معلوم بودن مقدار حواله و جنس آن
مسأله ۲۳۴۶ ـ حواله دهنده و طلبكار بايد مقدار حواله و جنس آن را بدانند ، پس اگر مثلا ده من گندم و ده تومان پول به يك نفر بدهكار باشد و به او بگويد: (يكى از دو طلب خودرا از فلانى بگير) و آن را معيّن نكند ، حواله صحيح نيست.
معلوم بودن اجمالی مقدار حواله و جنس آن
مسأله ۲۳۴۷ ـ اگر بدهى واقعاً معيّن باشد ولى بدهكار و طلبكار در موقع حواله دادن مقدار يا جنس آن را ندانند ، حواله صحيح است ، مثلا اگر طلب كسى را در دفتر نوشته باشد و پيش از ديدن دفتر حواله بدهد و بعد دفتر را ببيند و به طلبكار مقدار طلبش را بگويد ، حواله صحيح است.
قبول حواله توسط طلبكار
مسأله ۲۳۴۸ ـ طلبكار مى تواند حواله را قبول نكند ، اگرچه كسى كه به او حواله شده فقير نباشد و در پرداختن حواله هم كوتاهى ننمايد.
مطالبه كسى كه به حواله دهنده بدهكار نيست از حواله دهنده
مسأله ۲۳۴۹ ـ اگر كسى كه به حواله دهنده بدهكار نيست ، حواله را قبول كند ، پيش از پرداختن حواله نمى تواند مقدار حواله را از حواله دهنده مطالبه كند ، و اگر طلبكار طلب خودرا به مقدار كمتر صلح كند ، كسى كه حواله را قبول كرده ، فقط همان مقدار را مى تواند از حواله دهنده مطالبه نمايد.
بهم زدن حواله بعد از محقق شدن آن
مسأله ۲۳۵۰ ـ بعد از آن كه حواله محقّق شد ، حواله دهنده و كسى كه به او حواله شده نمى توانند حواله را بهم بزنند ، و هرگاه كسى كه به او حواله شده در موقع حواله فقير نباشد ، اگرچه بعد فقير شود طلبكار هم نمى تواند حواله را بهم بزند ، و همچنين است اگر موقع حواله فقير باشد و طلبكار بداند كه فقير است ، ولى اگر نداند فقير است و بعد بفهمد مالدار شده طلبكار مى تواند حواله را بهم بزند و طلب خود را از حواله دهنده بگيرد.
قرادادن حق بهم زدن حواله
مسأله ۲۳۵۱ ـ اگر بدهكار و طلبكار و كسى كه به او حواله شده ـ در صورتى كه قبول او در صحّت حواله معتبر باشد ، مثل اين كه به حواله دهنده بدهكار نباشد ـ يا يكى از آنان براى خود حقّ بهم زدن حواله را قرار دهد ، مطابق قرارى كه گذاشته اند مى تواند حواله را بهم بزند.
هرگاه حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد
مسأله ۲۳۵۲ ـ اگر حواله دهنده خودش طلب طلبكار را بدهد ، چنانچه به در خواست كسى كه به او حواله شده و مديون حواله دهنده بوده داده است ، مى تواند چيزى را كه داده از او بگيرد ، و اگر بدون در خواست او داده ، يا اين كه او مديون حواله دهنده نبوده ، نمى تواند چيزى را كه داده از او مطالبه نمايد.
تعريف رهن
مسأله ۲۳۵۳ ـ رهن آن است كه كسى كه حقّ مالى براى ديگرى بر عهده اوست مقدارى از مال خودرا وثيقه بگذارد كه اگر حقّ اورا ندهد ، صاحب حقّ بتواند حقّ خودرا از آن مال استيفاء كند ، مانند اين كه بدهكار مقدارى از مال خودرا وثيقه بگذارد ، كه اگر طلب اورا ندهد ، طلبش را از آن مال بدست آورد.
تحقق رهن به صیغه و دادن به قصد گرو
مسأله ۲۳۵۴ ـ در رهن لازم نيست صيغه بخوانند ، و همين قدر كه بدهكار مال خودرا به قصد گرو به طلبكار بدهد و طلبكار هم به همين قصد بگيرد ، رهن صحيح است.
شرايط در گرو دهنده و گرو گيرنده
مسأله ۲۳۵۵ ـ گرو دهنده و گرو گيرنده بايد عاقل و بالغ باشند ، و بايد كسى آنهارا به ناحق اكراه نكرده باشد ، و گرو دهنده مفلس و سفيه نباشد ، مگر با اذن و اجازه طلبكاران مفلس و ولىّ سفيه ، و معنى سفيه و مفلّس در مسأله «۲۳۰۶» گذشت.
