• سایت رسمی دفتر حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى

    select your topic

    ابتداى عده وفات

    مسأله ۲۵۸۴ ـ ابتداى عدّه وفات از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

    زنی که بگويد عده‏ ام تمام شده

    مسأله ۲۵۸۵ ـ اگر زن بگويد عدّه ام تمام شده از او قبول مى شود به شرط آن كه از طلاق يا مردن شوهر به قدرى گذشته باشد كه در آن مدّت تمام شدن عدّه ممكن باشد.

    تعريف طلاق بائن و اقسام آن و تعريف طلاق رجعى

    مسأله ۲۵۸۶ ـ طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق ، مرد حقّ ندارد به زن خود رجوع كند ، يعنى بدون عقد او را به زوجيّت خود برگرداند ، و آن بر پنج قسم است:
    (اوّل) طلاق زنى كه نُه سالش تمام نشده باشد.
    (دوم) طلاق زنى كه يائسه باشد.
    (سوم) طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد.
    (چهارم) طلاق سوم زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند.
    (پنجم) طلاق خلع و مبارات.
    و احكام اينها بعد خواهد آمد ، و غير اينها طلاق رجعى است ، به اين معنى كه تا وقتى زن در عدّه است شوهرش مى تواند به او رجوع نمايد.

    وظيفه مرد و زن در طلاق رجعى

    مسأله ۲۵۸۷ ـ كسى كه زنش را طلاق رجعى داده ، حرام است او را از خانه اى كه موقع طلاق در آن خانه بوده بيرون كند ، ولى در بعضى از مواقع مانند فحّاشى و زنا كردن زن بيرون كردن او اشكال ندارد ، و نيز حرام است زن بدون اذن شوهر براى كارهاى غير لازم از آن خانه بيرون رود.

    راه رجوع کردن مرد در طلاق رجعى

    مسأله ۲۵۸۸ ـ در طلاق رجعى مرد به دو قسم مى تواند به زن خود رجوع كند:
    (اوّل) حرفى بزند كه به آن قصد كند كه او را به زوجيّت خود برگردانده ، نه اين كه اخبار از برگرداندن او به زوجيّت باشد.
    (دوم) به قصد رجوع كارى كند كه از آن كار بفهمند رجوع كرده است ، مانند لمس و بوسيدن ، و رجوع به نزديكى كردن محقّق مى شود هر چند قصد رجوع نداشته باشد.

    حكم شاهد گرفتن در رجوع و خبر دادن به زن و ادعاى رجوع

    مسأله ۲۵۸۹ ـ براى رجوع كردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد ، ولى شاهد گرفتن افضل است ، و همچنين لازم نيست به زن خبر دهد ، بلكه اگر بدون اين كه كسى بفهمد رجوع كند ، رجوعش صحيح است ، و اگر ادّعاى رجوع كرد ، در صورتى كه در بين عدّه باشد اثبات لازم نيست ، و اگر بعد از تمامى عدّه باشد بايد ثابت كند.

    مصالحه مرد با زن كه ديگر به او رجوع نكند

    مسأله ۲۵۹۰ ـ مردى كه زن خودرا طلاق رجعى داده ، اگر مالى از او بگيرد و با او صلح كند كه ديگر به او رجوع نكند ، واجب است به مقتضاى صلح عمل كند ، ولى اگر رجوع كرد رجوع او صحيح است.

    حرام شدن زن بعد از طلاق سوم و شرايط حلال شدن به شوهر اول

    مسأله ۲۵۹۱ ـ اگر زن آزادى را دوبار طلاق دهد و بعد از هر طلاق رجوع كند ، يا دوبار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند ، يا بعد از يك طلاق رجوع و بعد از طلاق ديگر عقد كند ، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است ، ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند با چند شرط به شوهر اوّل حلال مى شود ، يعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نمايد:
    (اوّل) آن كه عقد شوهر دوم دائم باشد و اگر عقد مدّت دار باشد ـ مثلا يك ماهه يا يك ساله ـ بعد از آن كه از او جدا شد شوهر اوّل نمى تواند او را عقد كند.
    (دوم) شوهر دوم با او از جلو نزديكى و دخول كند به نحوى كه هر دو لذت جماع را ببرند.
    (سوم) شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.
    (چهارم) عدّه طلاق يا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود.
    (پنجم) بنا بر احتياط واجب شوهر دوم بالغ باشد.

    شرايط در طلاق خلع (بنگرید مسأله ۲۵۹۹)

    مسأله ۲۵۹۲ ـ طلاق زنى را كه از شوهر كراهت دارد و ترس آن باشد كه حقوق واجبه شوهر را مراعات نكند و در حرام بيفتد و مهر يا مال ديگر خود را به او مى بخشد كه طلاقش دهد ، طلاق خلع گويند.

    صيغه طلاق خلع را توسط خود شوهر

    مسأله ۲۵۹۳ ـ اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند ، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد ، پس از بذل مى گويد: «زَوْجَتِي فاطِمَةُ ، خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ» يعنى (زنم فاطمه را در مقابل چيزى كه بذل نموده ، طلاق خلع دادم).
    و بنابر احتياط مستحبّ بعد از جمله مشتمل بر خلع «هِيَ طالِقٌ» هم بگويد و در صورتى كه زن معيّن باشد ، بردن نامش لازم نيست.

