• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    select your topic

    احترام وارث و حقوق خويشاوندى براى خويشاوندان رضاعى

    مسأله ۲۵۵۴ ـ سزاوار است كسانى كه به واسطه شير خوردن خويشى پيدا مى كنند ، يكديگررا احترام نمايند ، ولى از يكديگر ارث نمى برند ، و حقوق خويشاوندى كه انسان با خويشان خود دارد براى آنان نيست.

    دو سال شير دادن بچه

    مسأله ۲۵۵۵ ـ مستحبّ است بچّه را دو سال تمام شير بدهند.

    اجازه شوهر در شير دادن و شير دادنى كه موجب حرام شدن به شوهر شود

    مسأله ۲۵۵۶ ـ اگر به واسطه شير دادن حقّ شوهر از بين نرود ، زن مى تواند بدون اجازه شوهر بچّه ديگران را شير دهد ، ولى جايز نيست بچّه اى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچّه به شوهر خود حرام مى شود.
    و امّا آنچه مشهور فقهاء «اعلى الله مقامهم» فرموده اند كه: «اگر مردى دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد ، زنش نبايد آن دختررا شير دهد ، چون اگر آن دختر را شير دهد، خودش مادر زن شوهرش مى شود و بر او حرام مى گردد» محلّ اشكال است، ولى دخترى را كه شوهر عقد كرده بر او حرام مى شود، چه شير از شوهر باشد ، و چه شير از غير شوهر باشد و زن مدخوله باشد.

    محرم شدن زن برادر به واسطه شير دادن به دختر بچه‏ اى كه متعه او شده

    مسأله ۲۵۵۷ ـ جمعى از فقهاء «اعلى الله مقامهم» فتوا داده اند كه: «اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود ، بايد دختر شيرخوارى را مثلا دو روزه براى خود متعه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مسأله «۲۵۳۸» گذشت زن برادرش آن دختر را شير دهد ، زيرا مادر رضاعى زن او مى شود» ولى اين فتوى خالى از اشكال نيست.

    ازدواج مرد با زنى كه به واسطه شير خوردن به او حرام شده

    مسأله ۲۵۵۸ ـ اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند بگويد: به واسطه شير خوردن آن زن بر او حرام شده ، مثلا بگويد: شير مادر او را خورده ، چنانچه تصديق او ممكن باشد ، نمى تواند با آن زن ازدواج كند ، و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد ، عقد باطل است ، پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن زن بداند بر آن مرد حرام است ، مهر ندارد ، و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده ، شوهر بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مثل او هستند بدهد.

    ازدواج زن با مردى كه به واسطه شير خوردن به او حرام شده

    مسأله ۲۵۵۹ ـ اگر زن پيش از عقد بگويد: به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده ، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمى تواند با آن مرد ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است ، و حكم آن در مسأله پيش گذشت.

    راه ثابت شدن شير دادنى كه علت محرم شدن است

    مسأله ۲۵۶۰ ـ شير دادنى كه علّت محرم شدن است به دو چيز ثابت مى شود:
    (اوّل) يقين يا اطمينان پيدا كند.
    (دوم) شهادت دو مرد عادل ، يا يك مرد و دو زن ، يا چهار زن كه عادل باشند ، ولى بايد هريك بر شرايط شير دادن هم شهادت بدهند مثلا بگويند: ما ديده ايم كه فلان بچّه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده ، و همچنين ساير شرطهارا كه در مسأله «۲۵۳۸» گذشت شرح دهند.

    شك و گمان در مقدارى كه علت محرم شدن است

    مسأله ۲۵۶۱ ـ اگر شكّ كنند بچّه به مقدارى كه علّت محرم شدن است شير خورده يا نه ، يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده ، بچّه به كسى محرم نمى شود ، ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.

    شرايط مردى كه زن خود را طلاق مى‏دهد

    مسأله ۲۵۶۲ ـ مردى كه زن خودرا طلاق مى دهد بايد بالغ باشد ـ هر چند صحّت طلاق پسر ده ساله خالى از وجه نيستولى بايد مراعات احتياط شود ـ و عاقل باشد ، و به اختيار خود طلاق دهد ، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است ، و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد ، پس اگر صيغه طلاق را مثلا به شوخى بگويد ، صحيح نيست.

    شرايط زن در وقت طلاق

    مسأله ۲۵۶۳ ـ زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد ، و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد ، و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده خواهد آمد.

    موارد صحّت طلاق زن در حال حيض يا نفاس

    مسأله ۲۵۶۴ ـ طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
    (اوّل) آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
    (دوم) معلوم باشد آبستن است ، و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد ، بعد بفهمد آبستن بوده ، احتياط واجب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.
    (سوم) مرد به واسطه غايب بودن يا مانند آن نتواند بفهمد كه زن از خون حيض و نفاس پاك است يا نه.

