشترک ( که به شرکت دولت و مردم تآسیس شده است) بنابر احتیاط واجب یک پنجم آن سود را به نیت مافی الذمه به سادات فقیر بدهد ، و بقیه از منافع آن سال می باشد ، که اگر در مؤونه آن سال صرف نشود ، باید خمس آن را بپردازد .