    صيغه طلاق خلع توسط وکیل

    مسأله ۲۵۹۴ ـ اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلا اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وكيل صيغه طلاق را اين طور مى خواند: «عَنْ مُوَكِّلَتِي فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوكِّلِي مُحَمَّد لِيَخْلَعَها عَلَيْهِ» پس از آن بدون آن كه ـ بنابر احتياط ـ موالات عرفاً به هم بخورد مى گويد: «زَوْجَةُ مُوَكِّلِي خَلَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ» و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد ، وكيل بايد به جاى كلمه «مَهْرَها» آن چيز را بگويد ، مثلا اگر صد تومان داده باشد بايد بگويد: «بَذَلْتُ مِائَةَ تُومان».

    شرايط در طلاق مبارات

    مسأله ۲۵۹۵ ـ اگر زن و شوهر از يكديگر كراهت داشته باشند و زن مالى به مرد بدهد كه او را طلاق دهد ، آن طلاق را مبارات گويند.

    صيغه طلاق مبارات توسط خود شوهر یا وکیل

    مسأله ۲۵۹۶ ـ اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگويد: «بارَأْتُ زَوْجَتِي فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِيَ طالِقٌ» ـ يعنى من و زنم فاطمه در مقابل آنچه او بذل كرده از هم جدا شديم ، پس او رها است ، و اگر ديگرى را وكيل كند وكيل بايد بگويد: «بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلِي فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِيَ طالِقٌ» يا بگويد: «عَنْ قِبَلِ مُوَكِّلِي بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلى ما بَذَلَتْ فَهِيَ طالِقٌ» و لزوم گفتن «فَهِيَ طالِق» در صيغه هاى ذكر شده مبنى بر احتياط واجب است ، و اگر به جاى «عَلى ما بَذَلَتْ» «بِما بَذَلَتْ» بگويد اشكال ندارد.

    تحقق صيغه طلاق خلع و مبارات به عربى و كفايت فارسى براى بذل زن

    مسأله ۲۵۹۷ ـ صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربى صحيح خوانده شود ، ولى اگر زن براى آن كه مال خودرا به شوهر ببخشد ، مثلا به فارسى بگويد: براى طلاق فلان مال را به تو بخشيدم ، اشكال ندارد ، و اگر مرد نتوانست به صيغه عربى طلاق بدهد ، بنابر احتياط واجب وكيل بگيرد ، و اگر نتوانست وكيل هم بگيرد ، به هر لفظى كه مرادف صيغه عربى باشد طلاق خلع و مبارات بدهد صحيح است.

    رجوع در بذل توسط زن در بين عده طلاق خلع يا مبارات

    مسأله ۲۵۹۸ ـ اگر زن در بين عدّه طلاق خلع يا مبارات از بخشش خود برگردد ، شوهر مى تواند رجوع كند ، و بدون عقد دوباره او را به زوجيّت خود برگرداند.

    مقدار بذل در طلاق خلع و مبارات

    مسأله ۲۵۹۹ ـ مالى را كه شوهر براى طلاق مبارات مى گيرد ، بايد بيشتر از مهر نباشد ، ولى در طلاق خلع اگر بيشتر باشد ، اشكال ندارد.

    عده در نزديكى با زن نامحرم به گمان اينكه همسر اوست

    مسأله ۲۶۰۰ ـ اگر با زن نامحرمى به گمان اين كه همسر اوست نزديكى كند ـ چه زن بداند كه او شوهرش نيست ، يا گمان كند شوهرش مى باشد ـ بايد عدّه نگه دارد.

    عده در زنا و صورتى كه زن نداند كه آن مرد شوهرش نيست

    مسأله ۲۶۰۱ ـ اگر با زنى كه مى داند همسرش نيست زنا كند در صورتی که زن بداند آن مرد شوهرش نیست ـ عده ندارد ، و در صورتی که نداند بنابر احتیاط واجب عده نگه دارد

    ازدواج مرد با زنى كه گولش زده تا از شوهرش طلاق بگيرد

    مسأله ۲۶۰۲ ـ اگر مردى زنى را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگيرد و زن او شود ، طلاق و عقد صحيح است ، ولى هردو معصيت بزرگى كرده اند.

    شرط اختيار طلاق يا وكالت در طلاق براى زن در ضمن عقد با شوهر

    مسأله ۲۶۰۳ ـ هرگاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نمايد يا مثلا شش ماه به او خرجى ندهد ، اختيار طلاق با او باشد ، اين شرط باطل است ، ولى چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند يا مثلا شش ماه خرجى ندهد ، از طرف او براى طلاق خود وكيل باشد ، و طلاق مشروط باشد نه وكالت ، شرط صحيح است ، و در صورتى كه شرط حاصل شود و خودرا طلاق دهد ، طلاق صحيح است.