    اگر بعد معلوم شود زن موقع طلاق در حال حيض يا نفاس بوده يا نبوده

    مسأله ۲۵۶۵ ـ اگر زن را از خون حيض و نفاس پاك بداند و طلاقش دهد ، بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض يا نفاس بوده ، طلاق او باطل است ، و اگر او را در حيض يا نفاس بداند و طلاقش دهد ، بعد معلوم شود پاك بوده ، طلاق او صحيح است.

    طلاق مرد غیابی كه مى‏ داند زنش در حال حيض يا نفاس است

    مسأله ۲۵۶۶ ـ كسى كه مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است ، اگر غايب شود ـ مثلا مسافرت كند ـ و بخواهد او را طلاق دهد و متمكّن از اطّلاع بر حالش نباشد ، بايد تا وقتى كه يقين يا اطمينان به پاكى او پيدا مى كند صبر كند و بعد او را طلاق بدهد.

    مردى كه غايب است و بخواهد زن خود را طلاق دهد

    مسأله ۲۵۶۷ ـ اگر مردى كه غايب است بخواهد زن خودرا طلاق دهد ، چنانچه بتواند اطّلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه ، بايد به هر وسيله اى كه موجب يقين يا اطمينان مى شود استعلام كند ، و چنانچه نتوانست بعد از يك ماه از مدّت غيبت مى تواند او را طلاق دهد.

    طلاق زنى كه نزديكى داشته يا نُه سالش تمام نشده وزن آبستن و يائسه

    مسأله ۲۵۶۸ ـ اگر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد ، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود ، ولى زنى را كه نُه سالش تمام نشده ، يا معلوم باشد كه آبستن است اگربعد از نزديكى طلاق دهند اشكال ندارد ، و همچنين است اگر يائسه باشد ، و معناى يائسه در مسأله «۴۴۱» گذشت.

    طلاق زن در طهرى كه نزديكى داشته ولى موقع طلاق آبستن بوده

    مسأله ۲۵۶۹ ـ اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد ، چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده ، بنابر احتياط واجب دوباره او را طلاق دهد.

    طلاق زنى كه با او نزديكى داشته را بعد از غايب شدن

    مسأله ۲۵۷۰ ـ اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بعد غايب شود ـ مثلا مسافرت نمايد ـ چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند از حال او اطّلاع پيدا كند ، بايد تا يك ماه صبر نمايد.

    طلاق زنی كه اصالة يا عارضاً حيض نمى‏بيند

    مسأله ۲۵۷۱ ـ اگر مرد بخواهد زن خودرا كه حيض نمى بيند ـ چه از اصل خلقت و چه به واسطه امر عارضى ـ طلاق بدهد ، بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از نزديكى با او خوددارى كند ، و بعد او را طلاق دهد.

    صيغه طلاق از خود شوهر يا وكيل او و شرط تحقق آن

    مسأله ۲۵۷۲ ـ طلاق بايد به صيغه عربى صحيح ، و به كلمه «طالق» خوانده شود ، و دو مرد عادل آن را بشنوند ، و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد ، بايد بگويد: «زَوْجَتِي فاطِمَةُ طالِق» يعنى زن من فاطمه رها است ، و اگر ديگرى را وكيل كند ، آن وكيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوَكِّلِي فاطِمَةُ طالِق» و در صورتى كه زن معيّن باشد ذكر نام او لازم نيست.

    رها شدن زنى كه متعه شده

    مسأله ۲۵۷۳ ـ زنى كه متعه شده ، مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد ، و رها شدن او به اين است كه مدّتش تمام شود ، يا مرد مدّت را به او ببخشد ، به اين كه ـ مثلا ـ بگويد: مدّت را به تو بخشيدم ، و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض و نفاس لازم نيست.

    عده نداشتن زن يائسه و زنى كه نه سالش تمام نشده

    مسأله ۲۵۷۴ ـ زنى كه نُه سالش تمام نشده ، و زن يائسه عدّه ندارد ، يعنى اگرچه شوهرش با او نزديكى كرده باشد بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر كند.

    عده زنى که حيض او متعارف است و شوهر با او نزديكى داشته يا نداشته

    مسأله ۲۵۷۵ ـ زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست ، اگر شوهرش با او نزديكى كند و طلاقش دهد ، بعد از طلاق بايد عدّه نگه دارد ، و زن آزادى كه حيض مى بيند و حيض او مستقيم و متعارف است ـ يعنى مانند كسى نيست كه مثلا سه ماه يا چهار ماه يكبار حيض مى بيند ـ عدّه اش آن است كه ـ بعد از آن كه شوهرش او را در پاكى كه با او نزديكى نكرده طلاق داد و بعد از طلاق هم هرچند به قدر يك لحظه پاك بود ـ به قدرى صبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود ، و همين كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند ، ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد ، عدّه ندارد ، يعنى مى تواند فوراً شوهر كند.