جواز تصرف در مالی که گرو گذاشته می شود
مسأله ۲۳۵۶ ـ انسان مالى را مى تواند گرو بگذارد كه شرعاً بتواند در آن تصرّف كند ، و اگر مال ديگرى را با اذن يا اجازه او گرو بگذارد صحيح است.
امکان استیفاء دین از مالی که گرو گذاشته می شود
مسأله ۲۳۵۷ ـ چيزى را كه گرو مى گذارند بايد بشود از آن استيفاء دين نمود هر چند مملوك نباشد مانند زمينى كه متعلق حقّ التحجير است پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند ، رهن باطل است.
فوائد چيزى را كه گرو مىگذارند
مسأله ۲۳۵۸ ـ فوايد چيزى را كه گرو مى گذارند مال مالك آن است و مراد از مالك در اين مسائل اعمّ از صاحب حقّ است.
تصرف گرو گيرنده يا مالك، بدون اجازه ديگرى
مسأله ۲۳۵۹ ـ گرو گيرنده نمى تواند در مالى كه گرو گرفته بدون اجازه مالك تصرّف كند ، و همچنين مالك بدون اذن گرو گيرنده نمى تواند در آن مال تصرّفى كند كه با حقّ او منافات داشته باشد.
فروختن طلبكار چيزى را كه گرو برداشته
مسأله ۲۳۶۰ ـ جمعى از فقهاء «اعلى الله مقامهم» فرموده اند: (اگر طلبكار چيزى را كه گرو برداشته با اجازه بدهكار بفروشد ، عوض آن هم مثل خود مال گرو مى باشد ، و همچنين است در صورتى كه بدون اجازه او بفروشد و بعد بدهكار امضاء كند) ولى اين حكم محلّ اشكال است ، مگر اين كه در ضمن عقدى ـ اگرچه خود آن بيع باشد ـ شرط شود كه بدهكار عوض را گرو بگذارد ، كه در اين صورت بر او واجب مى شود به شرط خود و فا كند ، يا شرط شود كه عوض گرو باشد ، كه در اين صورت به خود شرط عوض گرو مى شود.
پرداخت نکردن بدهکار، موقعى كه بايد بدهى خود را بدهد
مسأله ۲۳۶۱ ـ اگر موقعى كه بايد بدهى خودرا بدهد طلبكار مطالبه كند و او ندهد ، طلبكار در صورتى كه وكالت در فروش و برداشت طلب خود داشته باشد ، مى تواند مالى را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خودرا بردارد ، و در صورتى كه وكالت نداشته باشد ، بايد از بدهكار اجازه بگيرد ، و اگر دسترسى به او ندارد از حاكم شرع اجازه بگيرد ، و اگر دسترسى به حاكم شرع نباشد از عدول مؤمنين ، و در هر صورت اگر زيادى داشته باشد بايد زيادى را به بدهكار بدهد.
گرو گذاشتن چيزهايى كه ناچار از داشتن آنهاست
مسأله ۲۳۶۲ ـ اگر بدهكار غير از خانه اى كه مناسب شأن اوست و در آن نشسته و اثاثيه منزل و چيزهاى ديگرى كه ناچار از داشتن آنهاست چيز ديگرى نداشته باشد ، طلبكار نمى تواند طلب خودرا از او مطالبه نمايد ، ولى مالى را كه گرو گذاشته ـ اگرچه خانه و اثاثيه باشد ـ طلبكار مى تواند بفروشد و طلب خود را بردارد.
تعريف ضمان و تحقق آن به لفظ يا عملى كه ضامن شدن خود را بفهماند
مسأله ۲۳۶۳ ـ اگر انسان بخواهد ضامن شود كه بدهى كسى را بدهد، ضامن شدن او در صورتى صحيح است كه به هر لفظى ـ اگرچه عربى نباشد ـ يا به عملى به طلبكار بفهماند كه من ضامن شده ام طلب تورا بدهم ، و طلبكار هم قبول كند ، و راضى بودن بدهكار شرط نيست.
شرايط ضامن و طلبكار و بدهكار
مسأله ۲۳۶۴ ـ ضامن و طلبكار بايد عاقل و بالغ باشند ، و بايد كسى هم آنهارا به ناحقّ اكراه نكرده باشد و سفيه و مفلس نباشند ، مگر به اذن يا اجازه ولىّ سفيه و طلبكاران مفلس.
و اين شرطها در بدهكار معتبر نيست ، بنابر اين اگر كسى ضامن شود كه بدهى بچّه يا ديوانه يا سفيه يا مفلس را بدهد ، صحيح است.
هرگاه براى ضامن شدن خودش شرطى قرار دهد
مسأله ۲۳۶۵ ـ هرگاه براى ضامن شدن خودش شرطى قرار دهد ، مثلا بگويد: (اگر بدهكار قرض تورا نداد من ضامنم) صحّت ضمان محلّ اشكال است.
ضامن شدن برای كسى قبل از اینکه بدهكار باشد
مسأله ۲۳۶۶ ـ كسى كه انسان ضامن بدهى او مى شود بايد بدهكار باشد ، پس اگر كسى بخواهد از ديگرى قرض كند ، تا وقتى قرض نكرده نمى شود ضامن او شد.
بايد طلبكار و بدهكار و جنس بدهى همه در واقع معيّن باشند
مسأله ۲۳۶۷ ـ در صورتى انسان مى تواند ضامن شود كه طلبكار و بدهكار و جنس بدهى همه در واقع معيّن باشند ، پس اگر دو نفر از كسى طلبكار باشند و انسان بگويد: (من ضامن هستم كه طلب يكى از شماهارا بدهم) چون معيّن نكرده كه طلب كدام را مى دهد ، ضامن شدن او باطل است ، و نيز اگر كسى از دو نفر طلبكار باشد و شخصى بگويد: (من ضامن هستم كه بدهى يكى از آن دو نفر را به تو بدهم) چون معيّن نكرده كه بدهى كدام را مى دهد ، ضامن شدن او باطل مى باشد ، و همچنين اگر كسى از ديگرى مثلا ده من گندم و ده تومان پول طلبكار باشد و شخصى بگويد: (من ضامن يكى از دو طلب تو هستم) و معيّن نكند كه ضامن گندم است يا پول ، صحيح نيست.
رجوع ضامن بدهکار اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد
مسأله ۲۳۶۸ ـ اگر طلبكار طلب خودرا به ضامن ببخشد ، ضامن نمى تواند ازبدهكار چيزى بگيرد ، و اگر مقدارى از آن را ببخشد ، نمى تواند آن مقداررا مطالبه نمايد.
برگشت ضامن از ضامن شدن
مسأله ۲۳۶۹ ـ اگر انسان ضامن شود كه بدهى كسى را بدهد ، نمى تواند از ضامن شدن خود برگردد.
شرط اینكه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را بهم بزنند
مسأله ۲۳۷۰ ـ ضامن و طلبكار ـ بنابر احتياط واجب ـ نمى توانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را بهم بزنند.
هرگاه ضامن فقير شود يا طلبكار بداند که فقیر است
مسأله ۲۳۷۱ ـ هرگاه انسان در موقع ضامن شدن بتواند طلب طلبكار را بدهد ، اگرچه بعد فقير شود طلبكار نمى تواند ضامن بودن اورا بهم بزند و طلب خودرا از بدهكار اوّل مطالبه نمايد ، و همچنين است اگر در آن موقع نتواند طلب اورا بدهد ، ولى طلبكار بداند و به ضامن شدن او راضى شود.
طلبکار نداند که ضامن نمی تواند طلب طلبکار را بدهد
مسأله ۲۳۷۲ ـ اگر انسان در موقعى كه ضامن مى شود نتواند طلب طلبكار را بدهد و طلبكار در آن وقت نداند و بعد ملتفت شود ، مى تواند ضامن بودن اورا به هم بزند ، ولى اگر پيش از آن كه طلبكار ملتفت شود ضامن قدرت پيدا كرده باشد ، چنانچه بخواهد ضامن بودن اورا به هم بزند اشكال دارد.
مطالبه ضامن از بدهكاری که بدون اجازه او ضامن شده
مسأله ۲۳۷۳ ـ اگر كسى بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهى اورا بدهد ، نمى تواند از او چيزى بگيرد.
مطالبه ضامن از بدهكاری که با اجازه او ضامن شده
مسأله ۲۳۷۴ ـ اگر كسى با اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهى اورا بدهد ، مى تواند مقدارى را كه ضامن شده پس از دادن از او مطالبه نمايد ، ولى اگر به جاى جنسى كه بدهكار بوده جنس ديگرى به طلبكار او بدهد ، نمى تواند چيزى را كه داده از او مطالبه نمايد ، مثلا اگر ده من گندم بدهكار باشد و ضامن ده من برنج بدهد ، نمى تواند برنج را از او مطالبه نمايد ، ولى اگر خودش راضى شود كه برنج بدهد اشكال ندارد.
تعريف كفالت و كفيل
مسأله ۲۳۷۵ ـ كفالت آن است كه انسان متعهّد شود هر وقت طلبكار بدهكار را خواست به او تسليم كند ، و به كسى كه اين طور متعهّد مى شود كفيل مى گويند.