    زنى كه شوهرش گم شده

    مسأله ۲۶۰۴ ـ زنى كه شوهرش گم شده ، اگر بخواهد به ديگرى شوهر كند بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.

    طلاق دادن پدر و جد پدرى نسبت به زن ديوانه دائمى

    مسأله ۲۶۰۵ ـ پدر و جدّ پدرى ديوانه دائمى مى توانند زن او را با وجود مصلحت طلاق بدهند.

    طلاق زن دائمى یا بخشش مدت در متعه طفل توسط پدر و جد پدری

    مسأله ۲۶۰۶ ـ پدر و جدّ پدرى نمى توانند زن دائمى طفل خودرا طلاق بدهند ، و اگر پدر يا جدّ پدرى براى طفل خود زنى را متعه كند ، اگرچه مقدارى از زمان تكليف بچّه جزء مدّت متعه باشد ـ مثلا براى پسر چهارده ساله خودش زنى را دو ساله متعه كند ـ چنانچه صلاح بچّه باشد مى توانند مدّت آن زن را ببخشند.

    ازدواج با زنى كه عدالت شهود طلاقش ثابت نشد

    مسأله ۲۶۰۷ ـ اگر عدالت دو نفر به طريقى كه در شرع معيّن شده براى مرد ثابت شود ، و زن خودرا پيش آنان طلاق دهد ، ديگرى كه عدالت آنان نزدش ثابت نشده مى تواند آن زن را بعد از تمام شدن عدّه اش براى خود يا براى ديگرى عقد كند ، اگرچه احتياط مستحبّ آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد و براى ديگرى هم او را عقد نكند.

    مطالبه شوهر، نفقه بين زمان طلاق و زمان اعلام به زن خود

    مسأله ۲۶۰۸ ـ اگر كسى زن خودرا بدون اين كه او بفهمد طلاق دهد ، چنانچه مخارج او را مثل وقتى كه زنش بوده بدهد ، و مثلا بعد از يك سال بگويد: يك سال پيش تورا طلاق دادم ، و شرعاً هم ثابت كند ، مى تواند چيزهايى را كه در مدّتى كه نفقه زن بر او نبوده و به او داده ، اگر مصرف نكرده است از او پس بگيرد ، ولى چيزهايى را كه مصرف كرده نمى تواند از او مطالبه نمايد.

    تعريف غصب و گناه كبيره بودن آن

    غصب آن است كه انسان از روى ظلم بر مال يا حقّ كسى مسلّط شود ، و اين يكى از گناهان بزرگ است كه اگر كسى انجام دهد در قيامت به عذاب سخت گرفتار مى شود.
    از حضرت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه: هركس يك وجب زمين از ديگرى غصب كند ، در قيامت آن زمين را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او مى اندازند.

    ممانعت كردن مردم از استفاده جاهاى عمومی و از جاى كسى در مسجد

    مسأله ۲۶۰۹ ـ اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاى ديگرى كه براى عموم ساخته شده استفاده كنند ، حقّ آنان را غصب نموده ، و همچنين است اگر كسى در مسجد جايى را براى خود بگيرد و ديگرى نگذارد از آن جا استفاده نمايد.

    گرفتن چيزى را كه گرو گذاشته قبل از آنكه طلب طلبكار را بدهد

    مسأله ۲۶۱۰ ـ چيزى را كه انسان پيش طلبكار گرو مى گذارد بايد پيش او بماند كه اگر طلب او را ندهد طلب خودرا از آن به دست آورد ، پس اگر پيش از آن كه طلب او را بدهد آن چيزرا از او بگيرد ، حقّ او را غصب كرده است.

    غصب مالى را كه نزد كسى گرو گذاشته ‏اند

    مسأله ۲۶۱۱ ـ مالى را كه نزد كسى گرو گذاشته اند ، اگر ديگرى غصب كند صاحب مال و طلبكار مى توانند چيزى را كه غصب كرده از او مطالبه نمايند ، و چنانچه آن چيزرا از او بگيرند باز هم در گرو است ، و اگر آن چيز از بين برود و عوض آن را بگيرند ، آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو مى باشد.

    برگرداندن چيزى را كه غصب كرده يا عوض آن را اگر تلف شده

    مسأله ۲۶۱۲ ـ اگر انسان چيزى را غصب كند ، بايد به صاحبش برگرداند ، و اگر آن چيز از بين برود بايد عوض آن را به او بدهد.

    در خواست شما با موفقیت ثبت شد

    OK
  • صفحه نخست
  • اخبار
  • صوتی و تصویری
  • بیانات
  • بیانات برگزیده
  • مراسم دفتر
  • درس ها
  • تفسیر قرآن کریم
  • احکام شرعی
  • مسائل شرعی
  • سؤالات شرعی
  • ارسال استفتاء
  • ارشادات
  • نکته ها و حکایت ها
  • رهنمود ها و توصیه ها
  • اعتقادی و اخلاقی
  • آثار و تألیفات
  • کتاب ها
  • اشعار معظم له
  • زندگینامه
  • ارتباط با ما
  • دفتر مرجعیت
  • تماس با ما