    عده زنى كه حيض نمى‏ بيند

    مسأله ۲۵۷۶ ـ زنى كه حيض نمى بيند ، اگر در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند ، چنانچه شوهرش بعد از نزديكى با او طلاقش دهد ، بايد بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگه دارد.

    چگونگى محاسبه عده زنى كه عده‏ اش سه ماه است

    مسأله ۲۵۷۷ ـ زنى كه عدّه او سه ماه است ، اگر اوّل ماه طلاقش بدهند بايد سه ماه هلالى ـ يعنى از موقعى كه ماه ديده مى شود تا سه ماه ـ عدّه نگه دارد و اگر در بين ماه طلاقش بدهند ، بايد باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسرى ماه اوّل را از ماه چهارم ـ و بنابر احتياط واجب كسرى ماه اوّل را از ماه چهارم تا مجموع سى روز شود ـ عدّه نگه دارد ، مثلا اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش دهند و آن ماه بيست و نُه روز باشد ، بايد نُه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم ـ و بنابر احتياط واجب بيست و يك روز ـ عدّه نگه دارد.

    عده طلاق زن آبستن

    مسأله ۲۵۷۸ ـ اگر زن آبستن را طلاق دهند و بچّه او از زنا نباشد ، عدّه اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچّه اوست ، بنابر اين اگر مثلا يك ساعت بعد از طلاق بچّه او به دنيا آيد ، عدّه اش تمام مى شود.

    عده زنى كه متعه شود و شوهر با او نزديكى نمايد

    مسأله ۲۵۷۹ ـ زنى كه نه سالش تمام شده و يائسه نيست ، اگر متعه شود ، مثلا يك ماهه يا يك ساله شوهر كند ، چنانچه شوهرش با او نزديكى نمايد و مدّت آن زن تمام شود ، يا شوهر مدّت را به او ببخشد ، بايد عدّه نگه دارد ، پس اگر حيض مى بيند بايد به دو حيض كامل عدّه نگه دارد ، و شوهر نكند ، و اگر حيض نمى بيند ، چهل و پنج روز عدّه نگه دارد ، و در صورتى كه آبستن باشد عده او تا زاييدن يا سقط بچّه اوست ، و احتياط مستحبّ آن است كه به هركدام از زاييدن يا چهل و پنج روز كه بيشتر است عدّه نگه دارد.

    ابتداى عده طلاق

    مسأله ۲۵۸۰ ـ ابتداى عدّه طلاق از وقتى است كه خواندن صيغه طلاق تمام مى شود ، چه زن بداند طلاقش داده اند يا نداند ، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد كه او را طلاق داده اند ، لازم نيست دوباره عدّه نگه دارد.

    عده زنى كه شوهرش مرده در صورتى كه آبستن نباشد يا باشد

    مسأله ۲۵۸۱ ـ زنى كه شوهرش مرده ، اگر آبستن نباشد بايد تا چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد ، يعنى از شوهر كردن خوددارى نمايد ، چه شوهرش با او نزديكى كرده باشد يا نه ، صغيره باشد يا كبيره ، يائسه باشد يا نه ، عقدش دائم باشد يا موقّت.
    و اگر آبستن باشد بايد تا موقع زاييدن عدّه نگه دارد ، ولى اگر پيش از گذشتن چهارماه و ده روز بچّه اش به دنيا آيد ، بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند ، و اين عدّه را عدّه وفات گويند.

    وظيفه زنى كه در عده وفات است

    مسأله ۲۵۸۲ ـ بر زن آزادى كه در عدّه وفات مى باشد زينت در بدن و لباس حرام است ـ مانند سرمه كشيدن و استعمال عطريات و پوشيدن لباس رنگين ـ و اين حكم از صغيره و ديوانه مرفوع است ، و تكليف ولىّ هم به منع آنها ثابت نيست ، و در زنى كه متعه شده و مدت آن دو روز يا كمتر است زينت كردن حرام نيست.

    زنی که بعد از عده وفات شوهر كند و خلافش معلوم شود و عده وطى شبهه

    مسأله ۲۵۸۳ ـ اگر زن يقين كند كه شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عدّه وفات شوهر كند ، چنانچه معلوم شود شوهر او بعد مرده است ، بايد از شوهر دوم جدا شود ، و در صورتى كه آبستن باشد بنابر احتياط واجب تا زاييدن كه مقدار عدّه طلاق است براى شوهر دوم عدّه نگه دارد ، و بعد براى شوهر اوّل عدّه وفات نگه دارد ، و اگر آبستن نباشد براى شوهر اول عدّه وفات و بعد براى شوهر دوم عدّه وطى به شبهه ـ كه مانند عدّه طلاق است ـ نگه دارد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما